نشست “بازنمائی مطالعات فرهنگی در ایران” برگزار شد.

نشست “بازنمائی مطالعات فرهنگی در ایران” با حضور نعمتالله فاضلی و نهال نفیسی در موسسه رحمان برگزار شد.
چکیده سخنان مطرحشده را در ادامه میخوانید:
مطالعات فرهنگی، تلاش برای شکل دادن گفتوگوهای جمعی بر سر رابطه میان قدرت و فرهنگ است
هر دانش و گفتمان معرفتی که شکل میگیرد، با چیزی درگیر است؛ چیزهایی که بودهاند، ولی دیده و شنیده نمیشدند، چون جامعه آنها را طبیعی و بدیهی میانگاشته. با آشنازدایی از یک پدیده، پرسش از چیستی و چرایی و چگونگی آن شکل میگیرد و معرفتها و دانشها ایجاد میشوند. این دانشها درواقع محصول مسئلههایی هستند که تاریخ و چامعه با آنها درگیر است.
مسئله مطالعات فرهنگی چیست؟ این پرسش نه تنها برای محافل دانشگاهی که برای خود مردم ایران هم مهم است. چون علوم انسانی و بهویژه مطالعات فرهنگی، ارائه صورتبندی فرهنگی است از دغدغهها و چالشهای و مسائل جمعی. رسالت مطالعات فرهنگی، کمک کردن به فرآیند گفتوگوی جمعی برای ارائه یک صورتبندی از مسائل و تجارب جمعی یک جامعه است.
دهه 60 میلادی، جنبشهای گوناگونی توسط زنان، دانشجویان و جوانان، حامیان محیط زیست، اقلیتها، مخالفان نژادپرستی و… به راه افتاد. جنبشهایی که بُعد فرهنگی آنها پررنگ بود و دیده شدن و شنیده شدن را میخواستند. اصولا مسئله انسان در نیمه دوم سده 20 نزاع بر سر سیاستِ “به رسمیت شناخته شدن” بود که فهم تازهای را از عدالت، انسان، روابط اجتماعی، بازتعریف هویتهای اجتماعی و… شکل میداد. در چنین فضای تازهای مطالعات فرهنگی در دانشگاه بیرمنگام شکل گرفت؛ فضایی که به سوی نوعی رسانهای شدن حرکت میکرد، شهرنشینی گسترش مییافت و تولید و توزیع نمادها در جهان افزایش پیدا میکرد. علاوه بر این تغییرات، مسئله معنادهی به واقعیتهای مادی و عینی، مسئله هویت و مسئله فرد و عاملیت نیز نسبت به طبقه اجتماعی، سنت و مقولات جمعیِ ساختاری که در گذشته با آنها جامعه را میفهمیدیم، نقش تعیینکنندهتری یافتند.
آرمان فرهنگ دموکراتیک در این شرایط داشت شکل میگرفت و این پرسش را پیش کشید که چگونه طبقات و گروههای فرادست جامعه، از طریق هر آنچه که فرهنگ مینامیم، اَشکال پیچیده ارزشهای خود را تولید و بازتولید میکنند؟ سیطره، دیگر نه از راههای نظامی و شیوه تولید اقتصادی، که از راه آموزش، هنر و حرفههای فرهنگی پیاده میشد. اینگونه بود که فرهنگ در دوران نوین مسئلهمند گردید و دیگر نه بهعنوان امری بیطرف و خنثی، که نوعی از روابط قدرت به شمار آمد که از طریق آن میشد سازوکار اِعمال قدرت را افشا کرد (قدرت در مفهوم فوکویی آن). این تبیینها و تفسیرها از پدیدهها و دغدغههای نوین را علوم اجتماعی، جامعهشناسی و مردمشناسی کلاسیک نمیتوانستند انجام دهند. بنابراین مطالعات فرهنگی را باید فرمی از دانش دانست که میخواهد امکان گفتوگوی جمعی را برای نقد انسان به موقعیت خویش فراهم کند.
