نشست “اعتماد به عنوان مسالۀ فرهنگی معاصر ایران” برگزار شد.

نشست “اعتماد به عنوان مسالۀ فرهنگی معاصر ایران” چهارمین جلسه از مجموعه سخنرانی‌های «اعتماد اجتماعی در ایران» به سخنرانی آقای دکتر نعمت‌الله فاضلی بود که در ادامه گزیده‌ای از سخنان ایشان آمده است.

پرسشی که قصد دارم در این گفت‌وگو به آن پاسخ دهم این است که «ما چگونه باید مسأله اعتماد اجتماعی را در ایران بفهمیم؟ چگونه باید اعتماد اجتماعی را در ایران، به‌صورت مسأله (problematic) مطرح کنیم؟ چگونه اعتماد از یک موضوع بدیهی و طبیعی و پیش پا اُفتاده و عادی در دوره پیش‌معاصر به یک موضوع چالش‌برانگیز در عصر معاصر تبدیل شده است؟»

اعتماد از نظر من یک کیفیت ارزیابانه است از مناسبات میان افراد، سازمان‌ها، نهادها، گروه‌ها و نسل‌های مختلف با یکدیگر. در این تعریف، کیفیت ارزیابانه واژه‌ای مهم است؛ ما در دنیای معاصر در مناسبات خود، نیازمند ارزیابی‌های مستمر از امور مختلف هستیم. ما در زندگی روزمره معاصر، به‌طور مداوم جایگاه افراد، مؤسسه‌ها و نهادها را ارزیابی می‌کنیم و این ارزیابی‌ها، ادامه یافتن یا نیافتن ارتباط ما با آنها را مشخص خواهد کرد.

در جوامع مدرن و صنعتی است که اعتماد، به مسأله اجتماعی تبدیل می‌شود. فرایندهای مدرن (مانند کالایی‌شدن، توسعه و گسترش شهرنشینی، گسترش دولت‌های ملّی جدید، گسترش فردیت و…) باعث مسأله شدن اعتماد می‌شود. به‌ویژه هرچه حرکت به‌سوی فردیت بیشتر باشد، مسأله‌بودن اعتماد بیشتر نمایان خواهد شد. امّا اینکه چرا اعتماد، مسأله اجتماعی دنیای مدرن است نه پیش‌مدرن؟

در دنیای پیش‌مدرن، ساختارهای سنتی، مسئولیت ارزیابی را بر عهده داشتند. اخلاق، دین، خانواده، فرهنگ عامه، رسوم و… امنیت فرد را در ارتباط با دیگری تأمین می‌کردند و بنابراین فرد برای برقراری ارتباط، نیازی به ارزیابی نداشت. امّا در دنیای جدید، به‌طور مداوم نیازمند آن هستیم که از خود بپرسیم آیا فردی که برای ازدواج انتخاب کرده‌ایم…؟ آیا فرد جدیدی که همکار من است…؟ آیا هم‌اتاقی من…؟ در حقیقت این ذهن بی‌خانمان دنیای امروز است که مشکل‌ساز شده است. در گذشته قومیت، دین، ارزش‌های اخلاقی و… به ذهن ما نوعی سامان بخشیده بود و بنابراین نیازی نبود که فرد مداوم برای ارتباط‌های جدید، به ارزیابی بپردازد. در فرایند پرشتاب نوشدن، ما از این خانة امن دور شده‌ایم و همین فرایند نوعی ناامنی را برای فرد ایجاد کرده است.

در دوران پیش‌مدرن، اعتماد به افراد منسوب می‌شد. برای مثال در گذشته به افراد سیّد و شیوخ اعتماد و اعتقاد وجود داشت. ریش‌سفیدی و گیس‌سفیدی مورد اعتبار و اعتماد بود. به بیان دیگر یک متغیر بیولوژیک می‌توانست به‌صورت یک ارزش نهادی درآید و روابط و مناسبات میان افراد را مدیریت کند. این اعتمادها، اعتمادهای انتسابی است و بر پایة آنها بسیاری از پرسش‌های ارزیابانه مطرح نمی‌شود. بالابودن اعتمادهای درون‌گروهی در ایران، به دلیل همین اعتمادهای انتسابی است.

