قاتل در خانه

خانه امن نیست، هنوان دومین نشست از مجموعه نشست‌ها جنسیت و نابرابری در خصوص خشونت در موسسه رحمان:

قاتل در خانه

پرستو صاحبی – نرگس کارخانه‌ای: فعالان می‌گویند که سالانه حدود 80 زن قربانی قتل‌های ناموسی می‌شوند اما این عدد دقیقی نیست و تعداد قتلهای ناموسی بسیار بیشتر است. علاوه بر آن بسیاری از قتل‌ها به صورت حوادث خودکشی، فوت ناگهانی یا فرار دختران گزارش می‌شوند. احتمال به قتل رسیدن زنان در خانه توسط اعضای خانواده بسیار بیشتر از احتمال به قتل رسیدن آنها در خیابان در شب است.

 

  • خانه همیشه امن نیست به خصوص برای زنان

فاطمه موسوی ویایه، دکترای جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی، در ابتدا به پژوهشی که برای موسسه رحمان در باب قتل‌های ناموسی و خشونت علیه زنان انجام می‌شود اشاره کرد و بحث خود را در رابطه با خشونت‌هایی که منشأ آن خانواده است ادامه داد. به گفته او گرچه همیشه خانواده با جایگاهی محبت‌آمیز و به عنوان پناهگاهی امن در برابر دنیای بیرون معرفی می‌شود، اما تحقیقات اجتماعی نشان می‌دهند که خانه همیشه امن نیست به خصوص برای زنان:«گیدنز در یک بررسی از آمار جرایم می‌گوید احتمال به قتل رسیدن زنان در خانه توسط اعضای خانواده بسیار بیشتر از احتمال به قتل رسیدن آنها در خیابان در شب است».

موسوی ویایه در ادامه به تعریف و توصیف این نوع قتل‌ها پرداخت:«قتل‌های خانوادگی به قتل‌هایی گفته می‌شود که قاتل و مقتول با هم نسبت خانوادگی سببی و نسبی دارند و می‌توانند دلایل مختلف مانند زد و خوردهای هیجانی، اختالفات اقتصادی، کینه و یا حسادت‌های قدیمی باشد. اما در موضوع قتل‌های ناموسی، قتل توسط مردان درجه اول خانواده انجام می‌شود. این قتل سه تفاوت مهم با قتل‌های خانوادگی دیگر دارد. اول این که انگیزه یا احساسات شخصی قاتلین در قتل‌های ناموسی کمتر اهمیت دارد. در مواردی حتی قاتل مجبور به این کار شده است، و توافق بین مردان خانواده صورت گرفته است. از نظر اجتماعات محلی این قتل‌ها اعاده آبرو محسوب می‌شوند و همیشه هم قربانی این قتل‌ها زنان نیستند، گاهی مردانی که از هنجارهای دگرجنس‌خواهانه تخطی کرده‌اند نیز قربانی قتل‌های ناموسی می‌شوند. در نهایت مقتول به علت ننگین کردن شرافت خانواده به قتل می‌رسد. این ننگ می‌تواند خودداری از ازدواج اجباری، طلاق گرفتن، قربانی تجاوز جنسی بودن، رابطه با جنس مخالف و از این قبیل مسائل باشد. در خیلی از موارد این مسائل صرفا ظن و گمان و شایعات هستند و خانواده به دنبال اثبات و شواهد و مستندات هم نبودند و خود دادستان و قاضی و جلاد میشدند».

  • پاکستان با بیشترین آمار قتل ناموسی، ایران بدون آمار دقیق

این جامعه‌شناس و عضو گروه مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی در رابطه با تعداد قتل‌های ناموسی اتفاق افتاده در سال‌های اخیر ادامه داد:«امروزه در قرن ۲۱ بیشترین قتل‌های ناموسی در غرب آسیا و شمال آفریقا رخ می‌دهند و معمولا در محدوده کشورهای مسلمان هستند. قتل‌های ناموسی اتفاق افتاده در کشورهای توسعه یافته نیز معمولا توسط مهاجرین مسلمان رخ داده‌اند. پاکستان دارای بیشترین آمار قتل‌های ناموسی در میان کشورها است».

