پنجمین نشست “معلولیت؛ چالشها و سیاستها در ایران” با حضور خسرو منصوریان و منصوره پناهی برگزار شد.
خسرو منصوریان، سخنان خویش را ذیل عنوان «انجمن احیا: از تاسیس تا ترویج الگو» با چگونگی تاسیس موسسه رعد آغاز نمود: “آن هنگام، ناجا تنها سازمانی بود که برای تاسیس NGOها میتوانست مجوز بدهد. آقای مهندس محمد توسلی، جزو فعالان مدنی سرشناس بود که از سرمایه اجتماعیاش به نفع جانبازان و افراد دارای معلولیت بهره برد و با همراهی چند نفر دیگر، مجوز تاسیس NGO را از سردار کلانتری که مدیرکل اطلاعات ناجا بود، گرفتیم و رعد را بنیاد گذاشتیم.”
سپس خسرو منصوریان که دغدغه تاسیس موسسهای مردمنهاد در حوزه آسیبهای اجتماعی و افراد دارای معلولیت داشت، به مشهد رفت و طبق الگوی موسسه رعد، مجتمع آموزشی نیکوکاریِ توان یابانِ مشهد را پایهگذاری نمود. او اندک اندک با مقایسه تجربیات خویش در تهران و مشهد، دریافت که در مشهد، بیشتر معلولیتها به دلیل فلج اطفال رخ داده است؛ به این سبب که در آن روزگار، مشهد شهری بود فقیر و عقبافتاده که از آب سالم و امکانات پزشکی هم بیبهره بود. حال آن که بیشترِ افراد دارای معلولیت در مجتمع رعد، به خاطر ماشینیشدن شهر تهران، فلج مغزی (CP) بودند. بنابراین کارش را معطوف به کودکان کرد. او پس از 1 سال به تهران بازگشت و انجمن احیا و توانیاب را برای کودکان دارای معلولیت بنیاد گذاشت که در آنها، آموزشهای فنی- حرفهای و خدمات توانبخشی بهصورت رایگان ارائه میشد.
این دو انجمن همچنان به کار خود در زمینه توانبخشی به کودکان دارای معلولیت، کودکان مبتلا به ویروس HIV و ایدز و زنان مبتلا به ویروس HIV و ایدز ادامه میدهند. زنانی که گروه هدف احیا و توانیاب هستند، خودشان به عنوان آموزشگر، با دیگر افراد مشابه خود، ارتباط برقرار میکنند و تجربیات خویش را با آنها در میان میگذارند.
این فعال مدنی، با بیان تجربیات خود در روند تاسیس این انجمنها، به تفاوت نگرش کسانی که میدانند یک فعالیت مردمنهاد و نیکوکارانه، یعنی چه و نگرش کسانی که از فعالیتهای مردمنهاد و رایگان، آگاهی ندارند، اشاره کرد و سپس ادامه داد: “نگرش بسیاری از افراد، چه استاد دانشگاه، چه دولتی و چه جایگاههای دیگر این است که کار خیر و رایگان، ارزشی ندارد. برای آنها شگفت انگیز است که چرا من خانه چهار طبقهای را که داشتم و تنها دارایی من و خانوادهام بود، آن هم در یک موقعیت جغرافیایی بسیار خوب، کاملا در اختیار فعالیتهای داوطلبانه قرار دادهام و تاکنون کمترین هزینهای از هیچ سازمان دولتی دریافت نکردهام.”
خسرو منصوریان ادامه داد: “ما در اندیشه ساختن شعبات گوناگون انجمن احیا در دیگر شهرها نیستیم و بیشتر، به تکثیر الگو باور داریم. ما در حال تلاش برای تشکیل انجمنهایی طبق الگو و رویکرد انجمن احیا در شهرهای دیگر و حتی در افغانستان و عراق هستیم.”
ایشان سخنان خویش را اینگونه پایان داد: “بهشت و جهنم، در همین جهان هم هست. هرکس در این جهان، زندگی را برای دیگران بهشت کند، در بهشت زندگی میکند.”
