نشست ” تحول ساختار رسانه و مسالۀ اعتماد اجتماعی ” سومین نشست از مجموعه نشستهای «اعتماد اجتماعی در ایران» به سخنرانی دکتر هادی خانیکی اختصاص داشت که در ادامه گزیدهای از سخنان ایشان آمده است.
هنگامی که از وضعیت سرمایه اجتماعی و مشارکت اجتماعی در ایران صحبت میشود، بر این موضوع توافق وجود دارد که وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران خوب نیست. در این فرصت سعی میکنم تحلیلی در این خصوص ارائه دهم. برای تحلیل، از یافتههای پژوهشهای انجامشده در مورد ارزشها و نگرشهای ایرانیان استفاده میکنم که خوشبختانه موج چهارم آن نیز در دولت جدید برنامهریزی شده است. به نظر من واقعیترین تصویری که در این زمینه میتوان از ایران ارائه داد، شعر آقای شفیعی کدکنی است:
عمری پی آرایش خورشید شدیم آمد ظلمات عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما یک یک به درون خویش تبعید شدیم
جامعه ما، جامعهای فروخزیده در خود است و به همین دلیل نیز کمتر به دیگران اعتماد میکند. به لحاظ تاریخی میتوان این ادعا را در چهار تصویر دنبال کرد: اولین تصویر را مرحوم دکتر تهرانیان در سال 1313 ارائه میکند:
به نظر ایشان رسانهها دو چهره دارند: چهره سازنده و چهره ویرانگر. تأثیر رسانهها در تغییر جامعه ایرانی را دکتر تهرانیان اینگونه بیان میکند: رسانهها باعث شدند که ما از گذشته بریدهایم و فراغ اندیشیدن به آینده را از دست دادهایم. در زیر رگبار اطلاعات، جهانبینی ما بدینگونه شده است که اندیشیدن به آرمانها، جای خود را به منفعتاندیشی داده است و این عقل سوداندیش، به گسترده شدن دامهای اجتماعی منجر شده است.
تصویر دوم از مقایسه یافتههای دو پژوهش به دست میآید که یکی در سال 1313 توسط دکتر اسدی و دیگری در سال 1313 توسط دکتر گودرزی و همکاران، با مجموعه سؤالات یکسان انجام شده است و بنابراین امکان انجام مقایسه در یک دوره 13 ساله را فراهم میآورد. مقایسه یافتهها نشان میدهد در این دوره 13 ساله، هم به لحاظ سختافزاری و هم به لحاظ نرمافزاری، تغییرات عمدهای رخ داده است و بهویژه جامعه ایرانی، در این 13 سال، بیشترین تغییر را در نهاد خانواده تجربه کرده است؛ بدینصورت که از یک خانوادة مردسالار، به یک خانوادة مشارکتی تبدیل شده است. در حوزه رسانه، تغییرات سختافزاری و نرمافزاری در این 13 سال بدین شکل بوده است: – در سال 1313 ،77% پاسخگویان از رادیو استفاده میکردند و این نسبت در سال 1313 ،به 13 %کاهش یافته است. – در سال 1313 ،میزان استفاده از تلویزیون بسیار کم و البته مطابق انتظار است، ولی در سال 1313 ، 29 %پاسخگویان از تلویزیون استفاده میکردند. – در سال 1313 ،رضایت از برنامههای تلویزیونی 73 %و در بررسی بعدی، 36 %بوده است. استفاده از تلویزیون در این 13 سال افزایش یافته است، ولی با افزایش سطح سواد، میزان رضایت کاهش مییابد. – رسانه بعدی روزنامه است. یافتهها نشان میدهد که متأسفانه در این 13 سال، آموزش نتوانسته تغییر زیادی ایجاد کند و میزان روزنامهخوانی 1 %کاهش داشته است. کتاب هم وضعیت بهتری ندارد، کتابخوانی مهجورترین شکل فرهنگی در ایران است. یک شاخص در این زمینه، تیراژ کتاب است. تیراژ کتابها از دو تا سه هزار در سال 1313 به زیر 333 عدد در سال 1313 کاهش یافته است. یکی از تحلیلهایی که به طنز در این زمینه بیان شده است اینکه هیچ فرضی نمیتوان کرد، مگر اینکه از افراد کتابخوان ایران، 9333 نفر مردهاند و 333 نفر زنده ماندهاند!
