نشست “خودکشی” برگزار شد.

نشست “خودکشی” با حضور محمدعلی محمدی در مؤسسه رحمان برگزار شد.

اشاره: گزارش خودکشی توسط مؤسسه رحمان در کتاب گزارش وضعیت اجتماعی ایران طی سال­‌های 89-1380 به چاپ رسیده است. مقاله حاضر برگرفته از این گزارش است که توسط جناب آقای دکتر محمدعلی محمدی در جلسه سخنرانی ماهانه مؤسسه ارائه شده است. برای نقد و بررسی آن نیز از جناب آقای دکتر سیدحسن حسینی دعوت به عمل آمده بود.

خودكشی، پديده‌ای پيچيده‌تر از مرگ است. وقتی به مرگ نگاه می‌كنيم، اگر چه راز و معمايی در آن نهفته اما اگر اين پدیده طبيعی باشد، گويي به آن عادت داريم و پذیرفته‌ایم که در فرآيند زندگی عنصر اسرارآميزی به نام مرگ هم وجود دارد و چون دائماً تكرار می‌شود، حساسيت ما به آن كم شده است. هنگامی اين راز دوباره مطرح می‌شود که مرگ به واسطه خودكشی جلوه کند و زمانی اسرارآميزتر و رازآلودتر كه كودك يا نوجوانی اقدام به خودكشی می‌كند. چگونه می­‌توان تصور کرد کودک و یا نوجوانی تصمیم به انحلال «خودی» می­‌گیرد كه در جهان اين‌گونه برای نگه داشتن آن تلاش می‌شود. شاید در بررسی موضوع خودکشی هیچ یافته­‌ای غم­‌انگیزتر و تأمل برانگیزتر از گروه کودکان و نوجوانانی که اقدام به خودکشی کرده‌­اند وجود نداشته باشد!

خودکشی محصول روان‌پریشی و یا پریشانی شرایط زندگی و خانوادگی است. باز هم هنگامی این موضوع دردناک­‌تر می­‌شود که کودک یا نوجوانی به دلایل اجتماعی تصمیم به خودکشی می­‌گیرد! لذا، در این شرایط است که اهميت پديده خودكشی به لحاظ اجتماعی و جامعه‌شناختی آشكار می‌شود. اين كه چرا خودكشی اتفاق می‌افتد و عوامل اجتماعی آن چيست؟

طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، ميزان خودكشی در جهان، يك ميليون نفر در سال و تعداد افراد اقدام‌كننده به خودكشي، ده تا بيست برابر آن است. يعني 10 تا 20 ميليون نفر در سال اقدام به خودكشي مي‌كنند. خودكشي، رتبه سيزدهم علل مرگ در جهان را به خود اختصاص داده، در واقع، 16 نفر در هر صدهزار را شامل مي‌شود. اقدام به خودكشي در 45 سال گذشته، 60 درصد افزايش داشته است. براي مردان و زنان سنين 15 تا 44 سال، خودكشي، سومين عامل مرگ به حساب مي‌آيد. طبق گزارش‌ها، استيصال، درماندگي، عوامل و آسيب‌هاي اجتماعي و فرهنگي، عوامل غالب خودكشي هستند. بنابراین، اگر مؤلفه‌هاي روان‌شناختي و وضعیت روحی فرد در اقدام به خودکشی را كم كنيم، عوامل فوق اغلب باعث خودكشي مي‌شوند. به اين معنا كه عده‌اي زندگي كردن را دوست دارند،اما شرايط زندگي، آنها را به خودكشي وادار مي‌كند.اگر اين موضوع درست باشد، نقش سياست‌گذاران اجتماعي و مديران جامعه در موضوع خودكشي يا اقدام به خودكشي افراد بسيار برجسته خواهد بود. در ايران، نرخ خودكشي از كشورهاي غربي پايين‌تر است؛ حدود 500 مورد اقدام به خودكشي موفق در سال، كه البته به شدت در حال افزايش است. براساس آخرين آمار منتشر شده توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، به طور متوسط روزانه 13 مورد اقدام به خودكشي در كشور با ميانگين سني 29 سال اتفاق مي‌افتد. طبق اين آمار، خودكشي موفق مردان به زنان، 5/2 به يك و گاهي 5/4 به يك است. اگرچه نرخ خودكشي در ايران نسبت به بسياري از كشورها پايين‌تر است، اما مقايسه اين آمار با آمار ثبت ­شده در سال‌هاي گذشته در ايران،رشد قابل توجهي را نشان مي‌دهد. به گونه‌اي كه ميزان اقدام به خودكشي از 3/1 در هر صدهزار نفر در سال 1363، به 6 در هر صدهزار نفر در سال 1383 رسيده، يعني طي 20 سال، حدود 6 برابر شده است. ميزان اقدام به خودكشي طي سال‌هاي 1384 تا 1386،به­ترتيب، 8/5، 65/5، و 6/5 در هر صدهزار نفر بوده است. آمار خودكشي در بعضي استان‌هاي كشور، بسيار بحراني است.در غرب، طي 45 سال گذشته، بر آمار خودكشي اضافه شده که در تحليل‌ها،آن را ناشي از مدرنيته می­دانند. در ايران نیز چنان چه گفته شد،طي سال‌هاي اخير، تقريباً میزان آن 6 برابر شده، كه اين را هم مي‌شود بر اساس مدرنيته، زندگي مدرن و آسيب‌هاي ناشي از آن تحليل كرد. اما نکته ای كه در ايران عجيب است، معنا داری زیاد اقدام به خودكشي و موارد موفقِ اقدام به خودكشي در استان‌هاي غير مدرن (استان‌هاي سنتي كه فاصله بيشتري با مدرنيته داشته‌اند) است،در تحلیل نهایی علت این امر را مورد بررسی قرار خواهیم داد. در حال حاضر کشور ایران دروضعیت تناقض آمیزی قرار دارد،به این معنا که نه به طور کامل مطابق سنت عمل می نماید تا  خانواده و روابط عاطفي جامعه مكانيكي تقريباً ساده بتواند افراد را در جلوگيري از خودكشي حمايت كند، و نه به اندازه­ای کافی مدرن، كه مؤسسات جايگزين يا ساير سازمان‌هاي جبران‌كننده وجود داشته باشد. به نظر من، در شرايطی قرار داریم  كه هم دلايل اقدام به خودكشي، و هم اين موضوع كه بازماندگان، از حمايت‌هاي عاطفي يا سازماني برخوردار نمي‌شوند، وضعيت خودكشي را در ايران استثنايي مي‌‌كند. در ايلام، 71 نفر به ازاي هر صدهزار نفر خودکشی می کنند و ميزان خودكشي، 29 در هر صدهزار نفر، يعني حدود 5 برابر ميزان متوسط كشور است. با توجه به این که ايلام شهری مدرن نيست، و همچنان جامعه سنتي غلبه دارد،باید انتظار داشته باشیم براساس تحليل‌هاي جامعه‌شناختی دوركيم و ديگران، ميزان خودكشي در  این نوع جوامع كمتر باشد. پس از ايلام، به­ترتیب استان لرستان با 4/11 در هر صدهزار نفر، كرمانشاه 6/9، گلستان 5/9، كهگيلويه و بويراحمد 1/9. همه این استان­ها جزء استان‌هاي توسعه‌نيافته و سنتي‌تر كشور هستند.

در مورد نوجوانان، مطالعات نشان داده كه 283 دانش‌آموز در سال 1381، در شهر تهران اقدام به خودكشي كرده‌اند كه علت آن چندان مشخص نبوده است. سازمان ملي جوانان در سال 1382، علت خودكشي نوجوانان و جوانان را اختلال­های خانوادگي ذكر كرده است. طبق تمام متون و رويكردها، خانواده يكي از عواملي است كه مي‌تواند مانع خودكشي شود. اينجا پارادوكسي است كه در ايران مشاهده مي‌شود. در ايران، نه فقط در مورد نوجوانان و جوانان، بلكه در مورد استان‌های محرومی كه نام برديم، خانواده، يكی از علل خودكشی است. طبق آماری كه نيروی انتظامی منتشر كرده است، در سال 1383، 9/8 موارد، يعني 335 نفر از كل تعداد خودكشي‌ها به كودكان زير 17 سال تعلق داشته كه در اين ميان، 47 درصد دختران و 53 درصد پسران بوده‌اند. سن پرخطر خودكشي در ايران، 15 تا 25 سال است، ولي اين سن در كشورهاي ديگر، براي مردان 45 سال و براي زنان، 55 سال به بالا است. يعني علاوه بر مدرنيته و تناقض­ها و تشتت‌هايي كه گفتيم، باز مي‌بينيم خودكشي نوجوانان و جوانان در ايران بيشتر است؛ قشري كه بايد امكانات و اميد به زندگي بيشتري در اختيارشان باشد. ولي چرا اين گونه است؟

درباره موارد اقدام به خودكشي در كودكان بستري در بيمارستان لقمان حكيم، از ميان 176 كودك 8 تا 13 سال كه طي سال‌هاي 1381 تا 1383، به علت مسموميت در اين بيمارستان بستري بود‌ه‌اند، علت 111 مورد آن (59 نفر پسر و بقيه دختر) خودكشي بوده است. يعني كودك 8 تا 13 ساله چگونه تصميم به خودكشي مي‌گيرد؟ بيشترين موارد خودكشي نوجوانان در سنين 12 تا 13 سال بوده و بیشتر موارد نيز از مناطق جنوب و اطراف تهران بوده‌اند. اين وضعيت نيز نشان مي‌دهد كه فقر ، حاشيه‌نشيني و توسعه‌نيافتگي، عوامل اصلی مؤثر بر خودکشی در ایران است. تحقيقي در لرستان نشان مي‌دهد كه روش خودكشي به وسيله خوردن گچ در كودكان اين استان شايع است. بر اساس يافته‌هاي اين تحقيق، 45 درصد موارد اقدام به خودكشي با گچ در گروه سني 10 تا 19 سال و اكثر اين موارد نيز دانش‌آموز بوده‌اند. بنابراين، فرد خودکشی­کرده دانش‌آموزي است كه علي‌القاعده نبايد دست به چنين كاري بزند، ولي معكوس بودن قضايا را در اینجا نیز مي شود ملاحظه کرد.

