اجتماعات دانشجویی مقدم بر دانشگاه است

در این نشست اسماعیل یزدانپور، نویسنده و مترجم، اجتماعات دانشجویی را بهشکل تاریخی مقدم بر دانشگاه دانست و گفت: «اساساً انباشت پرسشها در ذهنهای دانشجویی و جمعشدنها، دانشگاهها را به وجود آورده است. مرور سیر تاریخی شکلگیری دانشگاهها نشان میدهد که در ایران هم مثل سایر نقاط دنیا، دانشگاه زمانی دانشگاه شد که دانشجوها فعال شدند و پیوندهای فرهنگی-اجتماعی خود را با محیطشان پیدا کردند.» او با اشاره به اینکه افتتاح دارالفنون با وجود تأثیر زیادش در فرهنگ ایران موجب شکلگیری دانشگاه به مفهوم مدرن و امروزی نشد، ادامه داد: «در دارالفنون همۀ دغدغهها از جنس پرسشهای فنی و زیرساختهای اولیه بودند و کسی بهدنبال خروجی این اولین نهاد شبه دانشگاهی نبود.» به گفتۀ او ۱۶ آذر پس از کودتای ۲۸ مرداد، نقطهای بود که دانشگاه بیدار و به نهادی فعال در زندگی اجتماعی بدل شد: «در این نقطه بود که کانون دانشگاهی به سیاق امروزی آن شکل گرفت.»
اسماعیل یزدانپور، نویسنده و مترجم: ۱۶ آذر پس از کودتای ۲۸ مرداد، نقطهای بود که دانشگاه بیدار و به نهادی فعال در زندگی اجتماعی بدل شد. در این نقطه بود که کانون دانشگاهی به سیاق امروزی آن شکل گرفت
جامعۀ مدنی شکل گرفت و سرکوب شد
مریم پیمان، پژوهشگر جامعهشناسی سیاسی نیز در این نشست با تحلیل تجربۀ ایران و جنبشهای دانشجویی در بازۀ سالهای ۷۶ تا ۸۶ و نسبت آن با شکلگیری جامعۀ مدنی، ملزوماتی را برشمرد: «جامعۀ مدنی باید حتماً جدا از دولت و بخش اقتصادی باشد، اما باید در مسیر نقد دولت گام بردارد. همچنین جامعۀ مدنی جدای از خشونت است و نیازمند شهروندان مسئول و خودش هم در رابطهای دوسویه با جامعه میتواند شهروند مسئول تربیت کند. همچنین باید در نظر داشت که افراد، داوطلبانه در جامعۀ مدنی فعال باشند.» بهعقیدۀ او بهعلت مشکلات قانونی، جوانها فقط در دانشگاه فرصت تجربه کردن جامعۀ مدنی را پیدا میکنند: «سال ۷۶ تا ۸۶ که اصطلاحاً دورۀ طلایی شکلگیری جامعۀ مدنی خوانده میشود، میراثی از اوایل انقلاب به ما رسیده بود. آن هم این بود که پس از انقلاب با فرمان امام و اجازۀ وزیر علوم دولت موقت، ادارۀ دانشگاهها به شورای نمایندگان دانشگاهها واگذار میشود. بااینحال، در فاصلۀ کوتاهی در ۱۴ اسفندماه، دولت وقت دخالت و زمان آغاز به کار دانشگاهها را اعلام و تأکید میکند که شکلگیری اجتماعات در دانشگاهها ممنوع است. بااینحال، در همین دوره انواع و اقسام اجتماعات در دانشگاهها بهویژه دانشگاه تهران شکل میگیرد. این دوره درواقع دورۀ تجربۀ آزادی بدون خشونت است.» او با اشاره به اتفاقات تاریخی که در فاصلۀ کوتاهی از پیروزی انقلاب تا اسفند سال ۵۸ رخ میدهد، اضافه کرد:«گروههایی از بیرون دانشگاه در این دوران اجتماعات دانشگاهیان را بر هم میزدند. در اسفند سال ۵۸، سه دانشجو گم میشوند و جنازههایشان اطراف شهر پیدا میشود. این نقطهای است که خشونت بهشکل عریان خودش را در دانشگاه نشان میدهد و پیوند جامعۀ مدنی با تجربۀ ساحتی آزادانه قطع میشود و نتیجۀ این روند به انقلاب فرهنگی میانجامد.» او با اشاره به اینکه پس از انقلاب فرهنگی شکلگیری اجتماعات دانشجویی ملزم به عبور از مسیری بوروکراتیک بود، ادامه داد: «بوروکراتیک شدن شکلگیری تجمعات دانشجویی به نبود آزادی و محدود کردن فضایی برای سخن انجامید. از این زمان به بعد است که سیاستگذاریهای دانشگاه همسو با کمیتههای مختلف انقلاب فرهنگی که بعدها تبدیل به شورایعالی انقلاب فرهنگی میشود، از شکلگیری اجتماعات دانشجویی جلوگیری میکرد.»