گرچه بخش مهمی از مسیر برای کاهش این دست جرایم و آسیب‌های اجتماعی می‌تواند دسترسی به آمارها و اعداد دقیق باشد اما به گفته این جامعه‌شناس در ایران آمار رسمی و دقیقی از قتل‌های ناموسی نداریم:«تنها بر اساس آمارها می‌دانیم 30 درصد قتل‌های سالانه، قتل‌های خانوادگی هستند، و در این میان 6 درصد از قتل‌های خانوادگی، قتل‌های ناموسی هستند. در استان‌هایی که بافت طایفه‌ای و عشیره‌ای دارند درصد قتل‌های ناموسی بسیار بالاست. بر اساس آمار پلیس در سال بین سالهای 91 تا 95 در خوزستان 39 درصد، در کرمانشاه 46 درصد و در ایلام 40 درصد از کل قتل‌ها ناموسی بودند. فعالان می‌گویند که سالانه حدود 80 زن قربانی قتل‌های ناموسی می‌شوند اما این عدد دقیقی نیست و اگر آمار 6 درصد را مد نظر قرار بدهیم تعداد قتلهای ناموسی بسیار بیشتر است. علاوه بر آن بسیاری از قتل‌ها به صورت حوادث خودکشی، فوت ناگهانی یا فرار دختران گزارش می‌شوند».

  • چگونه اعضای خانواده به این قتل‌ها رضایت می‌دهند؟

موسوی ویایه علت رضایت نزدیک‌ترین افراد به زنان به قتل آن‌ها را اغلب ارزش‌های مردسالارانه نهادینه شده می‌داند:«ارزش‌هایی مانند این که ارزش زن به ازدواج است، بدنامی طلاق، ارث و منابع مالی باید در اختیار مردان باشد، خانواده مقدم بر فرد است و فرد در راستای ارزش خانواده است. در واقع بار آبرو و ارزش خانواده بر دوش زنان است و هر نوع تخطی زنان از هنجارهای پذیرفته شده باعث لکه دار شدن دامن خانواده می‌شود. آشکار کردن مسائلی مانند قربانی تجاوز بودن، آبروی خانواده و طایفه را می‌برد و در نتیجه آن قومیت را کم‌اعتبار می‌کند. این قتل‌های ناموسی در مناطقی که سطح تحصیلات و اقتصادی پایین باشد و خرده فرهنگ خشونت داشته باشند بیشتر است».

بسیاری بر این باورند راه‌حل جلوگیری از این قتل‌ها و کشته نشدن زنان، باقی ماندن آنان در مرزهای تعیین شده و پایبندی به اصول فرهنگی خانواده یا منطقه است. بر این اساس ، دلیل قتل زنان عبور آنان از هنجارها و قاعده‌های اجتماعی است و بنابراین ما باید زنان را آموزش بدهیم تا هنجارمند و سازگار و مطیع باشند. این پژوهشگر  حوزه زنان و جنسیت این دیدگاه را به دلایل مختلفی غلط می‌داند و در اینباره توضیح می‌دهد:«بسیاری از این‌ قتل‌ها به علت ظن و گمان و صرفا بر اساس شایعات رخ دادند. حتی در مواردی که زنان هیچ عاملیتی در آن ندارند، مانند اینکه مردی ادعا می‌کند من عاشق این زن شدم، یا زن مورد تجاوز قرار می‌گیرد حتی گاهی مورد تجاوز محارم خود قرار می‌گیرد. از سوی دیگر بسیاری از هنجارهایی که توقع پذیرش آن‌ها از سوی زنان را داریم، پذیرفتنی نیستند. مانند اجبار به رها کردن تحصیل و ازدواج در سن پایین، ازدواج با افراد تعیین‌ شده توسط خانواده، انتظار باقی ماندن در زندگی‌هایی خاص مثل زندگی با شوهر معتاد. حتی مواردی بوده که زن به خاطر مطالبه ارث به قتل رسیده است. پس انتظار از زنان برای تبعیت و سازگاری، تقویت گفتمان مردسالارانه خشونت‌آمیز است».