قضاوت درباره خودكشي، تحت تأثير ديدگاه‌هاي فرهنگي مرتبط با موضوعات هستي‌گرايانه مانند دين، شرافت و معناي زندگي است. در اديان ابراهيمي، خودكشي گناه است و ضديت با خدا محسوب مي‌شود. چون بنا بر ديدگاه مذهبي، زندگي ارزشمند است. اما بر عكس در ژاپن، به ويژه در دوره سامورايي‌ها، “خودكشي” يا “هاراگيري” به عنوان جبران شكست يا نوعي اعتراض، محترم شمرده مي‌شده است.در قرن بيستم،خودكشي به صورت قرباني­كردن خود،شكلي از اعتراض و خودكشي خلبانان ژاپنی با هواپیماهای “كاميكازه” خود که در جنگ جهانی دوم در بندر پرل هاربر خود را به کشتی­های جنگی آمریکایی می­زدند يا خودكشي “انتحاري”، شكلي از تاكتيك‌هاي نظامي يا تروريستي است كه اين روزها هم در كارهاي افراطیون عقیدتی مشاهده مي‌شود. در مراسم خاك سپاري هندوها، براساس سنتي به نام “ساتي”، زن بيوه به خواست خود يا تحت فشار رواني اقوام و دوستان و فرهنگ، در مراسم سوزاندن جسد همسرش، قرباني مي‌شود، يعني خودش را به درون آتش انداخته تا بعد از شوهرش زنده نماند. يك نوع خودكشي ديگر هم كه جديد است، “اتانازي” يا حق مردن است كه به مسأله اخلاقي بحث ‌برانگيزي تبديل شده که آيا انسان‌ها حق دارند وقتي زجر مي‌كشند يا شكنجه مي‌شوند، خودشان را بكشند، چون جانشان متعلق به خود آنها است؟ چرا قوانين چنين اجازه‌اي نمي‌دهد؟ يك نوع خودكشي ديگر وجود دارد كه خودكشي “استيگما” يا “انگ” و “ننگ” است و در كشور خودمان هم رواج دارد. در آسياي ميانه، “عاق والدين” را مي‌توان مثال زد. اگر والدين كسي، او را نفرين كنند، او خودش را مي‌كشد. “ازدواج‌هاي اجباري” در آسياي ميانه و “سوءاستفاده جنسي” در گزارشي در سال 1999 از شهر دوشنبه تاجيكستان ذكر شده است. طبق گزارش‌ها، زماني كه انقلاب بلشويكي روس‌ها در روسيه به پيروزي مي‌رسد و برنامه بي‌حجابي اجباري در دستور كار قرار مي‌گيرد، 203 زن تاجيك به واسطه سوءرفتار اقدام به خودكشي كردند. پس مي‌توان اين را نيز به انواع خودكشي اضافه كرد. در مورد انواع خودكشي، بايد “خودكشي‌هاي مقدس” را نيز اضافه کرد.

براي تحليل اجتماعي اين آمارها مي‌توانيم ” نظريه استيصال ” مرتون را به كار بگيريم كه طبق آن، دولت‌ها و حكومت‌ها اهدافي را مشخص مي‌كنند، ولي هيچ‌گونه ابزاري را براي رسيدن به اين اهداف تهيه نمي‌كنند. رسيدن به هدف، ضروري و حتمي است، مثلاً هدف، پول درآوردن، زندگي در دنيا، يا رفاه است. ولي اگر هيچ نوع وسيله و ابزاري را براي رسيدن افراد به اين هدف تهيه نكنند، آنگاه به گفته مرتون، وضعيت استيصال پيش مي‌آيد. اين استيصال، يكي از عوامل خودكشي است، يعني افراد وقتي با وجود همه ی تلاش‌ها درمي‌يابند كه هيچ راهي براي ادامه زندگي شرافتمدانه يا داشتن حداقل‌هاي زندگي يا رفاه وجود ندارد، اقدام به خودكشي مي‌كنند. البته مرتون، موضوعات ديگري را نيز مطرح مي‌كند، از جمله آسيب‌ها، كه در نهايت، خودكشي “آنوميك” يكي از اين وضعيت‌ها است.

