روزنامهنگاری حرفهای در تنگنا
کمتر از ۵۰ روز دیگر، یک سال میشود که «نیلوفر حامدی» و «الهه محمدی» دو روزنامهنگار روزنامه شرق و هممیهن از پشت دیوارهای بلند اوین، منتظر صدور حکمشان در بلاتکلیفی بازداشت «موقت» هستند. اینکه تبریک روز خبرنگار، وقتی روزنامهنگاران در حبس هستند، چه محلی از اعراب دارد، سوالی است که این روزها خبرنگاران و روزنامهنگاران بسیار از یکدیگر میپرسند. اما چهارمین نشست «روزنامهنگاری و جامعه مدنی» موسسه رحمان با «سعید ارکانزاده یزدی»، روزنامهنگار و پژوهشگر رسانه و «نیلوفر قدیری»، روزنامهنگار برگزار شد تا شاید با پیشنهادهایی که در زمینه همکاری جامعه مدنی و روزنامهنگاری مطرح شد، امید به ادامه روزنامهنگاری حرفهای وجود داشته باشد.
«آیا مانع اصلی روزنامهنگاری در ایران فقط سانسور است؟» این سوالی است که پاسخ کوتاهش «نه» و پاسخ بلندش «آری» است. میپرسید چطور؟ نیلوفر قدیری، روزنامهنگار با مطرح کردن این پرسش در ابتدای نشست «روزنامهنگاری و جامعه مدنی» به واکاوی آن پرداخت و گفت که اقتصاد رسانه و معیشت روزنامهنگاران بحرانی است: «درآمد روزنامهنگارانی حتی با بیست سال تجربهٔ کار در رسانهها به اندازهٔ پایهٔ حقوق حداقلی وزرات کار است.» او با اشاره به این نکته ادامه داد که ایرادات ساختار معیوب سیاسی و اجتماعی در طول همهٔ این سالها، روزنامهنگاران را به ناچار به سمت و سوی کنشگری اجتماعی، محلی، محیطزیستی و حتی سیاسی سوق داده است: «شاید به نظر بیاید ذات روزنامهنگاری به دغدغهمندی کنشگری گره خورده اما در کشوری مثل ما که نگاه حاکمیت به روزنامهنگاران و کنشگران همراه با بیاعتمادی و سوءظن است، ورود روزنامهنگاران به این حوزه، آنها را هدف پرداخت رسانههای خارجی قرار میدهد و آنها را به منبع خبر بدل میکند. این رویه همهٔ نیروها را برای خنثی کردن کنشگری روزنامهنگار بسیج میکند و در آخر، او نه میتواند در حرفهٔ خود باقی بماند و نه میتواند مسیر کنشگریاش را ادامه دهد.»
قدیری مدیریت مصلحتی رسانهها را عامل اصلی کاهش انگیزهٔ ادامه فعالیت روزنامهنگاران دانست: «مدیران رسانهای ما عموماً با نگاه سیاسی در گعدهها و به صورت رفاقتی و ارادتی انتخاب میشوند. این نحوهٔ مدیریت رسانه به نگاه و سوگیریهای مصلحتی در رسانهها میانجامد. در این نقطه است که وقتی روزنامهنگاری با همهٔ سختیها به امید اثرگذاری اجتماعی به دنبال سوژهای میرود، بسیار پیش میآید که مصلحت، اجازهٔ چاپ و انتشار مطلب او را ندهد. به این ترتیب مدیریتهای مصلحتی، انگیزهٔ ادامهٔ فعالیت را از روزنامهنگار میگیرد.» همهٔ این موارد پوستهٔ دیگری از سانسوری است که در دههٔ ۱۳۷۰ با توقیف و لغو مجوز روزنامهها شناخته میشد و امروز به شکل دیگری خود را برای مهار روزنامهنگاران نشان میدهد.
