“گزارشی از وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران” برگزار شد.

“گزارشی از وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران” عنوان نشستی است که با حضور مقصود فراستخواه در مؤسسه رحمان برگزار شد.
ما مشکلات زیاد داریم ولی مسأله، کم. چرا؟ چون عقلانیت طرح مسأله در ما ضعیف است، تماس ما با امور کمتر تحلیلی و مفهومی است، به همین سبب گویا ما اصلا مسألهای در آموزش نداریم. آموزش، سرمایهگذاری در انسان است. خصوصا در کشوری که مهمترین فرصت منطقهای و بینالمللی آن داشتن جمعیتی جوان، آموزشپذیر و یادگیرنده است. اگر ما چند مزیت رقابتی برای زیستن در دنیای امروز داریم مطمئنا یکی از مهمترینهایش «سرمایه انسانی» است. مفهوم سرمايه انسانی به تعبير باومن، انقلابی در تفكر بشری ايجاد كرد.
سرمايه انسانیِ حاصل از آموزش سبب میشود كه ظرفيت توليدی افراد، ارتقاء و بهبود پيدا بكند.افزايش سطح آموزش بنا بر يافتههای محققان باعث افزايش در تولید ناخالص ملی (GNP) شده است.
بر اساس مطالعه کسانی چون دنیسون، توسعه اقتصادی کشورها همبستگی بالایی با پیشرفت آموزشی و تحصیلی داشته است. مطالعات در ايران نشاندهندۀ رابطه رشد هزينههای آموزش رسمی با رشد اقتصادی است. سرمايهگذاری آموزشی در انسان، دارای نرخ بازدهی بلند مدت و بالاست.
ميلتون فريدمن، مفهوم سرمایه انسانی را توسعه داد. آموزش نه تنها موجب افزايش قابليتهای توليدی بلكه موجب افزايش ظرفيتهای كسب سایر مطلوبيتهای انسانی است. فرد آموزشديده، افزون بر اینکه میتواند درآمد بيشتری به دست آورد بلكه مایل و قادر است که آن را عاقلانهتر مصرف كند، از اوقات فراغت خود بهتر بهره بگيرد، از زندگی خصوصی، لذتهای كيفیتری مانند رضايت از زندگی، تفاهم با همنوع و ديگر مطلوبيتها… ببرد. آموزش علاوه بر بازده توليدی و اقتصادی، دارای منافع مصرفی و غيربازاری نيز بوده است.
بحث حاضر من گزارشی از سرمایه انسانی در ایران است. میکوشم تا از وضع سرمایه انسانی در ایران در شش قسمت سخن بگویم.
- بی کفایتی سرمایه گذاری ما در انسان
ایران در توسعه انسانی رتبه 70 است. ما در سال 2011 با 707 هزارم در گروه هفتدهمیها قرار داریم. آن هم پایینتر از برخی کشورهای دیگر این گروه در منطقه قرار داریم. یعنی در همین گروه هفت دهمی ها نیز از کویت و عربستان که سهل است بلکه پایینتر از آذربایجان و قزاقستان ولبنان ولیبی نیز هستیم. بحرین وقطر وامارات اساسا در گروه هشت دهمی ها قرار گرفته اند. اسرائیل با 888 هزارم در صدر منطقه ماست.
شاخص شکوفایی لگاتیوم (LPI): این شاخص 9 مولفه دارد که عبارت اند از: 1.مبانی اقتصادی 2.فضای کارآفرینی 3.وجود نهادهای دموکراتیک 4.آموزش 5.سلامت 6.ایمنی وامنیت 7.دولت خوب 8. آزادی های شخصی 9.سرمایه اجتماعی
ایران در 2011 با رتبه 97 در گروه پایین(به رنگ قرمز) است. در مقایسه با منطقه و شمال آفریقا، کشورهایی که وضع شان بهتر از ماست عبارت اند از ترکیه˓مراکش تونس اردن عربستان اسرائیل وکویت که همه در گروه متوسط (زرد) قرار دارند. امارات در گروه بالا وسبز است. در خصوص آموزش، کشورهایی مثل تونس و مصر جلوتر از ما بوده اند.