در حوزه نرمافزاری، بارزترین شاخص اعتماد، عضویت در نهادهای مدنی است. در جوامع پیشرفته، هر شهروندی به تنهایی عضو چند نهاد مدنی است، ولی در ایران، عضویت در نهادهای مدنی در هر دو مقطع پایین بوده است. متأُسفانه مقایسه ایران با کشورهای مشابه، مانند مصر و ترکیه، نیز نشان میدهد که وضعیت ایران در این شاخص بسیار ضعیف است. میزان اعتماد به دیگران نیز طی این 13 سال بسیار کاهش داشته است: 63 %مردم در سال 1313 در مقابل 73 %در سال 1313 اعلام کردهاند که نسبت به سایر مردم اعتمادی ندارند و هرچه تحصیلات بیشتر بوده است، بیاعتمادی به دیگران بیشتر شده است. این امر نشانگر بدبینی و سوءظن در نخبگان ایران است. توجه به مسأله اعتماد از این نظر مهم است که در جامعه ایران، تغییرات پرشتاب است و یکی از عوامل بسیار مهم در سرعت بخشیدن به این شتاب، مردان باسواد شهری هستند.
به بیان دیگر جامعهای که مدرنتر و شهریتر است، جامعهای است جوانتر، باسوادتر و با استفاده بیشتر از رسانه. حال در نظر بگیرید در این جامعه جوانتر، باسوادتر و با استفاده بیشتر از رسانه، اگر وضعیت اعتماد معکوس شود، چه پیش میآید؟ وضعیتی نابهنجار که به جای تقویت بنیانهای امید، نشاط، همبستگی و…، همگی کاهش مییابد. در سال 1313 ،33 %پاسخدهندگان تحصیلات را عامل پیشرفت میدانستند. در سال 1313، تحصیلات جای خود را به پشتکار فردی با نرخ 66 %پاسخگویان داده است. این یافته نشانگر رشد فردیت طی این 13 سال است. باز توجه به این یافته از این نظر مهم است که در کشوری مانند ژاپن، معیار فرهنگ توسعه را جمع در نظر میگیرند و در ایران فرد! و این امر یعنی کاهش سرمایه اجتماعی که در این شعر به خوبی خود را نشان میدهد: دال خو کن به تنهایی که از تنها بال خیزد!
تصویر سوم از بررسی سرمایه اجتماعی بهدست میآید. دکتر چلبی دو مفهوم اعتماد اجتماعی و مشارکت مدنی را دو مؤلفه اصلی سرمایه اجتماعی میداند. دکتر عبدالهی و دکتر موسوی نیز هنجارهای اجتماعی، اعتماد به نهادها، پیوند میانفردی، انسجام اجتماعی و احساس حمایت اجتماعی را از مؤلفههای اصلی سرمایه اجتماعی میدانند. حال یافتههای پژوهش ملی سنجش سرمایه اجتماعی در ایران (1313) نشان میدهد: 3 -کل سرمایه اجتماعی در ایران پایین و رو به متوسط است. 9 -سرمایه اجتماعی در بُعد روابط انجمنی از قبیل همکاری با نهادهای مدنی ضعیفتر و در بُعد پیوندهای میانفردی، مثل رفت و آمد با دیگران، قویتر است. 1- سرمایه اجتماعی درونگروهی (قدیم) بیشتر از سرمایه اجتماعی بینگروهی (جدید) است. 6- با حرکت از سطح خانواده به سطوح بالاتر (خویشان، دوستان، همکاران، همشهریان و هموطنان) میزان سرمایه اجتماعی کاهش مییابد 3- میانگین سرمایه اجتماعی در مراکز استانهای توسعه یافته مثل تهران و اصفهان پایین، و در مراکز استانهای کمتر توسعهیافته مثل سیستان و بلوچستان و ایلام، بالاتر است. در نتیجهگیری کلی باید گفت که سرمایه اجتماعی قدیم در ایران رو به فرسایش است و سرمایه جدید هم جایگزین آن نمیشود. این وضعیت یعنی اینکه ما گرفتار آسیبهای ارتباطی هستیم.