ولی دنیای مدرن بر اساس اعتماد اکتسابی شکل می‌گیرد. اعتماد اکتسابی را خود فرد باید بسازد. بنابراین نوع اعتماد در دنیای مدرن از نظر برساخت و شکل تولید،‌ با دنیای پیش‌مدرن متفاوت است. بنابراین شهروندان باید طوری تربیت شوند که بتوانند این اعتماد را ایجاد کنند. امّا این یک طرف قضیه است. طرف دیگر این است که ساختارها نیز اجازة‌ اعتماد کردن را به ما بدهند. قوانین، سازمان‌ها، بروکراسی و مجموعه عرف‌ها و رویه‌های جمعی باید بتوانند اعتماد خلق کنند.

در جامعه مدرن، اعتمادهای انتسابی یا تضعیف شده‌اند و یا به اتمام رسیده‌اند. البته اعتمادهای اجتماعی درون‌گروهی بسیار خوبند، ولی برای شکل‌گیری نظم اجتماعی کافی نیستند. نظم جدید مبتنی بر قانون و نهادهای مدرن است. اعتمادهای انتسابی در این دنیای جدید می‌توانند مفید باشند، به شرط اینکه در تضاد با اعتمادهای برون‌گروهی و میان‌گروهی قرار نگیرند و مانع از آن نشوند.

می‌توان گفت که ایران به‌طور قطع وارد دنیای مدرن شده است. بنابراین هما‌ن‌طور که گفته شد در این دنیای مدرن، اعتماد انتسابی کافی نیست و حتّی می‌تواند تنش‌آفرین باشد.

در جامعه ما می‌توان از سه نوع اعتماد سخن گفت:

1- اعتماد تجربه‌شده (leaved trust): همان اعتمادی است که در دنیای واقعی اتفاق می‌اُفتد و تجربه می‌شود. گفت‌وگوهایی که در زندگی روزمره خود می‌شنویم، از قبیل «قول‌ها، قول بود»، «مردانگی وجود داشت»، «حرفش از سند و سفته معتبرتر بود» نشان‌گر کم‌شدن این اعتماد در دنیای کنونی است.

این نوع اعتماد، بسیار ناشناخته است. مؤلفه‌ها و ابعاد آن را نمی‌دانیم و هنوز ابعاد و دستگاه مفهومی این تجربه را پیدا نکرده‌ایم؛ چهارچوبی از آن خودمان،  نه ترجمه‌شده از متون دیگر. تجربة اعتماد در ایران، از یک کیفیت ناهمگن، پیچیده و سیال برخوردار است و به سختی می‌توان قاعده‌ای کلی برای تمامی شهروندان تعریف کرد. ما هنوز نتوانسته‌ایم شاخص‌های اعتماد و بی‌اعتمادی را بشناسیم.