پنجمین نشست “معلولیت؛ چالشها و سیاستها در ایران” در بخش دوم، با بیان رویکرد فعالیتهای مدنی مدیرعامل مجتمع آموزشی- نیکوکاری رعد، همراه بود. منصوره پناهی سخنان خود را تحت عنوان «موسسه رعد: آموزش و اشتغال» و با بیان اندیشه خویش در لزوم آموزش نگرشها، استقلال و توانمندسازی آغاز نمود و ادامه داد: “رعد، به مدت 32 سال در حوزه آموزش افراد دارای معلولیت کار کرده بود، ولی خروجی نداشت. بنابراین من به دنبال ایجاد فرصتهای اشتغال و ایجاد کارگاههای فنی- حرفهای و تولیدی برای افراد دارای معلولیت و به صورت علمی و پژوهشی رفتم. ما توانستیم برای نخستین بار در ایران، کنگره ملی کارآفرینی در حوزه معلولیت برگزار کنیم.”
سپس او به این مهم اشاره کرد که: “نباید افراد را از واقعیت دور کنیم. مثلا یک نفر میآید از روی دلسوزی و کمک، تابلوی نقاشی فرد دارای معلولیت را به قیمتی بسیار بیشتر از قیمت معمول، خریداری میکند و هنرجو گمان میکند صرفا با فروش تابلوهای خود، میتواند اوضاع اقتصادیاش را سر و سامان دهد.”
یکی دیگر از تدابیر موسسه رعد، این است که فردی نگاه میکند، نه گروهی؛ “اینگونه نیست که برای گروه نابینایان، گروه ناشنوایان و دیگر گروهها، برنامه یکسانی بریزیم؛ بلکه به تناسب تواناییها و مهارتهای هریک از افراد، پیش میرویم؛ استعدادیابی میکنیم و گاه با تواناییهایی روبرو میشویم که خود فرد هم از آن بیخبر بوده است. تلاش میکنیم قالبهای معمولِ اداری را بشکنیم، پشت میزنشینی را کنار بگذاریم، دوست و همیار کارفرما و کارآموز باشیم و همراه با ارائه خدمات لازم به او، خانوادهاش، مدیران، داوطلبان و بهزیستی را هم آموزش دهیم. اینکه صرفا خدمات پزشکی ارائه دهیم، لازم هست، اما کافی نیست. به جای آنکه وام بدهیم، بهتر است شرایط استخدام افراد دارای معلولیت را فراهم کنیم. این کار، بسیار ساده و چیزی شبیه توانبخشی مبتنی بر جامعه (CBR) است که در روستاها انجام میدهیم.”
منصوره پناهی ادامه داد که برخلاف تصور معمول، ما اول فرصتهای اشتغال افراد را بهویژه در رشتههایی که منجر به اشتغال سریع میشوند بررسی میکنیم، سپس متناسب با آن، مهارتهای مورد نیاز را در همان محل کار، آموزش میدهیم. کار، خیلی زیاد است و شرکتهای خصوصیِ بسیاری هستند که میتوانند افراد دارای معلولیت را به کار بگیرند. این روش هنوز در آسیا وجود ندارد؛ درحالی که به دلیل جنگها، آسیبهای طبیعی و فقر، شمار معلولینِ ژنتیکی، زیاد است.
مدیرعامل مجتمع رعد به بیان مناسبسازی نشدن محیط شهری برای حضور افراد دارای معلولیت اشاره کرد و گفت این موضوع، بسیار مورد اشاره قرار میگیرد و مهم هم هست، ولی بیش از آن، باید به مناسبسازی نگرشها و باورها پرداخت تا دلسوزی و باورنداشتن توانمندیهای افراد دارای معلولیت را کنار بگذاریم. ما بهعنوان یک شهروند، حق داریم کار داشته باشیم؛ حال چه با معلولیت، چه بدون معلولیت. بسیاری از آدمها بیماریهای آشکار و پنهانی دارند، ولی آنها را بهعنوان صرفا یک ویژگی، برای آنان به کار میبریم؛ مثلا میگوییم فلانی پرخاشگر است، حساس است و… ولی دربارهشان نامگذاری نمیکنیم. این زبانی که به کار میبریم، مهم است. “فاصله بیمار و سالم، یک تار موست و انسان در یک لحظه، میتواند میان این دو، جابهجا شود.”
نشست مزبور با بیان دیدگاهها و پرسش و پاسخ میان حاضران و سخنرانها پایان یافت.