  • در درماندگی، زنان بیشتری کشته می‌شوند

گاهی تصور دیگر این است که تضعیف طایفه‌گرایی برای مقابله با این خشونت و قتل‌ها می‌تواند راه‌حل مناسبی باشد اما موسوی ویایه در اینباره تاکید کرد:«طایفه‌گری فقط باعث قتل‌های ناموسی نمی‌شود و مردان زیادی هم در جریان درگیری قومی طایفه‌ای به قتل می‌رسند. اما راه‌حل به این سادگی نیست که طایفه‌گرایی را تضعیف کنیم چرا که هر نوع حمله به طایفه‌گرایی و تضعیف وابستگی‌های قومی واکنش‌های شدیدتری در پی دارد که پیوندها و هنجارهای طایفه‌ای از جمله خشونت علیه زنان را تشدید می‌کند. درحقیقت باید بپرسیم چرا افراد حاضرند عضوی از طایفه بمانند و همه مشکلات از جمله بدرفتاری با زنانشان را بپذیرند؟ به این دلیل که طایفه مأمنی است برای مقابله احساس نابرابری و تبعیضی که این افراد تجربه می‌کنند. هر چه بحران‌های اقتصادی بیشتر باشند و احساسات نابرابری و تبعیض در قومیت‌ها و جوامع اقلیت و حاشیه‌ای تشدید شود، خرده فرهنگ خشونت و سختگیری علیه زنان هم بیشتر می‌شود چون مردی که خودش را ناتوان و فقیر و درمانده می‌بیند تنها چیزی که باعث عزت نفسش می‌شود کنترل و خشونت علیه زنان و کودکان است. این کنترل و خشونت و پیوند طایفه‌ای به او هویتی می‌دهد و او را از ناامنی هستی‌شناختی‌اش رها می‌کند. از این منظر می‌توان نتیجه گرفت که در سال‌های اخیر با بیشتر شدن مشکلات اقتصادی قتل‌های ناموسی هم افزایش پیدا کردند و این روال ادامه پیدا خواهد کرد».

  • زنان کشته می‌شوند چون مثل بردگان رفتار نکرده‌اند

این جامعه‌شناس مهمترین کار در فرهنگ‌سازی علیه قتلهای ناموسی را کنار زدن لایه‌ای می‌داند که دم از اخلاق و شرف و آبرو می‌زند:«باید دیده شود که زنان به قتل می‌رسند چون مردانی که بازنده و درمانده هستند با تملک زنان و رفتار با زنان به مثابه بردگان برای خود عزت نفس می‌خرند. زنان کشته نمی‌شوند چون خطاکار یا زناکارند و یا رفتار غیراخلاقی دارند، کشته می‌شوند چون مثل بردگان رفتار نکرده‌اند. چون حاضر نشدند سربه‌زیر و مطیع باشند و چون خواستند مالک و تصمیم گیرنده بدن و زندگی خود باشند. این نه تنها زندگی زنان بلکه زندگی مردان را هم به خطر می‌اندازد. مردانی که حاضر نباشند مثل برده‌داران رفتار کنند، حاضر نباشند که اجبارات طایفه درباره خشونت علیه زنان و قتل زنی که مورد خشونت قرار گرفته را بپذیرند.»

موسوی در ادامه در پاسخ به سوالی بر امکان و توانایی مردان برای مقابله با این ارزش‌های زن‌ستیزانه تاکید کرد و آن‌ها صاب اختیار و انتخاب بیشتر در این شرایط دانست.