مریم پیمان، جامعهشناس سیاسی: بوروکراتیک شدن شکلگیری تجمعات دانشجویی به نبود آزادی و محدود کردن فضایی برای سخن انجامید. از این زمان به بعد است که سیاستگذاریهای دانشگاه همسو با کمیتههای مختلف انقلاب فرهنگی که بعدها تبدیل به شورایعالی انقلاب فرهنگی میشود از شکلگیری اجتماعات دانشجویی جلوگیری کرد
اول قانون و بعد فعالیت
به گفتۀ این پژوهشگر، با وجود اینکه پس از انقلاب فرهنگی از ادبیات جامعۀ مدنی مثل توسعۀ علم، اجتماعات، ایجاد روابط بینالمللی استفاده میشد و از لحاظ نظری بهظاهر در جهت ایجاد جامعۀ مدنی گام برداشته میشد، اما در عمل این اتفاق نیفتاده بود. پیمان با اشاره به اینکه فعالیت کانونهای دانشگاهی به سالها زودتر از تنظیم مصوبات آنها برمیگردد، گفت: «بهطور مثال جهاد دانشگاهی سال ۶۴ مصوبه دارد، اما از سال ۵۹ بدون هیچ قانونی فعالیت میکرده است. در سال ۷۶ نیز سندی برای تشکیل تشکلات دانشجویی ارائه شده بود، اما پیش از آن هم دانشجویان در تشکلات دانشجویی -که در آن سالها فعالترینشان انجمن اسلامی و بسیج بود-، مشغول بودند. از این سال تا ده سال بعد اما اول قانونها و مصوبات ابلاغ میشوند و بعد کارها انجام میشود.» او با اشاره به اسناد دانشگاه میگوید: «رسمیت داشتن تشکلهای دانشجویی در آن سال با عضویت چهار درصد از جمعیت کل دانشگاه در آنها آغاز میشد، اما امروز میبینیم که عضویت ۱۵ نفر از جمعیت چند هزار نفری یک دانشگاه برای به رسمیت شناختن فعالیت یک کانون کافی است. در این سند تأیید صلاحیت به نهاد رهبری، رئیس دانشگاه و رئیس وزارت علوم سپرده شده بود و مجمع عمومی تشکلهای دانشجویی و دبیر آن مستقیم از سوی دانشجوها انتخاب میشد. درحالیکه در سندهای بعدی از شرط مشروط نشدن دانشجو گرفته، تا تعداد واحدهایی که یک دانشجو گذرانده و التزام عملی به ولایت فقیه و … فعالیت و تشکیل اجتماعات در دانشگاهی را با جزئینگری بوروکراتیک و زیست دانشجوها را به این واسطه از فضای واقعی آنان دور کرده است.»
