دنیای امروز مدام با آرمانشهر در می‌افتد

سخنرانی «مقصود فراستخواه» در نشست «دین، فرهنگ و جامعهٔ مدنی در ایران»

ما مشکل پارادایمی و کلان‌روایتی داریم که اجازه نمی‌دهد، دین را مطالعه کنیم

 

دین و دین‌ورزی در جامعهٔ ایرانی اشکال متنوع و پیچیده‌ای دارد که فهم و تحلیل آن فقط با یک رویکرد معرفتی و در چارچوب ایده‌های روشنگری و اثبات‌گرایی علمی میسر نیست. «مقصود فراستخواه»، جامعه‌شناس در نهمین نشست از مجموعه‌نشست‌های «جامعهٔ مدنی؛ راه‌ رهایی یا ابزار سلطه»ی مؤسسهٔ رحمان، با موضوع «دین، فرهنگ و جامعهٔ مدنی در ایران» به موضوع اشکال مختلف دین‌ورزی ایرانی‌ها و پارادایم‌ها و سرمشق‌های فهم و مطالعهٔ دین پرداخته است. از نظر او، دین می‌تواند در ساحت‌های مختلف و اشکال مختلفی در جامعه وجود داشته باشد و در عرصه‌های دولتی و غیردولتی و جامعهٔ مدنی بروز و ظهور متفاوتی را تجربه کند. این جامعه‌شناس با تأکید بر نیاز جامعه به پارادایم‌های متنوع در مطالعات دینی گفت: «برخی گفتمان‌ها مسلط شدند و اجازه نمی‌دهند دین فهمیده شود. برای همین نیاز به تنوع پارادایمی و پژوهش علمی داریم. البته پژوهشی که تبدیل به علم‌آیینی و پوزیتیویسم و تنها صورت معتبر و مجاز معرفت شناخته نشود و شکلی انحصارگرا پیدا نکند.»

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس با اشاره به اینکه دین هم بخشی از مسئله و هم بخشی از پاسخ به مسائل دنیای امروز است، گفت: «در زندگی مناقشه‌برانگیز امروز بشر، پیشرفت معانی بی‌بستر و دیریاب و گریزپا هستند و رفاه بسیار نابرابر وجود دارد و لزوماً به رفاه ذهنی نمی‌انجامد. در این وضعیت هرچه انسان نیرومندتر می‌شود، طبیعت بیشتر به قهقرا می‌رود. شتاب دنیای امروز با انفجار اطلاعات، مجموعیت ذهن را از بین برده است. این وضعیت به فردگرایی رو‌به‌رشد انجامیده، غافل از اینکه بدون وجود خیر جمعی، خیر فردی قابل‌تحقق نیست و ناپایدار است؛ درحالی‌که انسان افق و پایداری می‌خواهد.»

 

او با این مقدمه از انقلاب ۵۷، به‌عنوان نوعی انتقام از سیر مدرنیزاسیون یاد کرد: «ما دین را در غروب روشنگری قرن نوزدهمی از حوزهٔ عمومی پس زده‌ایم و به حوزهٔ خصوصی رانده‌ایم. حالا این دین به‌حاشیه‌رانده‌شده، می‌خواهد از متن انتقام بگیرد و به‌سادگی می‌تواند همهٔ ناراضیان دنیای مدرن را کنار هم جمع کند.

دین برای دولت‌هایی که قصد نوسازی داشتند و شکست خوردند و نتوانستند توسعهٔ پایدار داشته باشند، فرصتی است که آن را از حوزهٔ خصوصی با بازگشتی ایدئولوژیک و سیاسی به حوزهٔ عمومی بکشانند. تجربهٔ ایرانی این نوع استراتژی، همان انقلاب ۵۷ است. درواقع توسعه از بالا بدون مشارکت مردم، فساد و اقتدارگرایی و احساس نابرابری و فقدان توازن خروجی‌های نوسازی، موجب شکست مدرنیزاسیون در ایران شد و فرصتی برای بروز و ظهور ایدئولوژی‌ها ایجاد کرد.»