نرخ ناخالص ثبتنام در آموزشعالی، در ایران 36.5 است. در اردن،˓ قزاقستان وفلسطین بالای 40؛ در ارمنستان قرقیزستان ولبنان بالای 50؛ و در اسرائیل بالای 60 است.
سهم دکترای تخصصی در ایران زیر 1 درصد؛ در پاکستان، گرجستان و ترکیه بالای یک درصد؛ در عربستان بالای 2 درصد؛ و در اسرائیل 3 درصد است
از حیث گسترۀ آموزش نیروی انسانی در مقیاس 1 تا 7 نیز وضع مطلوبی نداریم و با عدد 3 در رتبه 134 هستیم از بین 144 کشور.
در مورد دانشآموختگان، ایران در گزارش2011، نرخ بیکاری دو رقمی پانزده و7 درصد را در مقایسه با شاخص یک رقمی ِ پاکستان، آذربایجان، ترکیه قزاقستان و اسرائیل کسب کرد نمره محافظت از مالکیت فکری (Intellectual property protection)ایران در مقیاس 1 تا 7، طبق گزارش 2012-2013 رقابت پذیری جهانی عدد 2.9 است. در بین 144 کشور، رتبه ما 112 است پایینتر از لیبی و نیجریه و تیمور و سریلانکا
- بیکیفیتی سرمایهگذاری ما در انسان
در شاخص کیفیت نظام آموزشی برحسب گزارش جهانی رقابت پذیری 2013-2012 ، ایران با 3.3 درصددر مقیاس 1 تا 7، دارای رتبه 94 در جهان (از 144کشور) است. رتبه بحرین عمان و عربستان و همچنین سریلانکا بالای 4، و لبنان و قطر بالای 5 است
یک شاهد از مشکل کیفیت آموزش در ایران، آزمونهای «تيمز» و «پرلز» است.این آزمونها را انجمن بینالمللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی (IEA) که نهادی غیر انتفاعی و غیر دولتی است از چند دهه پیش، چهار- پنج سال یک بار، در دنیا برگزار میکند. هدایت علمی آزمونها با دانشگاه علوم تربیتی بوستون آمریکاست و در آن کشورها با روشهای معتبر فنی سنجیده میشوند. پرلز(PIRLS) دربرگیرندۀ مطالعۀ بینالمللی پیشرفت سواد خواندن است و در آن بررسی میشود که دانشآموزان در مدارس تا چه حدی، خواندن و درک مطلب یاد میگیرند و توانایی ساخت معنا به دست میآورند؟ تيمز(TIMSS) نیز در برگیرندۀ مطاﻟﻌﻪ ﺑـﯿﻦاﻟﻤﻠﻠـﯽ روﻧـﺪ ﭘﯿﺸـﺮﻓﺖ رﯾﺎﺿـﯿﺎت و ﻋﻠـﻮم است و اینکه دانشآموزان چقدر در تحصیلات پایۀ ریاضیات و علوم واقعاً پیشرفت میکنند؟ ایران فقط از دهه 70 شمسی در این آزمونها شرکت میکند و آخرین آن در بهار سال 90 اجرا شد. نتایج بسیار نگرانکننده بود. در همۀ آزمونها پایینتر از متوسط بینالمللی بودیم. دانشآموزان ایرانی در آموزش پایۀ ریاضی و نیز خواندن و درک مطلب، پیشرفت و کیفیت لازم را ندارند. به طور میانگین فقط سی-چهل درصد پاسخهایشان به سؤالات، صحیح است.