  • مردان در این مبارزه کجا هستند؟

فاتیما باباخانی، مددکار، پژوهشگر، حقوقدان و موسس خانه امن شمس مهرآفرید ارومیه، در این سخنرانی و نشست، تمرکز و توجه سخنان خود را بر نقش مردان در خشونت‌هایی که به زنان اعمال می‌شود قرار داد و بر اهمیت مشارکت دادن مردان در متوقف کردن نابرابری و خشونت علیه زنان تاکید کرد:«در بسیاری از موارد راهکارهایی که در مواجهه با بحث خشونت ارائه می‌‎شود راهکارهای انتزاعی هستند. رویکرد من به مسئله زنان بنابر متر و معیار حقوق بشر و اسناد و آیین‌نامه‌های بین‌الملل است. همانطور که ما در خانه امن سعی کرده‌ایم علاوه بر زنان آسیب‌دیده به مردان هم خدمات اجتماعی ارائه بدهیم، مشارکت دادن مردان در متوقف کردن نابرابری و خشونت علیه زنان می‌تواند یک اصل مهم و تاثیرگذار در مددکاری اجتماعی در این حوزه باشد».

باباخانی در ادامه بر نقش‌پذیری اجتماعی و نقش کلیدی آن در ایجاد این خشونت‌ها تاکید کرد:«همیشه در تعاریف مختلف، مردان به عنوان افرادی که ماجراحو هستند و کارهای خطرناک را دوست دارند و خشونت یک رفتار غیرقابل کنترل در آنهاست معرفی می‌شوند، در واقع این رفتارها مشروع قلمداد می‌شود. همیشه به صورت عامدانه‌ای زنان گروه بیشتر در معرض خشونت معرفی می‌شوند که به دلیل جنسیتشان خشونت پذیرند و این بخشی از هویت زنانه آن‌ها در نقش پذیری اجتماعی است. در جلساتی که با مردان کار می‌کنیم از آنها می‌پرسیم چه عناصری به عنوان ویژگی‌های بارز هویت مردان است و در پاسخ‌های آنان خشم یک عنصر اصلی قلمداد می‌شود. خشم، کنترل، سلطه و قدرت چیزهایی هستند که اساسا مردانه تلقی می‌شوند.»

این پژوهشگر و حقوقدان در اداکه گفت:«آیا وقت آن نرسیده که این تعاریف را تغییر دهیم؟ در خشونت علیه زنان در بسیاری موارد زمانی که زنان قربانی خشونت خانگی از سوی نزدیکان خود حتی در روابط زناشویی یا حتی از سوی فرزندان خود می‌شوند اما باز هم بار را بر دوش زنان می‌گذاریم و اگر در یک رابطه بد و خشونت‌زا هستند می‌پرسیم چرا طلاق نمیگیری، یا چرا در این رابطه میمانی. وقت آن نرسیده که سهم مردان از این فرآیندها را تعیین کنیم؟ این به معنی لزوما مقصردانستن آن‌ها نیست و من به عنوان یک مددکار اجتماعی دائما موقعیت بی‌طرف دارم.»

باباخانی در این زمینه باور دارد در موضوع خشونت، هر دو طرف قربانی هستند گرچه شدت آن متفاوت است:«همه این زنان و مردان قربانی نقش‌پذیری مسمومی هستند که مردانگی را اینطور تعریف می‌کند و با مولفه‌های خشونت، کنترل و سلطه قدرت همراه می‌داند و در کنار آن زنان را سلطه‌پذیر، ضعیف، با عزت نفس پایین و وابسته می‌داند. مواردی متعددی وجود داشته که زنان خانواده فرآیند تنیه بدنی یک زن در خانواده را تسهیل کرده‌اند و با هم تصمیم گرفته‌اند یک رابطه خصوص یک زن متاهل را افشا کنند و در نتیجه شورای خانوادگی از مردان خانواده تشکیل شده تا در این رابطه تصمیم گیری کنند و هیچ‌کس به دنبال این نبوده که آن مرد نیز مجازات شود. یعنی همیشه طرف مجازات زنان بوده‌اند».

