نخستین نشست مجموعه نشست “سلامت و معنویت” برگزار شد.

اردشیر منصوری

دکتر سپیده امیدواری

كدام يك از اين كلمات درست هستند؟ سلامت بگوييم، يا سلامتي و يا تندرستي؟ اگر اين تعريف خيلي محدود را نگاه كنيم كه وجه اول سلامت، سلامت تن است تندرستي کلمه خوبی است و سلامتي به نظر مي‌آيد حشو آن ديگري است و به لحاظ زباني. همان بار معنايي را دارد. چرا نگوييم تندرستي؟ براي اين‌كه سلامت اگر وجه اجتماعي و رواني هم دارد تندرستي فارسي شايد كفايت نكند. اين را مي‌خواستم مدخلي قرار بدهم براي اين‌كه ما در زبان خودمان حتي راجع به واژه به دقت رفتار نمی‌کنیم.

پیشینه مفهوم سلامت

بقراط آغازگر چيزي است كه به آن مي‌توانيم بگوييم گرايش به سلامت از نوع سكولار. قبل از بقراط، سلامت موهبت الهي پنداشته مي‌شده است و براي سلامت، نذر مي‌كردند و قرباني مي‌كردند تا سلامت آن‌ها به وسيله خدايان حفظ شود. بقراط براي اولين بار نشان داد كه مناسباتي در بدن هست كه سلامت را بر هم مي‌زند و اگر به آن توجه بكنيد آدم مي‌تواند سلامت باشد. اين را براي چه مي‌گويم؟ براي اين‌كه درك ارتباطي باشد كه ما هم دارو مي‌خوريم و هم قرباني مي‌كنيم و هم پيش بهترين دكتر مي‌رويم و يك نذر هم مي‌كنيم و يك زيارت هم مي‌كنيم و بعد كه جواب داد معلوم نيست كدام يكي اثر كرده است، آن نذر تأثير كرده و يا آن دارويي كه من خورده‌ام و بعد در تلويزيون هم مي‌آوريم و پخش مي‌كنيم. چرا من اين‌ها را عرض مي‌كنم؟ براي اين‌كه مداخله باور معنوي در زندگي كاملا روزمره ما بسيار واضح و محرز هست و ما به صورت كاملا ارتباطي داريم سر و كله مي‌زنيم و به نظر من بسياري از آسيب‌ها ناشي از عدم تبيين علمي بين رابطه اين امور است و به عبارتي بقراط آغازگر راهي است كه مداخلات معنوي در سلامت را سد مي‌كند.

ابعاد سلامت در تعريف سازمان جهاني بهداشت :

  • سلامت جسمي

فقدان بيماري و معلوليت، علاوه بر آن توانايي حركتي كافي

  • سلامت ذهني-رواني

درك توانايي‌هاي خود، و در مواجهه با فشارهاي زندگي از عهده برآمدن، مولد و مثمر بودن و همكاري كردن در اجتماع

  • سلامت اجتماعي

تأكيد بر برابري و انصاف (اقتصادي- حقوقي؛ حقوق بشر)

سلامت جسماني، فقدان بيماري و معلوليت و بهره‌مندي بدني كه توانمند باشد تعریف می‌شود. در سلامت ذهني و رواني تعاريفي بوده است که مصاديق سالم نبودن را هم محرز كرده و در سلامت اجتماعي هم همين طور. دقيقا شاخص‌ها تعریف شده، يعني فاكتورهايي وجود دارد براي سنجش. آن وقت سؤال اين است كه آيا معنويت هم چنين شاخص‌هايي را دارد؟ منظور از معنويت چيست؟ شاخص‌هاي سلامت معنوي چیست؟ گویا سلامت، وصفي است براي وجه معنوي. و اين سؤال که آیا درست است تأثير معنويت‎گرايي بر سلامت را بسنجیم؟ یا اين يك مغالطه است كه ما به راحتي اين‌ها را كنار هم مي‌نشانيم؟ اول مي‌گوييم سلامت معنوي و بعد كه شاخص مي‌دهيم نشان مي‌دهيم كه منظورمان تأثير معنويت بر سلامت است كه ناظر بر آن سه وجه بود. اما گاهي مي‌گوييم نه، سلامت معنوي يعني ما چهار گونه سلامت داريم. سلامت جسماني، روانی، اجتماعی و معنوی. پيش‌فرض اين سؤال اين است كه به ضرورت، ساحت معنوي داريم و بعد اين‌كه راجع به صحت و يا عدم صحت آن ساحت مي‌شود بحث كرد. اگر كسي x و y داشته باشد بخش معنويت او ناسالم است و انگار ضرورتا همه انسان‌ها ساحت معنوي دارند، خود اين محل مناقشه است؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نشست “الگوهای معلولیت و رسانه”
مقالات مرتبط
اشتراک گذاری