شکلگیری معاونت فرهنگی به امید ایجاد جامعۀ مدنی
درحالیکه در سال ۷۴ درخواست تشکیل معاونت فرهنگی در شورایعالی انقلاب فرهنگی رد شده بود، دو سال بعد از آن یعنی در سال ۷۶، معاونت فرهنگی تشکیل شد. پیمان در توضیح این حرکت میگوید: «اتفاق آوانگاردی در تاریخ دانشگاه افتاد و بنا بر این شد که با بودجۀ اندکی رویکردهای اساسی دربارۀ تهاجم فرهنگی و فکری غرب و ساختوساز اردوگاهها و انتشار نشریههای دانشجویی در دستور کار قرار گیرد. همچنین، اسنادی وجود دارد که تحت عنوان اسلامی شدن دانشگاهها که به استناد آنها تعدادی از اساتید با حکمهایی اخراج شدهاند. بااینحال، در همین شرایط بود که تلاش شد جامعۀ مدنی دوباره شکل بگیرد.» به گفتۀ او در این دوره در فاصلۀ سالهای ۷۶ تا ۷۷ همایشها، اردوهای دانشجویی، مراسمهایی مثل بزرگداشت مقام زن، گرامیداشت هفتۀ دفاع مقدس و … به چشم میخورد که برآیند آن نشان میدهد در کنار همسو بودن با نگاه کلی حاکمیت، فرصت حضور نیز به جامعۀ دانشجویی داده شده است.
تبصرههایی برای محدودسازی فعالیت دانشجویی
پس از این دوره اما جامعۀ مدنی کاملاً محدود میشود و عناوین مذهبی به قوانین تشکیل تشکلهای دانشجویی اضافه میشود. پیمان در این رابطه گفت: «اردوهای ایرانگردی در این دوره حذف شد، مسیر بودجهریزی تغییر کرد و بهجای آن اردوهای عتبات اضافه و کانون گردشگری تعطیل شد. تغییراتی از این جنس، فرصت حضور را از گروهی از دانشجویان گرفت و فعالیت دانشجویی را فقط به یک گروه خاص از دانشجویان محدود کرد. همچنین، در این دوره، فعالان دانشجویی از فعالیت رسانهای منع شدند، درحالیکه دورۀ پیش از آن، چنین نبود و دانشجویان حضور پررنگی در مطبوعات داشتند.» این درحالیاست که به گفتۀ این پژوهشگر اسناد محرمانۀ منتشرشده پس از اعتراضات کوی دانشگاه، نشان میداد که جنس اعتراضات بیشتر صنفی بود: «بااینحال، برای فعالیت تشکلهای فرهنگی تبصرههایی ساخته شد که دانشجویان را محدودتر میکرد. پیش از این دوره، دانشجویان با دریافت تأییدیه از معاونتهای فرهنگی میتوانستند اجتماعاتی را تشکیل دهند، اما پس از این دوره آنان ملزم به اخذ مجوز بودند. به این معنی بار حقوقی به تشکیل تجمعات اضافه شد و مسئولیت حقوقی و قضایی را متوجه دانشجویان کرد.»
پیمان درنهایت گفت: «دانشگاههای ایران فقط در یک دورۀ دو ساله بین سالهای ۷۶ تا ۷۸ توانستند جامعۀ مدنی را تجربه کنند و پس از آن این فرصت از دانشجویان گرفته شد.»
او ادامه داد: «آییننامهها نیز از فعالیت جدی دانشجویان جلوگیری کرد. امروز هم بین جامعۀ مدنی و دانشگاه رابطهای وجود ندارد.»
گزارش این نشست به قلم نازنین افتخار در روزنامه پیام ما در تاریخ 7 مرداد 02 منتشر شده است.
خواهشمند است با هدف حمایت از فعالیتهای مطالعاتی مستقل و کمک به توسعه فعالیتهای مدنی مؤسسه رحمان، مبلغ مورد نظرتان را به شماره کارت مؤسسه واریز نمایید.

نظرات کاربران
اشتراک گذاری در
هیچ نظری وجود ندارد.