این روزنامهنگار یکی از زمینههای همکاری و همافزایی جامعهٔ مدنی و روزنامهنگاری مستقل را مشارکت در تهیهٔ گزارشهای تحقیقی دانست. به عقیدهٔ قدیری، تقویت روزنامهنگاری محلی میتواند یکی دیگر از فاکتورهای پیوند بین جامعهٔ مدنی و رسانه باشد، چراکه آنها در زمینهٔ توسعه و بازنمایی بحرانهای خارج از مرکز نقش پررنگی بازی میکنند: «جامعهٔ مدنی و روزنامهنگاران محلی میتوانند با پروژههای روزنامهنگاری تحقیقی این پیوند را ایجاد کنند.» بهعلاوه همکاری در زمینهٔ جاانداختن فرهنگ تشکلسازی میتواند زمینهٔ فعالیت مشترک جامعه مدنی و رسانه باشد: «با اینکه در سالهای اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی بیشتر، صدای اصناف بلندتر شد و اما هنوز راه بسیاری برای تقویت فرهنگ تشکلسازی باقی است که نهادهای مدنی میتوانند با همکاری رو
زنامهنگاران این زمینه را فراهم کنند.»
ورود روزنامهنگاری حرفهای به فازی جدید
در ادامهٔ این نشست «سعید ارکانزاده یزدی»، پژوهشگر رسانه و روزنامهنگار، منشأ تحولات اجتماعی ایران از مشروطه تا امروز را روزنامهنگاری حرفهای معرفی کرد: «از دورهٔ مشروطه، مدارس و مطبوعات دو رکن اصلی تغییرات فرهنگی و اجتماعی بودهاند. از دورهٔ مصدق و سپس دههٔ ۱۳۴۰ و اوایل انقلاب، روزنامهنگاری و بهویژه روزنامهنگاری حرفهای همیشه در تحولات اجتماعی تاثیرگذار بوده اما از سال ۹۶ و بهویژه از شهریور سال گذشته، روزنامهنگاری حرفهای بهرغم همهٔ موانع و سختیها وارد فاز تازهای شده و به روح روزنامهنگاری حرفهای انسجام تازهای بخشیده است.»
به گفتهٔ این پژوهشگر رسانه، نامشخص بودن
حدود مرزها و خطوط قرمز سانسور که از جانب سیاستگذار ناظر بر رسانهها تعیین میشود، واضحترین مانع روزنامهنگاری حرفهای در ایران است: «سنت روزنامهنگاری حرفهای ما به نحوی است که اصلاً مشخص نیست چه چیزی خط قرمز است. یک روز چیزی خط قرمز است که روز دیگر نیست و برعکس. این وضعیت دقیقاً خلاف وضعیتی است که روزنامهنگاران پیش از انقلاب با خط قرمزهای روشن با آن روبهرو بودهاند و درواقع فضایی مبهم برای روزنامهنگار ساخته است.» او مانع دیگر روبهروی روزنامهنگاری حرفهای را «مهندسی فرهنگی» سمّی برای شکلگیری روزنامهنگاری حرفهای دانست.
به گفتهٔ ارکانزاده، مرکزگرایی شدید رسانهها و شکاف خواستههای مردم با آنچه دغدغهٔ روزنامهنگاران است، از پا گرفتن کار حرفهای جلوگیری کرده است. به عقیدهٔ ارکانزاده یزدی، ضعفهای فنی و حرفهای خود روزنامهنگاران در کنار کاستیهای آمورش روزنامهنگاری در دانشگاهها از دیگر موانع جدی فعالیت حرفهای است. او انتظارهای نادرست از این حرفه را نیز از دیگر موانع پاگرفتن روزنامهنگاری حرفهای معرفی کرد: «
در نظام مطبوعات ما نگاه ابزاری به روزنامهنگاری و رسانه و تصور اینکه روزنامهنگاری در قالب یک حزب میگنجد یا روزنامهنگار تاجر و… رایج بوده و است. تصور این بوده که مطبوعات در گذشته و رسانه امروزی بناست به همه انتظارات سیاستمداران پاسخ دهد. گو اینکه رسانه همه چیز و ستارالعیوب کم و کاستیهای سیاستگذاران است.»