  • خلا قانونی یا تعصب فرهنگی؟

اما در ادامه موسس خانه امن نیز به اهمیت طایفه، هویت طایفه و تایید گرفتن از آن در ایجاد خشونت علیه زنان اشاره کرد و به عنوان نمونه‌ای یادآور شد در سال پیش در موردی حتی پدر خانواده بعد از کشتن دختر خود، او را بر آستانه در خانه شیخ طایفه رها کرده است.

آنچه باباخانی بر آن تاکید دارد، تداوم در اقدامات فرهنگی است گرچه به اهمیت قوانین نیز اشاره می‌کند:«آیا در قوانین حمایت کافی برای جلوگیری از خشونت علیه زنان وجود دارد؟ یک ماده قانونی تمکین 12-13 ساله خاک‌خورده در مجلس داریم که بین قوه‌های مختلف رفت و آمد داشته و در نهایت با سکون و انفعال مواجه شده است. اما اگر همین الان این قانون تصویب شود، تفاوتی در وضعیت زنان ما در جامعه ایجاد خواهد شد؟ درست است که خلا قانونی یک بخش بسیار مهم است اما موضوعات فرهنگی، خرده فرهنگ‌ها، اقوام، عرف‌ها و رویه‌های فرهنگی و حتی رویکرد زنان به مباحث زنان، چالش برانگیز و تسهیل‌کننده این خشونت‌هاست. تغییرات فرهنگی مهم هستند و چیزی که به زعم من بیشترین کمک را به تغییرات فرهنگی می‌کند، مشارکت مردان است. میزان حساسیت مردان نسبت به مسائل زنان، قوانین مربوط به زنان و جنایت‌ها در برابر آن‌ها کم است. راجع به خلاهای قانونی می‌توان ساعت‌ها حرف زد. قانونی چون قانون حمایت از کودکان که بعد از کشته شدن رومینای عزیز توسط پدرش با داس لازم‌الجرا شد چقدر از حقوق کودکان حمایت می‌کند و چقدر توانسته از کودک ‌همسری جلوگیری کند؟ آیا در عمل اجرایی می‌شود و خانواده‌ها به آن اعتنایی می‌کنند؟ قانون قسمت اصلی این پازل است اما حضور و همراهی مردان حلقه گم‌شده است و همه ما باید برای برابری مبارزه کنیم».

  • خانه‌ امن، تنها راه نجات باقی مانده

در مواردی که زنان و فرزندانشان با خشونت‌های جدی و تهدیدکننده مواجه هستند حدود 30 خانه امن در کشور می‌توانند به آن‌ها کمک کنند. باباخانی آن‌ها را تنها راهکار مشروع، قانونی و در دسترس برای مقابله با خشونت خانگی در کشور در حدود 6 سال اخیر می‌داند. به گفته او گرچه در قانون موضوع تمکین را داریم که زن بدون اجازه شوهر نمی‌تواند از خانه خارج شود، شوهر می‌تواند حکم نشوز بگیرد و ازدواج دوم کند. اما خانه امن ساختاری پیشرفته است که سیستم قضایی ما همکاری کرده و بدون اینکه سند قانونی داشته باشند به خانه‌های امن تفویض اختیار کرده است و زنان را با دستور قضایی به خانه‌های امن ارجاع می‌دهد و در این صورت شوهر نمی‌تواند زن را ناشزه اعلام کند و یا نفقه‌اش را قطع کند. او مهمترین ایراد آن‌ها را تعداد کم خانه‌های امن در کشور می‌داند و اینکه خانه‌های امن که به صورت مردم‌نهاد اداره می‌شوند بسیاری از اوقات از پس هزینه‌های اسکان، درمان و توانمندسازی زنانی که باردار هستن یا گاهی با آسیب‌های شدید می‌آیند برنمی‌آیند و بسته می‌شوند. اما در حال حاضر این تنها راهکار قانونی برا توقف خشونت است.

