ناامیدی و خودکشی

ناامیدی و خودکشی
علیاحمد رفیعیراد
با ارزشترین و شیرینترین دارایی آدمی همان «جان» یا «خود» اوست. تمام تلاشهای آدمی برای به دست آوردن مزیتهای اجتماعی(قدرت، ثروت، احترام) به نوعی برای ارتقا و بزرگداشت خود او انجام میشود. اضافه بر آن حتی دیگردوستیها و نوعدوستیها، رنجها و حتی جانفداییهایی که آدمی در راه دیگری به خرج میدهد بر پایه اعتلا و ارزش به خود و جان است. تحمل رنج و جان دادن به خاطر دیگری که نهایت ارزشگذاری به دیگری و آرمانها در آن تبلور مییابد، نوعی احترام به خود و میل به جاودانگی در آن جای گرفته است. با اینهمه در برهههایی از زندگی، آدمی به نقطهای میرسد که دستیابی و دستاورد مزیتهای اجتماعی و تحمل رنج به خاطر دیگری و پایبندی به ارزشهای اجتماعی برای او بیمعنی میشود. در چنین وضعیتی فرد با نادیده گرفتن اهداف اجتماعی و وسایل دستیابی به آنها، متضادترین اهداف زندگی و وسایل دستیابی به آنها را انتخاب میکند.
وفق نظر رابرت مرتن- جامعهشناس- وقتی دستیابی به اهداف و آرمانهای اجتماعی برای افراد دشوار و غیرممکن باشد، وسایل و راههای دیگری برای دستیابی به اهداف انتخاب میکنند که در اصطلاح جامعه به آنها کجروی، جرم، انحراف، آسیب و مانند آن گفته میشود. نهایت این مسیرِ طیفیِ خارج از ارزشهای جاافتاده، پدیده و مساله «خودکشی» یا همان قصد گرفتن جان خود است. بجز موارد اندکی که افراد به خاطر دیگری و اجبار و ارزشهای اجتماعی جان خود را میگیرند و به اصطلاح خودکشی (دیگرخواهانه و تقدیرگرایانه) میکنند، غالب خودکشیها به خاطر شرایط ابهام اجتماعی و گنگی هنجارها و ارزشهای اجتماعی (شرایط آنومیک و هنجارگسیختگی) است که فرد به نوعی به دنبال رها کردن خود از فشارها و خلاهای اجتماعی است (خودکشی خودخواهانه). این نوع خودکشی و عمل بر خلاف کنشهای اجتماعی دیگر نوعی پس زدن جامعهای است که از نظر فرد، ارزش ماندن، کوشیدن و جنگیدن ندارد.
خودکشی هر برچسب و دلیلی (مشکلات روانی، شکستها و ناکامیها، اعتیاد به مواد و الکل و …) که برای آن بیاوریم، بن مایه آن به بیعشقی و ناامیدی از بهبود شرایط برمیگردد. امید به عنوان موتور محرکه زندگی، ادراک فرد از اهدافی است که میتواند در آینده به آنها دست پیدا کند، حال در شرایط بیعشقی اگر در ادراک فرد دستیابی به این اهداف ولو با تحمل رنج و سختی ممکن نباشد، دیگر زندگی و ماندن برایش به صرفه نیست. امید و انتظار باعث فعال شدن مدارهای مغزی و در نتیجه موجب کاهش درد میشود. از سوی دیگر ناامیدی تلاش و فعالیت را که جوهرهی بهزیستن آدمی است را از او میگیرد و زمینهساز بروز انواع بیماریهای روانی و آسیبهای اجتماعی میشود. ناامیدی کلیّت اجتماع، آرمانها، ارزشها و هنجارها را به چالش میکشد، وجدان جمعی جامعه را مخدوش میسازد و جامعه موجود را نامشروع قلمداد میکند.
گرچه برای برون رفت از مخمصهی ناامیدی فردی میتوان آن را به کمک فنون روانشناسی تقلیل داد و یا برطرف نمود ولی امید یک مقوله صرفاً فردی نیست بلکه از ساختارها و عوامل اجتماعی و فرهنگی تاثیر میپذیرد. فردی که در زیر بارش سیلآسای وضعیتهای ناامیدکننده قرار دارد با سخنرانی و نصایح و پندهای اخلاقی و یا حواله به دوردستها مشکلش برطرف نخواهد شد. حال آنکه وقتی ناامیدی فراگیر شود سرمایههای اجتماعی انسجام، یاریگری و مشارکت تقلیل مییابند. از اینرو باید افول محرک امید همطراز بحرانهای اصلی کشور مانند بحران زیست محیطی و فقر در نظر گرفته شود. در این راه توصیهها و نصایح روشنفکرانه، آمرانه، ملوکانه، قیممابانه و از بالا به پایین برای امیدوار کردن افراد ناامید راه به جایی نخواهد برد و قطعاً افراد جامعه را سرخوردهتر، ناامیدتر و خشمگینتر خواهد کرد. چنین توصیههای ذاتگرایانه، قالبی و غیرمشارکتی را باید به کناری نهاد و به جای کلام درمانی و یا اقدامات سطحی و نامرتبط با واقعیت باید دادههایی در ترازوی نامتعادل جامعه قرار گیرد که با کفه سنگین ستاندهها برابری کند. در پایان و به طور مشخص راه پیشگیری از خودکشی جان بخشی به آتش زندگی با دمیدن امید در تنور آن است.
*** یادداشت ” ناامیدی و خودکشی ” به مناسبت روز جهانی پیشگیری از خودکشی نوشته شده است.
خواهشمند است با هدف حمایت از فعالیتهای مطالعاتی مستقل و کمک به توسعه فعالیتهای مدنی مؤسسه رحمان، مبلغ مورد نظرتان را به شماره کارت مؤسسه واریز نمایید.

نظرات کاربران
اشتراک گذاری در
هیچ نظری وجود ندارد.