نشست «بحرانهای زیستمحیطی؛ خشونت بشر علیه خویش» از سری جلسات «واکنش ما به چالشهای اجتماعی» که چهارم آذر، در موسسه رحمان برگزار شد.
اردشیر منصوری دانش آموخته فلسفه علم و عضو هیأت مدیره انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری، صحبت خود را با این سوالها آغاز کرد که آیا دیگر موجودات، خویشاوندان انسان هستند یا مستقل از اویند؟ ما انسانها مالک و صاحب طبیعت هستیم یا موجودی در کنار دیگر موجودات؟ یکی از نگرشها به این موضوع، زیستمحیطگرایان هستند که انسانمحورانه به طبیعت نگاه میکنند و باور دارند که: «محیطزیست، متعلق به انسان است. البته انسان نباید برای حفاظت از خود و نسلهای بعدیاش، نسبت به طبیعت خشونت بورزد.» اما تعریف خشونت چیست؟ وارد آوردنِ رنجِ گریزپذیر بر موجودِ رنجکِشَنده. در تفریحات، جنگها، آزمایشها، کشاورزی، صنعت زیبایی و… ما کارهایی با طبیعت میکنیم که ازمنظر خشونت بشر، قابل تأمل است.
وی افزود، دو نگاه درباره بحرانهای زیستمحیطی وجود دارد؛ یکی به تغییر اقلیم اشاره میکند و میگوید جغرافیای زمین در ادوار مختلف تغییر کرده و معلوم نیست اقدامات بشر برای حفظ محیطزیست، اساسا اثری در جلوگیری از تغییر اقلیم داشته باشد. دومین نگاه به گرمایش جهانی اشاره دارد، میگوید که زمین طی صد سالِ گذشته، هرگز انقدر گرم نشده است و این آسیبهای جبرانناپذیری به ساکنان زمین میرساند. خشونت علیه محیطزیست، فقط کشتن حیوانات نیست، بلکه برهمزدن فضای زندگی حیوانات نیز خشونت انسان علیه طبیعت است. بسیاری از دانشمندان، با این باور که از نظر علمی، مقداری اِعمال خشونت در سرشت ما انسانها هست، موافق نیستند و باور دارند که طبیعیانگاریِ خشونت در انسان علیه طبیعت، اِعمال آن را موجه میکند. حتی خشونت در حیوانات هم قدر مطلق نیست.
در پایان منصوری گفت، به گونهای که زیست بهینه انسان بدون وارد کردن آسیب به خود و دیگر بخشهای طبیعت، تأمین شود، طبق سبک زندگی آمریکایی، کره زمین تنها گنجایش دو میلیارد نفر را دارد، و طبق سبک زندگی اروپایی، سه میلیارد نفر. اگر جمعیت کاهش نیابد، راهکارهای دیگر جواب نخواهند داد. دستکم از افراد باسواد انتظار میرود که به آثار هر کنششان بر روی طبیعت، بیاندیشند؛ مثلا ازحیث مصرف آب و تولید دیاکسیدکربن. اگر برای رفع نیازهای ضروری بشر، راههایی وجود دارد که بدون خشونت علیه طبیعت میتوان به آن دست یافت، لازم است به این راهها فکر کنیم.
دیگر سخنران نشست “بحرانهای زیستمحیطی؛ خشونت بشر علیه خویش” شاهد شعاعی، پژوهشگر و فعال در حوزه آموزش محیط زیست، گفت تازمانی که انسان برای رفع نیازهایش از طبیعت برداشت میکرد و در تعادل با دیگر موجوات میزیست، هر اثری هم که میگذاشت، قابل جبران بود. اما از وقتی او به رفع نیازهایی روی آورد که واقعی نبودند، برداشتِ بیرویهای شد که دیگر قابلبازگشت نبود و طبیعت را عملا تخریب میکرد. بهتدریج، استفاده بشر از طبیعت، جنبه لذتجویانه و قدرتطلبانه یافت، تا جایی که اکنون واژه حمله برای این نوع استفاده بشر، بهکار میرود.
به اعتقاد شعاعی بحرانهای زیستمحیطی، دو دلیل مشخص دارند: یک) رشد بیش از حد جمعیت (بهعنوان نیروی کار و نیروی جنگنده)؛ دو) روی آوردن به استفاده بیقید و شرط از طبیعت (از لحاظ میزان و تکنولوژی برداشت). مهمترین سرچشمه رفتارهایی که موجب تخریب طبیعت میشوند، فقر است؛ از فقر فرهنگی گرفته تا اقتصادی. بهطور مثال در منطقهای از شیراز، برنج کاشته میشود که اصلا در حد توان زمین آن منطقه نیست. درحالیکه میتوان به آسانی سیبزمینی کاشت و برداشتهای بیشتری هم کرد. اما بهدلیل غلبه فرهنگی که مردانگی را با قدرت پیوند زده است، آنجا برنج کاشته میشود، چون کار بسیاری دشواریست و مردمِ آنجا تمایل دارند دختر با مردی ازدواج کند که میتواند از عهده کاشت در آن زمین، بربیاید. نمونه دیگر، شکار است که امروزه صرفا جنبه لذت دارد و نشانه قدرت و مردانگی است. چرا یک باران معمولی، به سیلاب تبدیل میشود؟ چون هم درختها را از میان بردهایم و هم دیگر خاک نداریم؛ زمین را با آسفالت، سنگ، سیمان و موزاییک پوشاندهایم و آب دیگر جایی برای نفوذ ندارد.
یکی از رویکردها در حفظ محیطزیست، مکتب حیرت است که باور دارد انسان اگر با دقت طبیعت را بنگرد، آنقدر از شگفتیها و زیباییهای آن حیرتزده خواهد شد که به سمت تخریب آن نخواهد رفت. دیگر چه میتوان کرد؟ کنترل خشم، درک وابستگی انسان به محیطزیست، گسترش طبیعتگردیِ مسئولانه، اصلاح باورهای خرافی بهویژه نسبت به حیوانات، معرفی ارزشهای وجودی و غیرابزاری و… رفتار دوستدار محیطزیست، بیش از آنکه به دانش بازگردد، به نگرش انسان بستگی دارد.