دانشآموز ایرانی: از حذف از طرح جلد تا بازماندگی از تحصیل
عطیه ملکزاهدی
زمانی که از خاطرات مدرسه و دوران دانشآموزی در جمعهای خانوادگی صحبت میشود اغلب از بازی و شیطنتهای دانشآموزان، قوانین سفت و سخت مدرسه، معلمان سختگیر و البته گاهی مهربان و بخشنده حرف زده میشود. این تصویر بزرگسالان فعلی از دوران مدرسهی خود است. تصاویری که اگر چه غیرواقعی نیست و در مدارس دهههای قبل رایج بود اما واقعیت امروز جامعهی ایران نشان میدهد که مسائل مدرسه و به طور کلی آموزشوپرورش ما بیشتر و عمیقتر از بازیگوشیهای کودکانه یا سختگیریهای معلمان است. امروز و به مناسبت روز دانشآموز میخواهیم نگاهی کلی به برخی از این مسائل داشته باشیم. سه خبری که در ماههای اخیر و به واسطهی رسانههای اجتماعی بر سر زبانها افتاد و جامعه را متاثر کرد.
رویای ازدواج دختران دانشآموز
روز اول خرداد سال جاری ماجرای قتل دختری 13 ساله در کانالهای تلگرامی خبری شد. طی روزهای بعد و با مشخص شدن ابعاد این قتل معلوم شد که با قتلی فجیع روبرو هستیم: پدری دختر نوجوانش را در خواب سربریده است. قتل رومینا اشرفی ابعاد روانشناسی، جامعهشناسی، حقوقی و… دارد اما آنچه که باعث شد درباره این اتفاق در این یادداشت به آن اشاره کنیم ربط این دانشآموز با درس و مدرسه است. میتوان این سوال را مطرح کرد که چرا دختری در سن و سال رومینا به جای تحصیل، یادگرفتن مهارتهای جدید و… خوشبختی خود را در فرار از خانه و ازدواج میداند. در گزارشی که از روستای سفیدسنگان لمیر، روستای محل زندگی رومینا منتشر شد، آمده است که نه فقط رومینا بلکه دیگر دانشآموزان دختر آن منطقه علاقهای به تحصیل در مقاطع بالا ندارند و سعادت و خوشبختی خود را در ازدواج میبینند:« دوستان و دخترخالههای رومینا میگویند مردان آنقدر به زنان و دخترانشان در خانه سخت میگیرند که راهی جز فرار برای آنها نیست. یکی از همکلاسیهای رومینا در کلاس هشتم تنها مدرسه روستا، یک ماه قبل از مردن رومینا با پسری فرار کرده بود. یکی از دختران همسایه و یکی از دختران آشنایی دور هم همینطور. اما سرنوشت آنان پس از فرار مثل رومینا نبود. یکی با سری پایین به خانه برگشت و روزها کتک خورد، یکی را دیگر خانواده نپذیرفتند و یکی رفت که رفت. دختران سفیدسنگان را مثل برخی روستاهای ایران زود شوهر میدهند و رویای پوشیدن لباس عروس، از دبستان در سرشان ریشه میکند و هم خوشبخت شدن با مردانی سختگیر.» (محمدی،ا . جعفرزاده،ز. (10،1399خرداد). یک روستا اندوه. شهروند)
این گزارش همچنین نشان میدهد پیش از وقوع این قتل فجیع، مدیر مدرسهای که رومینا در آن درس میخوانده از کشمکشهای او با خانوادهاش خبر داشته است: «حمید رزمی مدیر مدرسه، میگوید داستان را از همکلاسیهای رومینا شنیده بود و فکر نمیکرد کار به اینجا برسد. او حالا و پس از مرگ رومینا از آموزشوپرورش میخواهد برای بچههای مدرسه درباره سن ازدواج، کلاسهای آموزشی بگذارد تا آنها در برابر اجبار خانوادههایشان برای ازدواج مقاومت کنند.» (همان)
نه فقط در استان گیلان بلکه در دیگر استانهای کشور نیز ازدواج دختران در سن کم دیده میشود. مهدی بهلولی معلم، معتقد است در مناطق محروم ازدواج دانش آموزان دختر، پس از فقر، دومین عامل ترک تحصیل دختران است. «در مناطق محروم دختران در یک سنی یا مجبور به ازدواج میشوند یا مسائل فرهنگی اثرگذار است و خانوادهها اجازه رفت و آمد دخترانشان را از یک روستا به روستای دیگر برای ادامه تحصیل را نمیدهند.» (مهدی بهلولی؛ نشست بازماندگی و طرد از تحصیل؛ موسسه رحمان، مهر 1399)
امروز پس از شش ماه از قتل رومینا میتوان این پرسش را مطرح کرد که چرا مدرسه نمیتواند جذابیتی برای دختران نوجوان ما داشته باشد؟ آیا پس از این فاجعه، آموزشوپرورش فکری به حال این دانشآموزان کرده است؟ آیا مدارس ما برنامهای برای پدرانی که مانند رومینا اندیشهی قتل دختر خود را دارند تنظیم کرده است؟ یا باید باز هم شاهد اتفاقاتی مشابه با سرنوشت رومینا باشیم.