2- اعتماد بازنماشده،‌ تصویرشده و نمایش داده‌شده (represented trust). این اعتماد، اعتمادی است که دیده و شنیده می‌شود، بدون اینکه تجربه شود. دنیای جدید،‌ دنیای نمودها و نمایش‌ها و تصویرهاست. ما از همه چیز یک موجودیت واقعی داریم و یک موجودیت مجازی. ژانرهای داستان‌ها و فیلم‌ها، بعضاً داستان‌های غالب جامعه نیستند و به همین دلیل برای مردم جذابند. برای مثال فیلم‌های کابویی یا از فیلم‌های فارسی، فیلمی مانند قیصر. در این فیلم‌ها گفت‌وگوهایی از این دست بسیار است: «جامعه، جامعه نامردی است»، «باید روی پای خودت بایستی و به هیچ کس نباید اعتماد کنی»،‌ «اخلاقی وجود ندارد، نامردی و بی‌قانونی و بی‌نظمی و آشفتگی بساط پهن کرده است» و… حتی وقتی هدف نهایی فیلم، یک پیام اخلاقی بسیار والاست، این پیام اخلاقی از راه نمایش،‌ تولید و بازتولید هزاران تصویر از اینکه چگونه بی‌اخلاقی و قضاوت نادرست میان مردم رواج دارد، به بیینده منتقل می‌شود. این دریافت و نمایش اعتماد است. آنچه که گزارش‌های خبری و مطبوعاتی نمایش می‌دهند،‌ لزوماً به درک درست از واقعیت نخواهد انجامید. 100 اتوبوسِ سالم به مقصد رسیده، گزارش نخواهد شد، یک اتوبوس سقوط‌کرده چندین بار در تیترهای خبری خودنمایی می‌کند،‌ با این استدلال که سالم به مقصد رسیدن،‌ طبق انتظار است و واژگون شدن، ‌امری خلاف انتظار که باید به آن پاسخ داده شود. این نوع اعتماد بسیار مسأله‌سازتر از نوع قبلی در جامعه ما همچنان ناشناخته است.

3- اعتماد مطالعه‌شده و تحقیق شده (studied trust): این نوع اعتماد نیز بازنمایی است، ولی برخلاف فیلم و خبر که ادراک حسی مدنظر است، در اینجا ادراک عقلی مهم است. در این نوع اعتماد، می‌خواهیم آگاهانه و منسجم دربارة اعتماد کار کنیم. وضعیت اعتماد مطالعه‌شده در ایران نیز به نوعی مانند اعتماد بازنماشده است؛ در اینجا نیز نخواستیم واقعیت را بشناسیم، مانند پزشک به دنبال آسیب‌شناسی بوده‌ایم و نگاهمان،‌ نگاه آسیب‌شناسانه است. بافت سالم، در اساس، موضوع کار ما نیست. از سوی دیگر، بیشتر پژوهش‌ها براساس استفاده از ابزارهای خودگزارشی است و بنابراین چگونه می‌توان به نتایج پژوهش خودگزارشی دربارة اعتماد اجتماعی، ‌اعتماد کرد، با این پیش‌فرض که در جامعه ایران، اعتماد بسیار پایین است!

مطلب دیگر اینکه پژوهش‌های انجام‌شده، در مورد جامعه معاصر ایران نیست! در چشم‌انداز فرهنگی ایران، لحظه اکنون و معاصر، متشکل از صد سال است! واحد معاصر برای جامعه ایران، از دوره مشروطه تا حال است و فهم هر متغیری باید در این چهارجوب معاصر صورت پذیرد. جامعه کهن و باستانی ایران با جامعه آمریکا از این نظر متفاوت است و بنابراین برای بررسی مسأله اعتماد در دوران معاصر،‌ حداقل باید سال‌ها به عقب برگشت و همة آن دوران را فهم کرد. ثانیة جامعة ایران، 100 سال است و این تاریخ و لایه‌های باستانی باید فهم شود تا به درک تفصیلی و استنباط تعبیری از مفهوم اعتماد برسیم. علاوه بر فهم تاریخی، به فهم تجویزی هم نیاز داریم، هم الگویی از واقعیت می‌خواهیم و هم الگویی برای واقعیت.

کوتاه سخن اینکه در اعتماد تحقیق‌شده،‌ ما اصالت تألیف نداریم و نتوانسته‌ایم خلّاقانه از تجربه زیسته اعتماد در کشور صحبت کنیم!

