نشست “جوانان و فراغت حقیقی و مجازی” از مجموعه نشست “جوانان و جوانی در ایران” 4 دی ماه با حضور دکتر عباس کاظمی در موسسه رحمان برگزار گردید.
در هم آمیختگی واقعیت و مجاز
دکتر کاظمی سخنان خویش را با نقد عنوان نشست آغاز کرد: من با تفکیک واقعی و مجازی موافق نیستم. ما با جهان پیوندیای سروکار داریم که درهم آمیخته است. جوانان امروز، مثل نسل ما در فضای دوگانه واقعی و مجازی زندگی نمیکنند، بلکه درگیر فضای سوم شدهاند و جدایی امر مجازی و واقعی اساسا معنا ندارد.
ایشان سپس دیدگاه دکتر عاملی را در این زمینه شرح داد؛ دکتر عاملی، فراغت جوانان را ذیل مفهوم دوفضایی شدن توضیح داده و میگوید غیر از جهان فیزیکی، جهان دیگری خلق شد با امکانات تازه و متفاوتی که در فضای اینترنت وجود دارد. فضای واقعی برای ما ایرانیان یک فضای بومیست و فضای مجازی (به معنای سایبری، نه در برابر حقیقی یا واقعی) از بیرون میآید. فضای بازتری است و کمتر قابل کنترل؛ ویژگیهای فرهنگ غرب را دارد و… ما باید جهان مجازیمان را بر پایه جهان واقعیمان بسازیم تا از این دوگانه بیرون بیاییم.
اما دکتر کاظمی باور دارد که برای بزرگترها شاید، اما برای نوجوانان، این دوگانه معنا ندارد. چون آنها در همین فضا به دنیا آمده و بزرگ شدهاند. آقای هومی بابا یک اندیشمند پسااستعماریست و مفهوم فضای سوم را مطرح کرده که سه ویژگی دارد: پیوندیست، در شرایط تاریخی مشخص، عناصر تازهای را شکل میدهد و هویت سیالی دارد.
جوانان و فراغت
عباس کاظمی مفهوم فضای سوم را به کار گرفت و ادامه داد: فعالیت فراغتی جوانان امروز، ترکیبیست از فضای فیزیکی و سایبری و تفکیک میان این دو فضا دیگر معنا ندارد. البته جوان اروپایی، جهانی شدن را به شکل دیگری تجربه میکند. من دارم درباره جوان ایرانی و خاورمیانهای صحبت میکنم. فضای مجازی، نوع تازهای از گروههای مرجع را شکل داده است. هر نسل، قهرمانها، ابژههای نسلی و تعلقات خودش را میسازد و ما برای شناخت نسلهای تازه، باید دلبستگیهای آنان را بشناسیم. در درک سنتی، خانه فضای خصوصیست و خیابان و بازار و… فضای عمومی. برای نسل جدید چنین تفکیکی بیمعناست. این، ویژگی فضای سوم است. نامش را فضای خصومی میگذارم. تاثیرش را در فراغت جوانان میبینید؛ فضاهای واقعی و مجازی اساسا درهمآمیخته هستند. در دهه 70 مراکز خرید از اندک فضاهایی بود که جوانان آنجا جوانی را تجربه میکردند. خانه، مدرسه یا دانشگاه و مراکز خرید، جایی بوده که جوانان میتوانستند جوانیشان را زیست کنند، خودشان را نشان بدهند، به نمایش بگذارند. اما اکنون این فضاها بسیار متنوعتر و درهمآمیختهتر شده؛ رستوران، کافه، مرکز خرید، خیابان، اتومبیل و…
این استاد دانشگاه گفت: موبایل برای نسل تینایجر شبیه دست و پا شده، بخشی از بدنش شده. سرتاسر زندگی آنان در شبکههای اجتماعی میگذرد. البته برای ما هم کم و بیش همینجور است. فضاهای عمومی شهری نداریم که جوانان را تشویق کنیم آنجا بروند و با یکدیگر گفتوگو کنند، تعامل اجتماعی کنند. اما در نبود فضاهای تعاملپذیر شهری، فضاهای پیوندیای که ایجاد شده، کمک کرده به افزایش تعامل یا خیر؟ آیا این پتانسیل را دارد که تعاملات سودمند اجتماعی را شکل دهد یا خیر؟ من قضاوت خوب و بد نمیکنم. وضعیتی را داریم با فضای پیوندی تجربه میکنیم که توانمندی تازه و امکان زیست متفاوتی دارد میدهد. باید بتوانیم اینها را تبیین کنیم. نه این که یکسره تهدید به شمار بیاوریم. البته که در هر فضایی تهدید هم هست. اما میتوانیم فرصتی هم بدانیم؛ چگونه نسل تازه در آن بدرخشد و خودش را شکوفا کند؟
میانسالان بسیاری را میشناسم که در این فضای پیوندی وارد شدهاند، دوست پیدا کردهاند و از پیش، خوشحالترند. ما در این جهان تازه پیوندی، داریم خودمان را کشف میکنیم، میتوانیم بازتعریف بکنیم. حالا نمیخواهم بگویم کلا هم خوب و مثبت است. خوداکتشافی میتواند ویرانگر هم باشد. ماجراجویی میتواند آسیب هم بزند. یک تیغ دولبه است. مهم این است که بدانیم امکانات تازهای به ما داده تا درباره هویتمان دوباره بیندیشیم و چیزهای تازهای بیاموزیم.
دکتر کاظمی به پرسشی درباره سیاستگذاری در حوزه رسانههای نوین پاسخ داد: کسانی که از سواد رسانهای صحبت میکنند، از نسل ما هستند. نسل ما نگران خودش است. فرزندتان همانگونه که در شهر متولد میشود و خودش کم کم یاد میگیرد چگونه در شهر زندگی کند، در عصر رسانه هم به دنیا آمده است و سواد رسانهای را نیاز نیست ما به او بیاموزیم. خودش پیشاپیش با آن بزرگ میشود و کم کم یاد میگیرد باید چه گزینشهایی کند. وقتی جامعه تغییر میکند، تعاریف ما هم باید تغییر کند. اگر سیاستگذار میخواهد وارد موضوع سواد رسانهای شود، باید با افرادی از نسل جوان مشورت کند.