او در جمعبندی، نتیجهٔ این وضعیت را «رسانهٔ عقبمانده» دانست و توضیح داد: «به این ترتیب مرجعیت خبری به خارج از کشور منتقل شده و عینیگرایی روزنامهنگاری حرفهای کاهش پیدا کرده و به جای شکلگیری روزنامهنگاری حرفهای در بستر رسانهٔ رسمی، آن را به بستر شبکههای اجتماعی و کار غیرحرفهای هدایت کرده است. از آنجایی که چنین روزنامهنگاری نمیتواند به نفع خیر جمعی فعالیت کند، به روزنامهنگاری تبلیغاتی و به نفع یک حزب خاص تبدیل میشود.»
ممیزی تنها عامل جوانمرگی مطبوعات نیست
هادی خانیکی در نشست «جامعهمدنی، راه رهایی یا ابزار سلطه» گفت:
اگر میخواهیم سرنوشت روزنامهنگاریهای مستقل امروز که به ارتباطات مستقل میانجامد را بدانیم، باید برگردیم به گذشته تا یادمان بیاید چه سرنوشتی برای روزنامههای مستقل و موثر ایام مشروطه رقم خورد. از سرگذشت آنچه بر موسسان روزنامه صوراسرافیل که بیشترین نقش را در آزادی و برابری و آشنا کردن مردم با حقوقشان داشتند، میتوان فهمید چه بر سر رسانه مستقل میآید. میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل در حمله به مجلس توسط محمدعلی شاه دستگیر شد و میتوان او را از اولین شهدای پس از مشروطه دانست. میرزا علیاکبر دهخدا هم پس از فرار و بازگشت دوباره به کشور از روزنامهنگاری سیاسی تغییر موضع داد و بیشتر عمر خود را صرف فرهنگ و دانش کشور کرد و هیچوقت هم آلوده قدرت نشد. سوالی که مطرح میشود این است که با این شرایطی که از گذشته تا امروز باقی مانده، چگونه روزنامهنگاران میتوانند از تمام ظرفیت حرفه خود استفاده و قدرت روزنامهنگاری حرفهای خود را تقویت کنند؟ سوال دیگر این است که آیا اینکه یک روزنامهنگار یاد بگیرد در شرایط دشوار چگونه حرف خود را بگوید هم بخشی از قدرت حرفهای اوست یا خیر؟
پیش از پاسخ به این سوالها باید بدانیم که نسبت جامعه مدنی و روزنامهنگاری یا جامعه مدنی و ارتباطات، نسبتی تعاملی است. یعنی هر چه جامعه نهادهای مدنی قویتری داشته باشد، ارتباطات نیز در آن قویتر خواهد بود و برعکس. در واقع یعنی هرچه فضای ارتباطی قویتر باشد، جامعه مدنی به همان میزان تقویت خواهد شد. موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد این است که علاوه بر ضعفهایی که ما در فضای اجتماعی داریم، روزنامهنگار در ایران فاقد مبانی نظری است. بنابراین نمیتواند در کنار جامعهٔ مدنی در حوزه قدرت سیاسی اثرگذار باشد. بهرهمندی از این توانایی یا مبانی نظری، نیازمند دو نوع مطالعه است: نخست مطالعهٔ تاریخی برای شناخت ژانرهای روزنامهنگاری و دوم مطالعهٔ تطبیقی به این معنا که ببینیم هم در جوامع توسعهیافته و هم در جوامعی که در حال گذار هستند، چه ژانر روزنامهنگاریای موثر واقع شده یا سادهتر اینکه چه تجربیات موفق دیگری در جهان وجود دارد.
دو چهرهٔ برجستهٔ روزنامهنگاری داریم که در دویدن به سمت حقیقت از روشهایی استفاده کردند و اقداماتی انجام دادند که با آنچه از الزامات روزنامهنگاری امروز ماست، تفاوت دارد اما روزنامهنگاران موفقی بودند. گرچه تمام آموزههای روزنامهنگاری یا دانشگاهی ممکن است به شما بگویند که یک روزنامهنگار نباید سیاسی باشد اما این چهرههای سیاسی، بسیار موفق عمل کردند. یکی از این دو ملک الشعراء بهار، شاعر مشروطهخواه بود که همه راهها برای رسیدن به حقیقت را طی کرد. او پس از روحانیت، فعالیتهای حزبی حضور در صف اپوزیسیون و پوزیسیونها یعنی آزمودن همه راههای رسیدن به حقیقت روزنامهنگاری و پس از آن دانشگاه را انتخاب کرد. البته در آن زمان، به یکی از بستهترین دانشکدهها یعنی ادبیات رفت. مثال بعدی دکتر سیدحسین فاطمی است که خبرنگار سادهای بود. از نایین آغاز کرد و بعد «باختر» را تاسیس کرد. هم وزیر امور خارجه بود و هم سردبیر یک رسانه و فعالیتهای صنفی ارزشمندی کرد. ولی روزنامهنگار امروز، وقتی هیچ کدام از این چهرهها و مکاتبشان را به درستی نشناسد، در واقع نه به روزنامهنگاری مسلط است و نه میتواند اسم خودش را کنشگر اجتماعی بگذارد.