تغییر کتابهای درسی: شاید وقتی دیگر
اواسط شهریور ماه امسال تصویر طرح جلد کتاب ریاضی پایه سوم دبستان در شبکههای اجتماعی دست به دست شد. مقایسه این جلد با جلد همان کتاب در سال تحصیلی گذشته نشان میداد که تصویر دانشآموزان دختر از طرح جلد حذف شدهاند. این اتفاق آن قدر عجیب بود که به نظر میرسید شوخی است و با فتوشاپ شیطنتی رخ داده است. اما چند ساعت بعد مشخص شد تصویر واقعی است و دختران به گفتهی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش به دلیل شلوغی طرح جلد حذف شدهاند. این خبر اعتراضاتی را در پی داشت و نقدهای بسیاری بر این طرح جلد نوشته شد. اما آیا مسئله فقط حذف تصویر دختران و این طرح جلد است؟ یا رسانهای شدن این خبر پرده از مشکلات جدیتر در محتواهای کتابهای درسی برمیدارد. سالهاست دختران و زنان ایرانی در عرصههای متخلف اجتماعی راه یافتهاند، اما مولفان کتابهای درسی این حضور را نادیده میگیرند. نه فقط برای این طرح جلد بلکه از مدتها قبل معلمان آموزش و پرورش از محتوای کتابهای درسی انتقاد میکنند. آنها این کتابها را ایدئولوژیک، سیاستزده، جنسیتزده و… میدانند. مهدی بهلولی معلم آموزش و پرورش معتقد است شکافی جدی بین آموزشوپرورش و جامعه وجود دارد: «فاصله و شکاف عظیم بین آموزش و پرورش و جامعه منجر شده جذابیت مطالب درسی کاهش یابد. اینکه کودک در خانه و رسانه با مسائل دیگری جامعهپذیر میشود و محتوای کتب درسی از جامعه فاصله دارد و هر روز مورد نقد قرار میگیرد، منجر به عدم علاقه دانشآموزان به یادگیری آن میشود.»(همان) توقع معلمان و دغدغهمندان حوزهی آموزش این است که محتوای کتابهای درسی متناسب با دانشآموزان امروز تنظیم شود. محتوایی که هم برای دانشآموزان امروز جذاب و خواندنی باشد و هم بر اساس عدالت جنسیتی باشد.
اما آیا رسانهای شدن خبر حذف دختران از کتاب ریاضی باعث تغییری در محتوای کتابهای درسی میشود؟ آیا این این اتفاق باعث میشود دفتر تالیف کتابهای درسی تغییر رویه دهد و تغییراتی اساسی در محتوای کتابهای درسی بدهد یا خیر؟
کرونا، فقر و بازماندگی از تحصیل
ماه قبل خبر خودکشی محمد موسویزاده منتشر شد. در این خبر آمده بود که این دانشآموز به علت نداشتن گوشی همراه دست به این اقدام زده است. البته ادعاهایی نیز منتشر شد که علت خودکشی این مسئله نبوده حتی اگر این ادعا درست باشد و این پسر دانشآموز موبایل داشته است نمیتوان منکر آن گروه از دانشآموزان که به موبایل و اینترنت دسترسی ندارند شد. مشکلی که باعث شده است این دانشآموزان از حق تحصیل محروم شوند. طبق صحبتهای سید حسن الحسینی؛ مشاور وزیر آموزش و پرورش «حدود سه میلیون و ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر معادل ۲۱ درصد از کل دانشآموزان فاقد دریافت کنندههای هوشمند هستند یا در جایی هستند که دسترسی به نرم افزار ندارند.» (خبرگزاری ایسنا، 13مهر 1399)
البته محرومیت از تحصیل فقط به کرونا و روزهای آموزش مجازی برنمیگردد. به طور مثال فقط «در استان سیستان و بلوچستان 46 درصد دانشآموزان در مقطع متوسطه دوم بازمانده از تحصیل میشوند». (مریم آشور؛ نشست بازماندگی و طرد از تحصیل؛ موسسه رحمان مهر 1399) بنابر به اعلام آمارهای مربوط به بازماندگی از تحصیل در استان سیستان و بلوچستان با استناد بر گزارش سالانه آماری آموزش و پرورش بازماندگی از تحصیل در هر مقطع تحصیلی به قرار زیر است:
«در مقطع ابتدایی، از هر 100 نفر، 7 نفر. در مقطع متوسطه اول از هر 100 نفر 24 نفر (2 نفر از 10 نفر) و بالاخره در مقطع متوسطه دوم از هر 100 نفر، 46 نفر (تقریبا 5 نفر از هر 10 نفر) بازمانده از تحصیل هستند.» (همان) کودکان و نوجوانی که نه به دلیل علاقه نداشتن به تحصیل بلکه به دلیل نبود امکانات و فرصتهای آموزشی در مدرسه ثبت نام نکردهاند.
تنها این 3 اتفاق نشان میدهد دانشآموز ایرانی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند. مشکلاتی که با توجه به محل زندگی، طبقهی اقتصادی و… در هر دانشآموزی متفاوت است. جایی فقر مالی منجر به ترک تحصیل و یا بدتر از آن خودکشی میشود و در جایی دیگر فقر فرهنگی منجر به ازدواج در سن کم، قتل ناموسی و.. میشود. در جایی محتوای ایدئولوژیک و غیرمناسب کتابهایی درسی برای دانشآموزان باعث بیرغبتی آنان برای ادامهی تحصیل میشود. اگر مدیریت و برنامهای برای حل این مشکلات وجود نداشته باشد باز هم شاهد تکرار آن در بین کودکان و نوجوانمان هستیم. واقعیت امروز مدارس ایران حاکی از آن است که دانشآموزان ایرانی به جز شیطنتهای کودکانه و سرگرمیهایی که گاه در شبکههای اجتماعی میبینیم درگیر مشکلات جدیای هستند. روز دانشآموز میتواند فرصتی باشد تا به مسائل دانشآموز ایرانی نگاهی دوباره داشته باشیم.