مطالعات فرهنگی در ایران به سده 4 و 5 هجری بازمیگردد. افرادی مانند آخوندزاده، هدایت، جمال زاده، دهخدا، علامه قزوینی، ناصرخسرو و… مطالعات فرهنگ انجام دادهاند. مطالعه فرهنگ ایرانی، در دوران رضاشاه و در پی مدرنیته ایرانی گسترش یافت. امروزه در بیرون از فضای دانشگاهیِ علوم اجتماعی، مطالعات فرهنگی با استقبال بیشتری روبروست. از سال 76 به بعد هم روزنامههایی مانند شرق، دانشجویان مطالعات فرهنگی را جذب کردند و پیوند میان این رشته و حوزه عمومی برقرار شد و در دهه 80 از راه وبلاگها ادامه یافت. امروز در ایران اساتید، کتابها و دانشجویان شناختهشدهای در این زمینه کارهای جدی انجام میدهند.
مطالعات فرهنگی باید بتواند روابط قدرت و فرهنگ را در ایران ببیند. قدرت در ایران خودش را درون تنشهای ناشی از رویارویی ساختارهای سنتی و مدرن و بهویژه در عرصه خانواده معنا میکند. بخش عمدهای از افزایش آسیبهای اجتماعی جامعه ما مانند اعتیاد، خودکشی، جدایی، افسردگی، خشونت و… به دلیل تنش بر سر قدرت است. روابط قدرت در ایران، در حوزه فرهنگ رخ میدهد.
در ادامه نشست “بازنمائی مطالعات فرهنگی در ایران” دکتر نفیسی گفت: مطالعات فرهنگی، ابزار شناخت ساز و کار شنیده شدن صدای فرادستان است
در دهه 70 خورشیدی، در ایران خواندن کتاب “نقد نو” برای دانشجویان رشته ادبیات رواج بسیاری داشت؛ این کتاب اثر ادبی را جدای از بستر اجتماعی- سیاسی- اقتصادی و فرهنگی بررسی میکرد. ولی همان هنگام در خارج از کشور، رشتهای بود که کاملا برعکس، اثر ادبی، هنری و… را با توجه به زمینههایی که در آن شکل گرفته بود، بررسی میکرد. دهه 60 میلادی در جهان اهمیت بسیار زیادی دارد. رخدادهای زیادی حتی در ایران اتفاق میافتاد که علوم اجتماعی را به عرصهای نو وارد میکرد. رخدادهایی که انسانها را به چندگانگی، هنجارشکنی، نوآوری، ساختارشکنی و… دعوت میکرد. جو ضداستعماری و ضدامپریالیستی هم گسترش مییافت و این باور را تقویت میکرد که همانگونه که فرهنگ از قدرت جدا نیست، مطالعه فرهنگ هم نمیتواند از مطالعه قدرت جدا باشد.
جهان زیر و رو شد، ولی مردمشناسها همچنان به مطالعه قبائل و جزایر و طوایف کهن میپرداختند. این نقد به آنها وارد بود. مطالعات فرهنگی تلاش میکرد تا فضای نوینی را که جهان را میبلعید، مناسبات خود و دیگری را، ایجاد کردن ساختار چندصدایی در فرم را شکل دهد و نیز تولیدکنندگان گفتمانها، فرهنگها، نمادها و… و نه فرودستان و حاشیهنشینها را مطالعه کند. صداهای شنیده ناشده و صداهای بسیار شنیده شده را واکاوی کند و درواقع سازوکاری را که موجب میشود یک صدا همیشه شنیده شود و یک صدا هیچگاه به گوش نرسد، بررسی کند.
خواهشمند است با هدف حمایت از فعالیتهای مطالعاتی مستقل و کمک به توسعه فعالیتهای مدنی مؤسسه رحمان، مبلغ مورد نظرتان را به شماره کارت مؤسسه واریز نمایید.

نظرات کاربران
اشتراک گذاری در
هیچ نظری وجود ندارد.