این فعال حقوق زنان بار دیگر بر اهمیت اقدامات و تاثیرات فرهنگی در کنار مطالبات قانونی تاکید می‌کند:«اما چند زن را می‌توان با این روش از خانه خارج کرد؟ در مقابل، فرد خشونتگر می‌تواند آن زن را هم طلاق بدهد و خیلی سریع با زن دیگری ازدواج کند او را مورد خشونت قرار دهد. به همین دلیل در تمام این سال‌ها تلاش کرده‌ایم با خشونتگر کار کنیم، همزمان که زنان را از نظر موضوعاتی چون عزت نفس و مهارت‌های رفتاری توانمند می‌کنیم تا بتوانند با خشونت با رفتارهای مسالمت‌آمیز مقابله کنند و مردان بسیاری نیز همکاری‌های لازم را داشتند.

موسوی ویایه در ادامه این نشست تاکید کرد آنچه در این روایت‌ها به آن پرداخته نشده نقش ساختار سیاسی در این موضوع است:«نقش رسانه در فرهنگسازی خشونت علیه زنان بسیار زیاد است اما مدام در تابلوها می‌بینیم که در معابر با مضامینی مثل اینکه اگر زنت بی‌حجاب باشد بی‌غیرتی و محتواهای اینچنینی پخش می‌شوند. بنابراین رسانه در حال تقویت گفتمان غیرت و ناموس است و حتی در این ساختار سیاسی در فرآیندهای قانونی این قتل‌ها را امری شخصی تلقی می‌کنند».

  • سینمایی برای تفکرات ایدئولوژیک

مهناز افضلی، نویسنده، بازیگر و کارگردان به دیگر سخنران نشست بر نقش و اهمیت رسانه در تغییر شرایط تاکید کرد:«من بسیار امیدوار هستم و بسیار معتقد به عملکرد رسانه‌ام و اعتقاد دارم تصویر میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. سینما یک تاثیر غیرمستقیم بر فرهنگسازی دارد . سینما برای من صرفا هنر نیست و رسانه تنها سینما نیست. حالا پلتفرم‌های و شکل‌های رسانه‌ها در جهان تغییر کرده است. برای من هم سینما نوعی مکاشفه و پاسخ دادن به سواالت خودم در قبال جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنم. اگر مرور ساده‌ای بر تاریخ سینما داشته باشیم می‌بینیم که پیش از انقلاب از زن در سینما استفاده ابزاری می‌شد و بعد از انقلاب وجود زن به واسطه وجود تفکر ایدئولوژیک از سینما حذف می‌شود و سینما رسانه‌ای برای تفکرات ایدئولوژیک می‌شود. بنابراین در این سینما یا زن وجود ندارد و یا در سایه مردان قهرمان و در آشپزخانه است».

افضلی اواخر دهه هفتاد را زمان تغییر رویکرد سینما می‌داند گرچه باز هم چندان مطلوب نبوده:«در این زمان ستاره‌سازی اتفاق می‌افتد اما باز هم این ستاره‌سازی از زنان، به نوعی استفاده ابزاری از موجودیت زن در سینما بود. اما حداقل از اواخر دهه شصت و هفتاد زنان سینماگر حضور زیادی پیدا کردن که این یک قدم مهم است».