دوركيم، خودكشي را به چهار دسته تقسيم مي‌كند: 1- خودكشي “خودخواهانه”، يعني وقتي همبستگي اجتماعي بسيار ضعيف است، فرد احساس تنهايي کرده و منزوي می شود؛ جامعه وجود دارد، ولي افراد را جذب نمي‌كند. در چنين شرايطي، فرد اقدام به خودكشي مي‌كند که بسيار خودخواهانه است. يعني من خودم را مي‌خواهم، كسي اين خود را تحويل نمي‌گيرد، پس اين خود را نابود مي‌كنم. 2- يك نوع ديگر خودكشي، “دگرخواهانه” است: آنقدر همبستگي جامعه بالا و افراد يكديگر را جذب کرده، که روابط عاطفی زیادی برقرار مي‌شود  و فرد حاضر است خود را براي ديگران فدا كند و در كشتن خوداز يكديگر سبقت مي‌گيرند. 3- يك نوع خودكشي ديگر، وضعيت “آنوميك” نام دارد، يعني وضعيت بي‌هنجاري كه اوضاع نابسامان بوده، روابط مناسب وجود ندارد، روابط خانوادگي از هم گسیخته شده، روابط اقتصادي بحرانی، و افراد از نظر اقتصادي وضعيت بدي دارند. اين وضعيت ناهنجاري، بي‌هنجاري يا آنومي، آمار خودكشي‌ها را بالا مي‌برد. 4- نوع دیگر خودكشي “تقديرگرايانه”، يعني “فاتاليستيك” است كه البته امروزه كمتر شده، ولي هنوز وجود دارد. براي نمونه، حوالي سال 1994 در آمريكا، فردي به نام “كوروش‌چي”، خودش و تمام منسوبان خودش را به جايي برد و گفت كه تقدير همه ما اين است كه خودكشي كنيم، ديگر اين جهان، جاي ماندن نيست، و خطر در حال فرارسيدن است. اين‌گونه، بحث‌هاي آن‌جهاني و آخرتي را مطرح مي‌كردند. در واقع، خودكشي‌هاي “آخرت‌گرايانه” هم هست كه البته آن‌چنان شايع نيست.

“موريس هال بواكس”، جامعه‌شناسي كه در اين زمينه كار كرده، خودكشي را به سه دسته تقسيم كرده است. 1- “فردگرايي افراطي” از طريق جدا شدن فرد از گروه اجتماعي است ، افرادی دچار فرديت افراطي شده، بسيار “اَتميزه” مي‌شوند. 2-وابستگي بيش از حد به گروه اجتماعي، ضعف فردیت، و انهدام توأم با هرج و مرج گروه اجتماعي و كمبود انسجام اجتماعي. به نظر او، عامل ايجادكننده خودكشي، “خلاء اجتماعي” است كه فرد را احاطه مي‌كند. بنابراين، اگر به مبحث مدرنيته برگرديم، مدرنيته به لحاظ فروپاشي مناسبات عاطفي اجتماعي (يعني تبديل جامعه مكانيكي، ساده، عاطفي، خويشاوندي و سنتي، به يك جامعه مدرن، پيچيده، ارگانيك، ناآشنا و غريبه) به عاملي براي افزايش خودكشي تبديل مي‌شود و ديديم كه در مورد غرب اروپا نيز در طي 45 سال اخير، خودكشي‌ها 60 درصد ‌افزايش داشته است. در واقع گفته مي‌شود افزايش انحرافات و توسعه كه خود آن نوعي انحراف و خروج از شرايط موجود است (در بسياري متون، توسعه را معادل انحراف تلقي مي‌كنند)، از عوامل خودكشي است. در كنار توسعه­یافتگي، عوامل اجتماعي مربوط به توسعه و نوسازي، شامل بيكاري، فقر، نابرابري و نااميدي از آينده، بيشترين تأثير را در نرخ خودكشي‌هاي جديد دارند كه در بحث‌هاي توسعه‌ اجتماعي و سياست‌گذاري‌هاي كلان ملي حتماً بايد در كنار توسعه، به موضوع خودكشي هم توجه شود.