در این بین سوالی که نباید فراموش شود، این است که روزنامهنگاری در ایران از دل روزنامهنگاری غربی که آن هم از قلب جامعه مدنی غربی ایجاد شده بود، به وجود آمد یا در ادامه وقایعنویسی درباری؟ آخرین تحقیقات میگوید که روزنامهنگاری ایران در امتداد روزنامهنگاری فارسی در هند است. چهل سال پیش از اینکه ما در ایران روزنامه داشته باشیم، روزنامه فارسی در هند منتشر شد که در امتداد اخبارنویسی فارسی در دربار پادشاهان هندی داشت. روزنامهنگاری مدنی اما در ایران بسیار دیرتر از این زمان شکل گرفت. شش سال پس از نخستین روزنامهٔ مدنی در ترکیه و ۹ سال پس از نخستین روزنامهٔ مدنی در مصر، در ایران اولین روزنامه مدنی به چاپ رسید. ۲۴۰ سال هم عقبماندگی تاریخی ما در انتشار مطبوعات به همان معنای غربی نسبت به غرب است. طبیعی است که شکافی بین روزنامه ایرانی با هر یک از مشابهان خارجیاش وجود داشته باشد و روزنامههایی که پا گرفتند هم تا امروز هیچکدام ماندگار نبودهاند.
بنابراین فقر تاریخی روزنامهنگاری ما از گذشته به دوران معاصر و حالا ما رسیده است. ببینید که ما چقدر با جوانمرگی مطبوعات مواجه هستیم. واقعیت این است که تنها عامل جوانمرگی مطبوعات حکومت و ممیزی نیست، بلکه عامل اقتصاد و بهویژه تغییر نگرش و ارزشها در جامعه نیز بسیار مهم و اثرگذار است. نظرسنجیها و مطالعات اجتماعی نشان میدهد که طی چهل سال اخیر، دو مشخصه در ایران رشد کرده: یکی ارزشگرایی مادی و دیگری ارزشگرایی فردی است. در نتیجه روزنامه از نهادی که قرار است به تعلیم و تربیت و فرهنگسازی بپردازد به سمت یک بنگاه اقتصادی سوق پیدا کرده است. در این شرایط روزنامهنگار هم به جای فعالیت در حوزه مدنی و کنشگری، به کارمندی تبدیل میشود که حتی میتواند در رسانههایی با گرایشهای متضاد کار کند. به این ترتیب نهادمند نشدن رسانه در جامعه مطبوعاتی در واقع همان چیزی است که کاتوزیان به آن جامعه کوتاهمدت میگوید.
اما این پایان روزنامهنگاری مستقل نیست. روزنامهنگاری بیش از هر چیزی به نهاد صنفی نیاز دارد. همچنین روزنامهنگاری میتواند با رسیدن به موازنههای گفتوگویی و گذر از دوگانهانگاری و پذیرش تکثر، توانمندسازی جامعه و به زبان آوردن آن، آشناسازی شهروندان با حقوق سیاسیشان، در کنار اهمیت آزادی مبنا قرار دادن قانون و پیشبرد آن به سمتی حرکت کند که رسانه نه متغیری وابسته به قدرت بلکه فراتر از ساختارها به سمت کنشگری اجتماعی حرکت کند.
روزنامهنگاری حرفهای در تنگنا در روزنامه پیام ما شماره 2633 در تاریخ 1402/05/18 به چاپ رسیده است.