 

اشکال دین‌ورزی ایرانیان

فراستخواه در ادامه دین را پاسخ و راه‌حل دانست و گفت: «دین نوعی زبان برای زندگی و بخشی از مردم‌شناسی ایران، آیین‌های مذهبی و تجربه‌های زیسته و هنر ایران است. دین فقط دولتی نیست. هرچند امروز فقط دین دولتی به‌دلیل دینی‌سازی قهری همهٔ امور و بوروکراتیک شدن آن دیده می‌شود. در ایران امروز، وجود آزادی‌خواهان و عقل‌گرایان مؤمن در مؤسسات خیریه، نشان از جامعه‌ای دارد که به‌دنبال معنویت است. نیکوکاری‌های مذهبی، سبک زندگی دینی و … به‌عنوان یک نوع دین اجتماعی را نمی‌شود نادیده گرفت. همچنین، ما یک دین خصوصی داریم که نوعی شیوهٔ مواجهه با بحران‌های زندگی است. به‌علاوه، دین می‌تواند ابزار کنشگری مدنی باشد و جامعه را بسازد.» این جامعه‌شناس ورود دین به ساحت معنا، قدرت و بوروکراسی در ایران را علت مسئله‌مند شدن آن  معرفی کرد و افزود: «دنیای امروز از «دگرجا و دگرفضاها» می‌گوید و مدام با آرمانشهر و با فضاهای مسلط و ایدئولوژیک در می‌افتد. دین در جامعهٔ امروز ایران یک دگرفضاست که به آرمانشهر روشنفکری می‌شورد و در برابر ایدئولوژی دولتی و وضع موجود سر بر می‌آورد.»

 

چگونه دین را در زندگی بفهمیم؟

این استاد دانشگاه دربارهٔ انواع پارادایم‌های پژوهشی برای مطالعه و فهم دین گفت: «به‌دلیل تسلط برخی گفتمان‌ها و پارادایم‌ها، ما مشکل کلان‌روایتی داریم که اجازه نمی‌دهد دین را مطالعه کنیم. درحالی‌که ما فقط می‌خواهیم دین را در سرمشق مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون بررسی کنیم؛ چراکه این پارادایم به‌نفع حل معماهای علمی خدمت می‌کند. سکولاریزاسیون به‌دنبال آزادیِ دین است و نه آزادی از دین. البته وقتی سکولاریزاسیون مسلط شود، چارچوب پارادایمی خود را برای حل مسئله تحمیل می‌کند و اجازه نمی‌دهد که دین فهمیده شود. بنابراین، ما برای حل معماها به تنوع پارادایمی و صورت‌های معرفتی نیاز داریم. لازم به ذکر است که پژوهش علمی نباید تبدیل به علم‌آیینی و پوزیتیویسم شود و به‌عنوان تنها صورت معتبر و مجاز به‌شکلی انحصاری شناخته شود.» او تأکید کرد که تنوع صورت‌های معرفتی، ما را به دموکراسی می‌رساند: «ساحاتی از ذهن و زبان بشر مانند فلسفه، هنر، عرفان، ادبیات و غیره منجر به فهم غنی‌تر جهان می‌شود. هرچند ممکن است این شیوه‌ها قابل آزمون نباشند، اما به‌طور بین‌نسلی وجاهتی پیدا کردند که باقی ماندند، اما عقل ابزاری، حجاب و نوری شده که نورهای دیگر را کور می‌کند.»

 

او انسان‌شناسی و مردم‌شناسی و پدیدارشناسی را به‌عنوان پارادایم جایگزین برای فهم دین‌داری معرفی کرد و گفت: «انسان‌شناسی و مردم‌شناسی بر تجربه‌های دینی مردم و فهم دیگری در موقعیت آستانه و تشرف‌ صحه می‌گذارد. دین‌ورزی به‌لحاظ معناشناختی یک منطق موقعیتی و الزام به حضور در فضاهای خاص دارد. مردم‌شناس این تجربه‌های موقعیتی را بررسی می‌کند. پدیدارشناسی و مطالعهٔ اسطوره‌ها برای فهم دین به این رهیافت رسیده که وضع دینی همواره در پاسخ به یک موقعیت بحرانی است. تجربه‌ٔ دینی پاسخ به بی‌اعتدالی و آشوب است و هرجا آشوب باشد، تجربهٔ دینی امکان پیدا می‌کند. ازآنجاکه امروز برای حل معماها فضاهای معرفتی متنوعی به وجود آمده است، اسطوره‌ها از طریق خاطرات وارد جریان زمان می‌شوند و سنت و آیین ایجاد می‌کنند. بنابراین، مهم است که هبوط فضای اسطوره‌ای به جریان تاریخی و شیوهٔ ایجاد مناسک بررسی شود. همچنین وقتی اسطوره با مسئله‌ٔ رجوع به اصل خویش وارد جریان پیشرفت می‌شود، نمی‌خواهد تسلیم مدرنیته شود. پس، فهم وضع عینی و آرمانشهری که ایدئولوژی به‌دنبال نظم دادن به آن است، اهمیت پیدا می‌کند.»

 

 

گزارش این نشست در شماره 2782 روزنامه پیام ما در تاریخ 23 بهمن 1402 منتشر شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات مرتبط
اشتراک گذاری