يكي از عواملي كه در مورد اقدام به خودكشي مطرح مي‌شود، “فقدان يا تضعيف ليبيدو” است. ليبيدو در تئوري فرويدي، حرص زندگي است كه از كودكي و با مكيدن شير مادر توسط كودك آغاز مي‌شود و به قواي جنسي در سنين بالا مي‌رسد. اگر در جايي در دوره مدرن، با وجود همه فرآيندهاي ضد خود و فرآيندهاي مرگ‌آفرين، “ليبيدو” هم كنترل شود، يك متغير جدي و اساسي ديگر به احتمال خودكشي افزوده ‌می شود. به بیان دیگر اگر قوه‌ و تمايل جنسي و حرص به زندگي از فرد گرفته شود، قطعاً دچار افسردگي شده و به مرگ روي مي‌آورد. متغير دیگری به نام شادي وجود دارد كه اگر مانع آن شویم آسیب های مهمی به جامعه وارد می شود. وقتي در جامعه، توسعه ايجاد مي‌شود، در كنار آن حتماً بايد ابزار ايجاد شادي، امكانات شادي، فضاي شادي، زندگي شاد و روابط شاد مهيا شود. اينها مواردی است كه در نقاط توسعه­یافته به كار رفته،  اما در مورد توسعه ایران، بايد گفت مدل‌هاي توسعه ما تقليدي و قطعاً ناشيانه است كه تضادهاي خاص خود را دارد. اين تضادهاي اجتماعي و فرهنگي كه بعد از ورود تكنولوژي به ايران يا كشورهاي جهان سومي مانند ما ايجاد مي‌شود، در غرب بوجود نمی­آید، زيرا راهكارهاي اجتماعي و فرهنگي آنجا متناسب با توليد تكنولوژي و ابداع­های آنان است.بنابراين، پرداختن به شادي و بحث‌هاي رفاهي و آرامش ذهني، اهمیت زیادی دارد كه در كشور ما فراموش شده است. ليبيدو يا شور زندگي در كنار همين موضوعات مطرح می شود، که مراقبت مناسبات براي ممانعت از هر نوع رفتار ليبيدويي مي‌تواند منجر به خودكشي و افسردگي شود. اين موضوع را در قرآن نيز مي‌توان يافت. در آيه‌ 19 سوره ی معارج اشاره شده است كه “ان الانسان خلق هلوعا”. يعني به راستي كه انسان را در حرص زندگي آفريديم. “هلع” را شدت حرص معنا مي‌كنند. مفسران قرآن مي‌گويند كه اين “هلع”، همان ليبيدوي فرويدي است.  برخی حرص­های دوران كودكي تبدیل به حرص جنسی در دوره نوجواني می­شود.