راه‌حل چیست؟

برای اعتماد کردن در جامعه مدرن، به سواد اجتماعی و فرهنگی نیاز داریم. اگر سواد اجتماعی و فرهنگی افزایش نیابد، بی‌اعتمادی گسترش خواهد یافت. بی‌اعتمادی کنونی، برآمده از کم‌توانی شهروندان در تجزیه و تحلیل موقعیت‌ها و فرصت‌هایی است که در آن قرار می‌گیرند. راه‌حل، افزایش سواد اجتماعی شهروندان است تا بتوانند فضای قابل اعتمادتری را ایجاد کنند. اگرچه عواملی مانند فقر، در بی‌اعتمادی نقش دارد، ولی لزوماً برطرف‌شدن فقر،‌ به افزایش اعتماد منجر نخواهد شد. اگر در کنار این تغییرات ساختاری،‌ سواد اجتماعی- فرهنگی شهروندان افزایش نیابد، برطرف کردن فقر، خیلی مؤثر و کارا نخواهد بود. شهروندان باید بتوانند هنگام دیدن فیلم، خواندن اخبار و مواجه شدن با امور اجتماعی، رفتار فرد مقابل را درست تحلیل کنند. اَشکال گوناگون سواد در میان است،‌ سواد فرهنگی،‌ اجتماعی، رسانه‌ای و… و تا سطح این سواد افزایش نیابد، اعتماد به‌وجود نمی‌آید. بنابراین راه‌حل افزایش اعتماد در دوران معاصر،‌ تنها در ساختارها نیست، در عاملان و شهروندان نیز هست. نمی‌توان همه ساختارها و همه رسانه‌ها و همه… را بررسی و اصلاح کرد، ولی اگر شهروند ساخته شود و اگر شهروند، توانمند شود و اگر بتواند نقد و بررسی داشته باشد، اعتماد ساخته خواهد شد. البته نباید فقط عاملیتی نگاه کرد،‌ صد البته که تهذب و دموکراتیزه شدن نظام سیاسی نیز بسیار مهم است.

گلایه‌های اجتماعی باید به دانش اجتماعی تبدیل شود،‌ تا شهروند را توانمند سازد. در دنیای جدید با «اعتماد فعّال» (active trust) مواجه هستیم. برای مثال در حوزه ازدواج در دنیای معاصر،‌ زن و مرد باید مداوم به یکدیگر نشان بدهند که برای یکدیگر مهم هستند، این امر در حوزه روابط زناشویی با الفاظ خاص و دادن هدیه و… است،‌ در محیط‌های اداری به شکل دیگر. نکته کلیدی این است که دیگر اعتماد منفعل و انتسابی جواب نمی‌دهد. باید آگاهی عمومی ایجاد شود. در گذشته بچه کتک می‌خورد و از شش سالگی کار می‌کرد، ولی به پدرش اعتماد داشت و فکر نمی‌کرد که بابای بدی دارد، ولی در دوران معاصر، پدر باید مرتب از اعتماد فرزندش به خودش مراقبت کند. در دنیای مدرن معاصر، باید فعّالانه اعتماد ایجاد کرد. از این منظر سطحی از بی‌اعتمادی می‌تواند در جامعه کمک‌کننده باشد،‌ اگر ما را به سمت فعالیت سوق دهد. بی‌اعتمادی به مشاغل مختلف باید آن‌قدر در جامعه نشان داده شود که افراد بی‌سواد هر قشری احساس نااَمنی کنند و برای کسب اعتماد از دست رفته، فعالانه تلاش کنند. اگر استاد بی‌سواد بداند که مورد بی‌اعتمادی دانشجو خواهد بود و دیگر به صرف استاد بودن، مورد اعتماد نیست، اگر پزشک بفهمد که دیگر به صرف پزشک بودن (مانند دنیای قدیم) مورد احترام نخواهد بود، فعالانه برای ساخت اعتماد تلاش خواهد کرد. در پایان اینکه در زندگی مدرن، از مفاهیم ازپیش‌ساخته خبری نیست و باید اعتماد را فعالانه ساخت.

خواهشمند است با هدف حمایت از فعالیت‌های مطالعاتی مستقل و کمک به توسعه فعالیت‌های مدنی مؤسسه رحمان، مبلغ مورد نظرتان را به شماره کارت مؤسسه واریز نمایید.  

نظرات کاربران

اشتراک گذاری در

هیچ نظری وجود ندارد.

کامنت خود را بگذارید







نشست های دیگر