تصویر چهارم مربوط به وضعیت کنونی رسانه در ایران است. در سال 1339 دکتر رجبزاده، فعالیت و مصرف کالاهای فرهنگی ایرانیان را بررسی کرده است. یافتههای این بررسی نشان میدهد: 31 % زمان فراغت ایرانیان با رسانهها پر میشود، یعنی 913 دقیقه در روز. در این جامعه رسانهای شده، نقش تلویزیون 69 % است، یعنی 33 % سهم رسانهها! و رادیو، کتاب و سینما نقش بسیار کمرنگی دارند! در همین جامعه، 19-97 میلیون نفر از اینترنت استفاده میکنند و 39-3 میلیون در شبکههای اجتماعی فعالیت دارند. تحقیقات جدیدتر نشان میدهد که میزان حضور در فضای مجازی از این ارقام هم بالاتر است. برای مثال در سال 1329 ،37-39 میلیون نفر از جوانان در شبکه اجتماعی فیسبوک عضویت داشتند که 9 میلیون نفر کاربر فعال بودند. به تازگی نیز وزیر ارتباطات اعلام کرده است که 36 میلیون نفر، در تلگرام عضویت دارند.
در جمعبندی باید گفت که ما با مصرف نامتقارن رسانههای فرهنگی روبهرو هستیم. سهم رسانههای مطلوب پایین و سهم رسانههای مجازی بیشتر است و این بدقوارگی مصرف رسانهای در ایران، به بدقوارگی در مسائل اجتماعی منجر خواهد شد.
به عنوان نمونهای از آسیب اجتماعی، مسألهای بود با این شرح که: خانمی با کارشناسی ارشد عرفان و ادیان در یک رستوران سرراهی، کار میکرد! کار یک خانم در یک رستوران سرراهی، نشانگر تغییرات پرشتاب ارزشها و نگرشهاست؛ ولی عدم تناسب میان رشته تحصیلی و نوع کار را چگونه میتوان تبیین کرد؟ جز با بدقوارگی مسائل اجتماعی! مجموع این شرایط باعث میشود در ایران مسأله اجتماعی در زمان بسیار کوتاهی به آسیب اجتماعی، سپس به تهدید اجتماعی و در نهایت به بحران تبدیل شود!
باید توجه کرد که هیچ جامعهای نیست که در آن مسأله اجتماعی وجود نداشته باشد. همین مسأله اجتماعی، هنگامی که دیگر شرایط مناسب است، میتواند حتی به فرصت اجتماعی نیز تبدیل شود، ولی در ایران در ظرف مدت کوتاهی به آسیب اجتماعی تبدیل میشود و وقتی زمینه مناسب نیست تا سرحد بحران نیز پیش میرود.
یکی از پایههای لرزان آسیبهای اجتماعی در ایران، مسأله بیمسئولیتی و بیاعتمادی است، بهویژه در بخشهای جوان و آن هم به دلیل رشد فردیت. گسترش بیاعتمادی در ایران، هم در سطح عمودی است (نهادهای حکومتی نسبت به عموم مردم و بالعکس) و هم در سطح افقی (نهادهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نسبت به یکدیگر). نتیجه این امر اینکه فرد روز به روز در جامعه بیپناهتر و تنهاتر میشود! نتیجه بیاعتمادی، نظارهگری است! جامعه ما به یک جامعه نظارهگر تبدیل شده است و ما اصلاً جامعه کنشگری نیستیم. بهویژه جامعه دانشگاهی باید بیش از همه از خودش انتقاد کند که چرا نظارهگر است!
در ادامه نشست ” تحول ساختار رسانه و مسالۀ اعتماد اجتماعی ” خانیکی کتاب «دامهای اجتماعی و مسأله اعتماد» را معرفی کردند و برخی از مطالب اصلی کتاب را توضیح دادند.
نشست ” تحول ساختار رسانه و مسالۀ اعتماد اجتماعی با پرسش و پاسخ حضار پایان یافت.