آسيب‌شناسان در زمينه علل و انگيزه‌هاي خودكشي در ايران مي‌گويند كه وضعيت خودكشي به مرز هشدار رسيده است. به تازگی در گزارش­­ها آمده بود ايران در ميان كشورهاي اسلامي، پس از سودان و تونس، مقام سوم خودكشي را در خاورميانه دارد. خودكشي‌هايي كه در ايران اتفاق مي‌افتد، تمام تحليل و نظريات كارشناسان و پژوهشگران را به هم زده، براي مثال، مذهب يكي از مواردي است كه طبق تمام نظريه‌ها و تئوري‌ها و به ويژه، طبق تأكيد دوركيم، مانع خودكشي مي‌شود. اما آيا مذهب نبايد مانع خودكشي در كشور مسلماني مثل ايران شود كه مذهب در جاي جاي عرصه‌هاي اجتماعي آن تبليغ و به شدت هم پاييده مي‌شود؟ عامل دیگری که مانع خود کشی می شود “تأهل” است. به عقيده تمام افراد، تأهل مانع خودكشي است، اما در كشور ما، متأهلان بيشتر خودكشي مي‌كنند. رئيس مركز آموزشي درماني بيمارستان “شهيد بهشتي زنجان” گفته است كه خودكشي، پديده‌اي چندوجهي است كه براي پيشگيري از آن، بايد تمام عوامل بازدارنده‌اش را شناخت. به گفته او، مذهب اگرچه جزو اين عوامل است، اما نتوانسته چندان مؤثر باشد. اگرچه خودكشي در ايران كمتر از كشورهاي اروپايي است، اما در ميان كشورهاي اسلامي، مقام سوم را داريم.  “نوربالا” در وزارت بهداشت و درمان، گفته‌اند در حالي كه در دنيا، نرخ خودكشي افراد مجرد دو برابر افراد متأهل است، اما در ايران، نرخ خودكشي افراد متأهل، بيشتر از مجردها است. اين در حالي است كه طبق گفته‌ آسيب‌شناسان، تأهل از عواملي است كه بايد به عنوان عامل حفاظتي در برابر خودكشي محسوب شود. اما پژوهش‌ها در كشور ما خلاف اين را نشان مي‌دهد. 75 درصد كساني كه خودكشي مي‌كنند، در دوران كودكي و نوجواني در خانواده‌هاي متلاشي و متشنج زندگي كرده‌اند. بنابراين، خانواده و متلاشي بودن آن، يكي از عوامل آسيب‌زا است. انگيزه خودكشي در ايران، غير از اين عواملي كه نام برديم، عوامل اجتماعي و فرهنگي ديگري نيز دارد كه “اختلافات و خشونت‌هاي خانوادگي”، “ازدواج اجباري”، “فقر و تنگدستي”، “برملا شدن حقايق و اسرار يا همان انگ” كه ذكر كرديم، “سوءاستفاده‌هاي جنسي” و “از دست دادن آبرو و حيثيت”، “فشارهاي روحي و رواني”، “تمايلات شديد عاطفي”، “اعتياد” و امروزه، “استفاده از مواد توهم‌زا” هم به اين فهرست اضافه شده است. اكثر متغيرهاي مؤثر بر خودكشي كه نام برديم، مخصوص جوامع سنتي بوده كه در غرب كشور ما نيز بيشتر روي مي‌دهد. تحقيقي در لرستان انجام گرفته، نشان مي‌دهد انگيزه 85 درصد كساني كه اقدام به خودسوزي مي‌كنند، اختلافات خانوادگي با همسر و ديگران بوده است. سهم خودكشي با انگيزه اختلافات خانوادگي با 41 درصد، بالاترين علت خودكشي ذكر شده، و از لحاظ جنسيتي، اقدام به خودكشي در مردان، 8 برابر زنان است. “چندهمسري” نيز از ديگر عوامل خودكشي زنان، به ويژه در روستاييان است كه در اينجا هم همان پارادوكس وجود دارد: به این معنا که ما نه سنتي هستيم و نه مدرن، در عین حال، همه آسيب‌هاي جوامع مدرن و  سنتي را داريم، بدون آن که مزاياي جوامع مدرن را داشته باشیم. براي مثال، نهادسازي‌هايي كه براي حمايت از خانواده، كودكان، نوجوانان و زنان بي‌سرپرست در جوامع مدرن انجام شده و مي‌تواند مانع خودكشي ‌شود، در ایران این اقدامات بسيار ضعيف است. تحقيقات نشان داده ميزان خودكشي در دو گروه بيكار و خانه‌دار در حال افزايش بوده و آمار خودكشي در زناني كه داراي استقلال مالي و اقتصادي هستند، كاهش يافته است. با افزايش حضور زنان در عرصه‌هاي شغلي و مالي، آمار خودكشي آنان كاهش يافته و هر چه امكان و ميزان طلاق افزايش يابد، از ميزان خودكشي كاسته مي‌شود. در واقع در ايران، تأهل نوعي خطر است و باعث افزايش خودكشي مي‌شود. زنان سنتي خانه‌دار پیش از این اقدام به خودكشي نمي‌كردند، ولي در حال حاضر، زن سنتي خانه‌نشين اقدام به خودكشي مي‌كند، در حالي كه انتظار نداریم بحران‌هاي مدرنيته را داشته باشد در حالی که انتظار داریم دارای آرامش ذهني بیشتری باشد. به نظر می رسد،تئوری های موجود در ایران کارساز نیست و  ظاهراً تمام معادلات برعكس مي‌شود، چرا كه توسعه ناهمگون ، نامناسب، و پرتضادي را برگزيده‌، بخش‌هاي مختلف توسعه را به­طور سليقه‌اي انتخاب يا رها كرده‌ايم. در جوامع غيرشهري و سنتي، خودكشي و خودسوزي در بين زنان و دختران، افزايش بيشتري دارد كه اين نيز پارادوكس ديگري را به همراه دارد.

باید توجه داشت عوامل مختلفي در دنيا وجود دارد كه موجب مرگ مي‌شود. اين عوامل مختلف، نگراني‌هايي را براي برخي ايجاد مي‌كند. حتي اگر تعداد خودكشي‌ها را در ايران، 2000 نفر در سال فرض كنيم، نسبت به سي هزار نفر تلفات جاده‌اي، پانزده برابر كمتر است. اما آیا چقدر در مورد تلفات جاده ای  حساسيت وجود دارد؟ رسانه ها چقدر به این مورد پرداخته اند؟ فرانسوي‌ها از سال 1975 شروع به تحقیق در این زمینه كرده و تعداد 27 هزار تلفات جاده‌اي آن سال را به 3400  نفر در سه سال پيش رساندند، با وجودي كه تعداد وسائل نقليه موتوري فرانسه در اين فاصله، چندين برابر شده، بنابراین انسان مي‌تواند با برنامه‌ريزي،آسيب‌های زیادی را پیشگیری کرده و بسياري از تلفات  را كاهش دهد.در مورد خودكشي، نیز نیاز به تحقیق و پژوهش است. در مورد جامعه سنتی و ویژگیهای آن مانند ایلام و یا بیشتر روستا ها و شهرستان ها باید به این نکته توجه شود که  آنجا جامعه‌اي سنتي بوده، اما جامعه سنتي ما در فضايي قرار گرفته كه به لحاظ فكري، در حال تغييرات شديد است. كساني كه در ايلام خودكشي مي‌كنند، اكثراً زنان هستند. این سوال مطرح می شود چرا در بعضی استان‌هاي با درصد خودكشي بالا، بيشترين درصد مربوط به زنان است؟  یکی از دلایل مهمی که می توان به آن  اشاره کرد تفاوت فكري که اين زنان با زمان گذشته پيدا كرده‌اند،در سال 1348،مؤسسه مطالعات اجتماعي، تحقيقي را درباره زنان و خانواده در منطقه خراسان انجام دادند. آنها از خانم‌ها پرسيده بودند كه آيا شوهرتان شما را كتك مي‌زند؟ و آنها با تعجب گفته بودند كه اگر شوهرمان ما را كتك نزند، ما راضي نمي‌شويم. اما همان كسي كه در سال 1348 چنين پاسخي را به محققان داده بود، امروزه افكار و ذهنيتش عوض شده، لذا ازدواج اجباری این زنان ، عدم سازگاری  با همسر،استفاده از قدرت مردسالارانه برای وادار به تمکین آنان ، موجب انتخاب بدترين نوع خودكشي شده  تا هم خود را راحت كند و هم ديگران را عذاب بدهد، يعني خودش را مي‌سوزاند. در حال حاضر در ايران، شرايط آنوميك كه در آن، تنهابخشي از جامعه متحول  شده، اگر زن و مرد به همراه هم دچار تحول شوند، ميزان خودكشي افراد متأهل كمتر مي‌شود، ولي وقتي مرد و زن به طور متفاوت تحول فكري پيدا مي‌كنند، تأهل به جهنم تبديل مي‌شود. البته ساختارهاي اجتماعي هم سهيم مي‌شوند و در نتيجه، در ايران، برخلاف كشورهاي ديگر، افراد متأهل اعم از زن يا مرد، بيشتر از افراد مجرد، خودكشي را براي نبودنشان در دنيا انتخاب مي‌كنند.