  • سینما فرصت ایجاد عدالت اجتماعی است

مهناز افضلی در کارنامه خود دو فیلم مستند “زنانه” در رابطه با زنان روسپی و “کارت قرمز” در خصوص زندگی شهلا جاهد را دارد. شهلا جاهد یکی از پرونده‌های قضایی پیچیده قتل در دهه 80 را رقم زد که 8 سال ادامه داشت در نهایت اعدام  شد. افضلی از انگیزه خود در ساخت این فیلم‌ها گفت:«در مورد فیلم زنانه، من به دنبال این بودم که فرصتی برای زنانی ایجاد کنم که دچار بزه شده بودند، از آن‌ها بهره‌کشی جنسی شده بود و یا مورد تجاوز قرار گرفته بودند. زنان در فیلم‌های من زنان را قدرتمندی هستند و این قدرت با توجه به شرایط و خصوصیات طبقاتی خود آنها تعریف می‌شود. فیلم “زنانه” در یک توالت زنانه در مرکز شهر در پارک لاله میگذرد. این فیلم روایتگر زندگی 8 زن مختلف است که به نوعی دچار خشونت یا بهره‌کشی جنسی یا خشونت‌خانگی شده‌اند. آخرین نفر کسی است که از گذشته می‌آید، روسپی بوده و در حال حاضر نیز وضعیتش جریان دارد. فیلم شهلا جاهد هم برای من مثل لبه تیغ راه رفتن بود از آن جهت که می‌ترسیدم وارد یک ماجرای زرد رسانه‌ها شوم. شهلا جاهد از این جهت برای من موضوع جالبی شد که دیدم قانون و مردان همه چیز را در اختیار دارند. شهلا جاهد هیچ وقت به عنوان یک فرد و یک شخصیت نمی‌دیدی، بلکه به عنوان زن صیغه‌ای، همسر دوم و زن قاتل معرفی می‌شد. این‌ها وجوهی بود که برای من به عنوان فیلمساز انگیزه شد که سراغ این موضوع بروم. من در قامت فیلمساز در حد قضاوت نبودم اما برای من یک جور مکاشفه بود که هر یک از ما می‌توانستیم جای شهلا جاهد یا یکی از پرسوناژهای فیلم “زنانه” باشیم. کافی بود در یک موقعیت اجتماعی-فرهنگی دیگری زیست می‌کردیم. خواسته من این است که بعد از دیدن فیلم‌های من افراد به نوعی عدالت اجتماعی فکر کنند چون سینما این امکان تخیل را به ما می‌دهد تا خود جای دیگری تصور کنیم و احساس همذات‌پنداری را در ما بیدار کند».

  • هیچ فیلمی تا ابد توقیف نمی‌ماند

این کارگردان از شرایط مواجه افراد در ساختارهای رسمی با اینگونه فیلم‌ها گفت:«به هر حال وقتی فیلمی ساخته می‌شود تا ابد نمی‌تواند توقیف بماند، با ادعاهایی مثل سیاه‌نمایی. فیلم “زنانه” که ساخته شد در چند فستیوال به خوبی دیده شد اما در جلسه در وزارت ارشاد همه مستندسازان به جز من دعوت شدند و نامه فرستادند که “وقتی مهمان‌ها به خانه می‌آیند دستشویی خانه را نباید نشان داد”. موانع زیادی ایجاد شد، مثلا برای کارت قرمز 18 سال پیش به من مجوز فیلمبرداری ندادند. اما حالا فیلمبرداری و تاثیر سینما چندان قابل کنترل نیست و تمام فیلم‌های در حال گذری که هر روز در فضای مجازی می‌بینیم نوعی سینما هستند».

افضلی روند سینما در کنار تلاش‌های دیگر برای کاهش این دست خشونت‌ها را مثبت و سازنده می‌داند:«سینمای مستند به عنوان سینمای تفکر و تعقل همیشه کمی جلوتر بوده و در سینما مستند در ایران از دهه 80 و سینمای داستانی از دهه 90 کارهای بسیاری در زمینه خشونت علیه زنان شده است. با وجوئد تمام قوانینی که اعمال می‌شود کارهای خوبی ساخته شده و حتی کارهای متوسط انجام شده هم بهتر از انجام نشدن آن‌هاست».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات مرتبط
اشتراک گذاری