“یأس در سینما و رمان معاصر فارسی” عنوان سخنرانی حسین پاینده بود که در دومین روز همایش علمی امید اجتماعی در ایران انجام شد.
حسین پاینده منتقد ادبی، با محوریت قرار دادن آثار تولیدی هنری و ادبی، مسئله محوریت سافتن سبک ناتورالیسم درآثار ادبی را مورد توجه قرار داده و با بررسی ابعاد این مسئله سوالی در خصوص علت چرایی بازگشت مجدد هنرمندان ایرانی به این ادبیات ناامید کننده را مطرح می سازد. در ادامه متن بخشی از سخنان ایشان را ملاحظه می فرمایید:
من در مقاله خودم که اینجا خلاصه ای از آن را ارائه می دهم تلاش کردم تا از منظر دیگری به موضوع امید و یاس بپردازم. با این پیش فرض که نسبتی میان تجربه زیسته اجتماعی و تولیدات ادبی وجود دارد فیلم ابد و یک روز، رمان سایه های سکوت و شعر حسین سناپور را که هر سه متن فاصله سال ها 94 و 95 تولید شده اند را مورد بررسی قرار داده اند.
امید از نگاه من یک نگرش خوشبینانه است، به این که آرزوها محقق بشود یا شرایط تغییر کند. به عبارتی نگرشی که تغییر رو در چشم انداز ببیند. خود خوشبینی از نظر من امید نیست، چون خوشبینی می تواند غیرواقع بینانه باشد. امید یک برنامه مشخص دارد اما خوشبینی بیشتر مبتنی بر توهم و فوق طبیعت است.
امید یکی از بنیانی ترین عناصر ساختار روانی انسان است. مسئله امید در تولیدات ادبی جهان به وفور دیده می شود. امید به عبارتی در ضمیر ناخودآگاه ابنای بشر وجود دارد. ناامیدی هم به اندازه امید یک عنصر ساختاری در روان جمعی انسان است.
فیلم ابد و یک روز فیلم بسیار در خوری است نه فقط به خاطر جوایز متعددی که دریافت کرده است، بلکه به خاطر واکنش اجتماعی که هم در جامعه هنری و هم در میان توده مردم یافت. این فیلم روایت از زندگی پرتنش یک خانواده طبقه متوسط هست که پس از مرگ پدر دچار مصیبت های متعددی می شود دچار می شه. کاراکترهای این فیلم هیچ به امیدی به آینده ندارند و طی حوادث مختلف نمی توانند پیدا کنند.
این فیلم سبکی رئالیستی-ناتورالیستی را برای بیان داستان انتخاب کرد تا زندگی شخصیت هایش را در بافت اجتماعی نمایش دهد. سبک ناتئرالیستی که بنیان فلسفی جبرگرایانه ای دارد موجب شده است تا تاثیر اجتماعی زیادی در میان مخاطبانش بیاید. در این فیلم شخصیت هایی را مشاهده می کنیم که خودشان سرنوشتشان را رقم نزده اند. این شخصیت ها فقط قربانیانی هستند که نمی توانند بر شرایط غلبه کنند. در ناتورالیسم اراده فردی نمی تواند شرایط را تغییر دهد و انسان چاره ای جز تن دادن به جبر مستاصل کننده اجتماعی را ندارد. ناتورالیسم به یاس منجر می شود و چشم اندازی یاس آلود نمایش می دهد. فیلم ابد و یک روز دعوت به ناامیدی هست. تکنیک های صوری و فرمالی که در آن به کار رفته است همگی بر ناامیدی صحه می گذارد و هیچ بارقه ای از امید و تغییر شرایط وجود ندارد.
در رمان سایه های سکوت و شعر حسین سناپور هم به با واژگان و تصویر سازیهایی مواجه هستیم که فضایی بسیار تیره و تار را نمایش می دهد.
سبک های متنوعی برای پرداختن به مضامین ادبی وجود دارد، اما مضامینی که هنرمندان و ادبا انتخاب می کنند، حاوی معنای مشخصی است. ناتورالیسم در ادبیات کشور ما در دهه چهل شمسی غوغا می کرد.آثار نویسندگانی صادق چوبک یا قبلتر از او صادق هدایت از جمله نمونه های چنین آثاری هستند. اما بازگشت مجدد هنرمندان در این دوره به این سبک ادبی مسئله ای است که باید مورد بررسی قرار بگیرد؟ از نگاه من شرایط کاملا مادی اجتماعی موجب میدان یافتن مجدد این نگاه جبرگرایانه شده است. این مسئله در آثار متعددی تکرار شده است که با توجه به اقبال گسترده ای هم از این آثار شده است می تواند نمایانگر نگرش امروز جامعه باشد. چرا که به نظر می رسد پژواک یافتن مضامین این آثار در تجربیات شخصی مخاطبان از عوامل مهم استقبال از این آثار و تکرار تولید آثاری با ادبیات مشابه است.
روند رو به ازدیاد چنین آثاری اثرات نگران کننده در جامعه دارد و باید به این پرسش پاسخ داد که کدام شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در شکل گیری این نگرش ناامیدانه در آثار هنری موثر بوده است؟
***مقاله “یأس در سینما و رمان معاصر فارسی” در کتاب «امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سبب شناسی» چاپ شده است.