وقتي به كودكان و نوجوانان پرداخته شود،  تحقيق به حزن و اندوه تبديل می شود چرا که خودكشي در این جا،اسرارآميزتر و معمايي تر بوده، و  نتايج آن براي خانواده بسيار گرانبارتر خواهد بود زیرا اعضايي از خانواده كه زنده ما‌نده‌اند، خودشان را مقصر مي‌دانند. مرگ ناشي از تصادفات جاده‌اي ممكن است بعد از مدتي آسانتر بشود، ولي وقتي خودكشي در خانواده‌اي اتفاق مي‌افتد، تبعاتش تا مدت‌ها دامن خانواده را مي‌گيرد و بقيه، احساس عذاب وجدان مي‌كنند. به نظر می رسد، خودكشي مخوف‌ تر از ساير مرگ‌ها است و به اين علت بايد به آن توجه بيشتري داشت. بنابراین لازم است قبل از رسیدن به نقطه بحران به ویژه در کشورهای جهان سوم، حساسیت های دوربرد و برنامه های راهبردی ایجاد شود. نمونه همين كارها در تمام دنيا به كاهش خودكشي كمك كرده ،بنابراین باید محققین تحقیق کنند ، موسسه‌اي تحقيقاتي آنها را دعوت كند، روزنامه‌نگاران نتايج آن را منتشر كنند،  تاحساسيت اجتماعي برانگيخته ‌شود، و اين روند به سمت سياست‌گذاري ‌رود، شايد به اين طريق، در طي ده سال آينده، نرخ خودكشي كاهش پيدا كند. رفع مسائل اجتماعي به همين‌گونه است؛ نمي‌توان از مسائل اجتماعي انتظار داشت كه مانند علوم پزشكي، فقط براي كسي كه مشكل دارد، كار انجام دهد. يكي از معضلات مهم اين است كه اهميت تحقيقات اجتماعي در كشور ما شناخته نشده و زماني كه به سراغ اين تحقيقات مي‌رويم، انتظار داريم همان لحظه موضوع را حل کند، با این حال در صورتی که به تحقیقات اهمیت داده نشود، ممكن است در سال‌هاي آينده، نرخ خودكشي چند برابر شود. در اين زمينه، از علومی مانند پزشكي کاري ساخته نيست، چرا كه خودكشي، معضلي اجتماعي است. خودكشي، معضل فردي نيست، ديگران آن را بر فرد تحميل مي‌كنند. اين رويداد كه فردي به لحاظ مشكلات ذهني و رواني خود، اقدام به خودكشي كند، شايد كمتر از 10 درصد موارد خودكشي را شامل بشود، يعني 90 درصد خودكشي‌ها، مسائلي اجتماعي هستند. هرچند مدرنیته تسهیلات زیادی با خود به همراه آورد و از مرگ میلیونها نفر جلوگیری کرد اما بعضی آسیب های اجتماعی، برآیند مدرنیته بوده و بسیاری از افراد را در نتیجه  گسیخته شدن جامعه، به خود کشی وا می دارد. کشورهای اروپایی با چاره اندیشی های مناسب نهادهایی برای حمایت از بازماندگان خودکشی،طلاق و بسیاری از مسائل اجتماعی تشکیل داده اند در صورتی که در کشوری مانند ایران نه تنها مشکلات جوامع مدرن را داریم بلکه از حمایت های روانی و اجتماعی نیز برخوردار نیستیم در نتیجه اعضای خانوداه به تبع فرد خودکشی کرده،افسرده می شوند. نکته مهم این است که هر چند خودکشی جنبه های غیر اجتماعی نیز دارد اما تحقیقات میدانی جامعه شناختی نشان می دهد که در 10 درصد خود کشی ها، مباحث افسردگی یا پوچی و عوامل روان شناختی در میان بوده و بقيه موارد خودكشي، اجتماعي هستند. بنابراين به ناگزير باید به اين مسأله، نگاه اجتماعي داشته باشيم.

