“انسان ایرانی و امیدهایش” عنوان سخنرانی مقصود فراستخواه در اولین روز همایش علمی امید اجتماعی در ایران بود.
دکتر مقصود فراستخواه، جامعه شناس، سخنرانی خود را با موضوع انسان ایرانی و امیدهایش ارائه داد.
در این سخنان فراستخواه بر وجه پارادوکسیکال مود در جامعه ایرانی اشاره کرد که از سویی شاخص هایی ناامیدی را نشان می دهد و از سوی دیگر وعده بروز شکوفایی را با خود به همراه دارد. فراستخواه جامعه ایران بر سر چهار کولفه نااطمینانی دانست که می تواند آینده ایران را مشخص سازد. متن کامل سخنان ایشان که خلاصه ای از مقاله منتشر شده شان هست را در ادامه مشاهده می فرمایید:
به طور کلی امید به صورت اجتماعی ساخته می شود. در گذشته این مفهوم عمدتا تقلیل گرایانه بود . این مفهوم در دوره جدیدی و بر مبنای خود بنیادگی انسان و سوژگی بشر قابل تجربه شده است. در تاریخ ایران نیز تا حدودی می توان چند جریان اصلی امید را ردیابی کرد. مانند امید حماسی، امید معاشی، امید مذهبی موعود گرایانه و… . امید حماسی که چهره شاخص ارائه آن شاهنامه است بیشتر رویکردی زمینی و خوشبینانه دارد. عبارت معروف «در ناامیدی بسی امید است» می تواند به عنوان نمادی بر این دوران دانست. اما امقارن با حمله مغول ،امید عرفانی خود را نشان می دهد که مقداری جهتگیری آن جهانی دارد. در دوره صفویه نیز امیدهای موعودگرایانه غالب می شود. به طور کلی صورت بندی های امید و دستور زبان امید اجتماعی در ایران، در فرهنگ های متفاوت فرق داشته است. اگر بخواهیم به صورت جامع صحبت کنیم تفاوت فرهنگی باعث می شود صورتبندی اجتماعی امید متفاوت شود.
به عنوان مثال در جامعه ای که تحمل ابهام و ریسک پایین است و جهت گیری درازمدت پایین است طبعا امید به نحوه دیگری نسبت به جامعه ای که در این شاخص ها متفاوت است، صورت بندی می شود. این مسائل می تواند نشان دهد که مردم در جامعه عمدتا گرایش دارند که امید خود را به چه صورتی نشان دهند؟ امید به بخت، اقبال، چشم دوختن به قدرت یا آنکه در پوشش عقلانی، سود جستن از ابتکارات شخصی، اجتماعی، مدنی و سمن ها تلاش گنند تا حس اثر بخشی خود را تجربه کنند و بیازمایند.
در ایران اگر برای امید اجتماعی مشکلاتی وجود دارد اما ظرفیت هایی نیز وجود دارد. اگر نگرانی ها از جهت گیری دراز مدت و عدم تحمل ابهام و پرده گرایی خود مدار وجود دارد. اما از سوی دیگر میل به موفقیت از طریق عملکرد در همین جامعه بسیار بالاست. در ایران مردم همچنان می خواهند موفق بشوند و زندگی کنند. شاید این تضاد را بتوان با روح سازگار ایرانی پیوند داد. با این حال این مسئله نشان می دهد زیر پوست این جامعه امید مبهمی همچنان نفس می کشد. در واقع احساس محرومیت نسبی باعث شده است که انتظارات بسیار بالا باشد اما از آنسو امید بسیار اندک است. به عبارتی امیدی که برایش بستر، ساختار و قوانین مشخصی وجود داشته باشد تعریف نشده است.
ایران دچار فرسایش ذهنی در جامعه است، مسئله ذهن فرتوت در ایران به صورت انفعال اجتماعی و عصبانیت اجتماعی ظهور یافته است. مردم احساس می کنند علت اتفاقات و حوادث نیستند و آن ها فقط قربانی هستند. در سطح نخبگان هم ما سوژه های منفعلی می بینیم. این پدیده مسئله ما هست که به آن می پردازیم.
چنین درماندگی آموخته را می توان به این صورت توضیح داد؛ بحث نظریه فضا توضیح داد. فضاهای شهری توسط نظام های قدرت، ثروت و ایدئولوژی تولید می شوند و جامعه را استثمار می کنند. ایجاد فضا، نظم فضا و کنترل فضا همگی در اختیار این عناصر قدرت هست. این قدرت ها به وسیله رسانه ها حتی توانسته اند بدن اعضای جامعه را تحت سلطه خود در بیاورد. در نتیجه تخریب محیط زیست، نابرابریها و بیگانگی های اجتماعی وضعیتی را به وجود آورده است که حس بی قدرتی و ناامیدی را به وجود می آورد.
اما درست از همین نقطه ناامیدی امکان هایی برای امید فراهم می شود. در این شرایط فضاهای اجتماعی به وجود می آید که از اعمال زندگی روزمره گروه های اجتماعی و فضاهای زیسته شده و تجربه شده، تجربه های پیشرو هم کنشی های خلاق معطوف به رهایی ایجاد می کنند. تجربه هایی مانند سازمان های مردم نهاد و انجمن های دوستانه و خویشاوندی، تجمعات محلی از این دست محسوب می شوند. این امکانات تخیلات جامعه را آزاد می کند. ظرفیت هایی که از طریق آزاد می شود فضاهای اقتضایی را در مقابل فضای سیطره ایجاد می کند. در نتیجه کمابیش فضای گفتگو، مددکاری و یادگیری ها تازه ایجاد می شود. اینجا دیگه چشم ندوختیم که یک دولتی بیاید این مشکلات را برطرف کند.
جامعه ما در آینده بر سر یکسری نا اطمینانی هایی واقع شده است. به عبارتی امید در ایران به این نااطمینانی چشم دوخته است. از جهتی یک سوی این نااطمینانی این سوال است که آیا نخبگان جامعه، به نام ایران توافق اصولی جدیدی خواهند کرد؟ باید پذیرفت که توافق های قبلی کهنه شده و در واقع دیگر وجود ندارد. سوی دیگر این نااطمینانی شکاف میان دولت و ملت است. از جهت دیگر بخشی از جامعه جامعه منفعل، فردگرا و خودمدار است و سوی دیگر بخش دیگر بدنه اجتماعی فعالی است که دست به ابتکارات اجتماعی چون سمن ها و تشکل های مدنی زده است.
در چینی شرایطی چهار سناریو برای آینده ایران می توان تصور نمود.
1- پنجره های فرصت امید به یک جهش در جرم بحرانی در جامعه
2- جنبش های اجتماعی پرهزینه و طولانی اصلاح طلبی های اجتماعی
3- اعتدالگرایی یا اصلاحات دولتی یکجانبه و بی دوام
4- نارضایتی های انباشته پرخاشگری و اعتراض فروپاشی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دوگانه ویرانشهر-آرمانشهر
*** متن کامل سخنرانی “انسان ایرانی و امیدهایش” در کتاب «امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سبب شناسی» به چاپ رسیده است.