پیشنهادات و راهکارها:

توجه به عامل مذهب می تواند از میزان آسیب های اجتماعی از جمله خودکشی بکاهد زیرا افرادی كه به طور خودانگيخته مذهبي بوده و خانواده منسجم دارند معمولا نمی توانند به خودكشي فكر كرده يا مرتكب آن شوند. بنابراین پیش فرض این است که جامعه دینی باید افراد دینی تربیت کند. در حال حاضر در جامعه ایران با رویکرد اجتماعی می توان گفت جامعه نتوانسته این انسجام را ایجاد نماید. بنابراین لازم است تحقیقات لازم و چاره اندیشی های مناسب در این زمینه انجام شود.

–         توسعه ی پارادوکسیکال و متناقض نمای و پر از تضاد متأسفانه به الگويي در دنيا تبديل شده، که ایران نیز از آن تبعیت می کند، در ایران توسعه، اساساً توسعه‌اي پارادوكسيكال بوده، يعني به جلو مي‌رود و در عين حال، انبوهي از تناقضات را با خود حمل مي‌كند. البته اين تناقضات، آسيب‌ها را زياد کرده، كم‌كم آستانه جامعه همبسته را پر مي‌كند. کشور ایران که چند دهه توسعه پارادوكسيكال داشته‌ اینک به جايي رسيده‌ كه انواع آسيب‌ها، ديگر اجازه این نوع از توسعه را نمي‌دهد، يعني آستانه آن را پر كرده، جامعه متناقض، حامل آسيب‌هاي زيادي است كه اين آسيب‌ها به دگرگوني اجتماعي مي‌انجامد. بنابراین به نظر می رسد منطق جامعه امروز ايران، امكان ادامه توسعه متناقض­نما را نمي‌دهد، يعني به جايي رسيده كه شديداً نيازمند يك تغيير معنادار اجتماعي است.

–         توجه به نهاد خانواده و رفع مسائل و مشکلات این نهاد می تواند بسیاری از خودکشی هایی که در اثر اختلافات خانوادگی رخ می دهد را کاهش دهد. هر چند این نهاد با چالش های زیادی در دهه ی اخیر روبرو گردیده اما لازم است با نگاهی عمیق تر مورد بررسی قرار گرفته و با پذیرش باز تعریف دوباره آن بار دیگر مطابق تئوری دورکیم تاهل را عاملی برای کاهش خودکشی بیابیم.

–         توجه به گذار از سنت به مدرنیه لازم است و مسئولین باید با ترفندهای مناسب این گذار را مد نظر قرار دهند و با پیامدهای آن آشنایی بیشتری حاصل شود.

–         افزایش شور زندگی در جامعه با ایجاد تسهیلات لازم برای  شادی آ فرینی در بین افراد جامعه مانند اوقات فراغت، حمایت های عاطفی، روانی و اجتماعی و از این قبیل می تواند به جای مسائل  و آسیب های مدرنیته، مزایای آن  را برای ما به ارمغان آورد.

–         دادن حق اشتغال به زنان و توجه به مشکلات زنان خانه دار و شاغل در جهت ایجاد زمینه های مناسب احساس هویت و خود پنداره مثبت در آنان و ایجاد شور زندگی در آنان که به تبع آن کل جامعه از بحران کم تری برخوردار می گردد.

–         دادن حق طلاق به زنان، ممانعت از ازدواج های اجباری و خشونت های خانوادگی

–         آموزش از طرق رسانه ها، مدارس و دانشگاهها در جهت افزایش شور زندگی در افراد

–         توجه به نیازهای جوانان و رفع نیازهای آنان در زمینه های مختلف به ویژه نیازهای جنسی

–         توجه اندیشمندان و صاحبنظران به همه جوانب توسعه

*** متن نشست “خودکشی” در ششمین پیش‌شماره داخلی به چاپ رسیده است.

خواهشمند است با هدف حمایت از فعالیت‌های مطالعاتی مستقل و کمک به توسعه فعالیت‌های مدنی مؤسسه رحمان، مبلغ مورد نظرتان را به شماره کارت مؤسسه واریز نمایید.  

نظرات کاربران

اشتراک گذاری در

هیچ نظری وجود ندارد.

کامنت خود را بگذارید







نشست های دیگر