در مورد آزمون پرلز، رتبۀ ایران مثلا در میان ۴۵ کشور، چهل و دوم است. یا در میان ۳۵ کشور، سی و دوم! دراین خصوص نیز از همسایۀ دیوار به دیوارمان ترکيه پس افتادهایم. حتی بررسی دورههای مختلف آزمونها طی دو دهۀ اخیر (در موارد درخور توجهی) نشاندهندۀ روند بدتر شدن نیز هست؛ در پسران، بیشتر.
دسترسی به اینترنت در مدارس در این زمینه، در مقیاس 1 تا 7، ایران با نمره 2.9، در رتبه 117 از 144 کشور قرار دارد.
پهنای باند ایران با سرانه پهنای باند 3.5 کیلو بایت در رتبه 115 از 144 کشور است.
سیستمهای رسمی آموزشی ما، قادر به ایجاد شوق آموختن و عطش دانستن در صاحبان آیندۀ این سرزمین نیستند بلکه مانع آن هم میشوند. شواهد، سخت نگرانکننده است. ساختارها، فضاها و روشها، اصلا خلاقیتپرور نیستند، نظام آموزشی ما حافظهگرا، جزئیکار و کمّیّت بین است.
تعلیم و تربیت رسمی ما، فاقد ظرفیت «پایدیایی» است. پرورش فرهیختگی از راه عقلانیت، علمآموزی، هنرورزی، پرسشگری و تفکر انتقادی با گفتوگو و بحث و همپرسی در فضای خودمانی، وجود ندارد و در عوض سایۀ سنگین ایدئولوژی و سیطره سیاست در آن دیده میشود.
- از دست شدن سرمایههای انسانی ما
بیش از نیمی از المپیادیهای مدارسمان (بنا بر بعضی بررسیها تاحدود 60-70 درصد)مهاجرت میکنند. برابر برخی گزارشها اغلب المپیادیهای ایران که رتبه جهانی آوردهاند، در خارج از کشور هستند. سه چهارم، المپیادیهای ایران که رتبه جهانی آوردهاند، تنها در آمریکا در حال تحصیل هستند؛ به مفهوم سادهتر از هر ۱۰ ایرانی که در المپیادهای علمی جهانی مقام بهدست آوردهاند، اکنون حدود ۷ نفر تنها در آمریکا درس میخوانند و روشن نیست، سه نفر دیگر در کدام گوشهی دیگر جهان هستند.اکنون، از اوایل دهه 80 شمسی وارد موج سوم شدهایم که دیگر موج نیست، بلکه به آن «سونامی مهاجرت» می گویند. تفاوت این موج با آن دو موج پیشین در این است که دو موج قبلی پس از چند سال فروکش کردند. ولی این موج همچنان رو به افزایش است و به همین سبب هم سونامی خوانده شده است. ده سال است تداوم دارد و در دو سال اخیر شتاب هم گرفته است.
بر مبنای گزارش سازمان توسعه ملل متحد، ایران با 150 تا 180 هزار نفر خروجی در سال، رکورددار مهاجرت نیروی متخصص است. خروج سالانهی این میزان نیروی متخصص برابر است با خروج 50 میلیارد دلار سرمایه در هر سال.بیش از 70 درصد دانشجویان دکترای علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال 90، مهاجرت کردهاند. این در حالی است که براساس سازمان بینالمللی مهاجرت شاخص مهاجرت در ایران تنها ۲.۸ درصد است.
براساس مطالعه فرار مغزها (حفظ و جذب افراد با استعداد کشور): در مقیاس 1 تا 7، ایران با عدد 2.9 در رتبه 109 است
مگر قرار است المپیادیها کجا باشند؟ انتخاب عقلانی، آنها را وسوسه میکند که بروند. مگر ما آنها را عاقلترینها اعلام نکردهایم؟ بیایند به این دانشگاههایی که ما هستیم، که چی؟ بچههای ما کنجکاوند و به نتایج رتبهبندیهای جهانی مینگرند.
سؤالات جوانان در حال تحصیل، از خود چنین است: بازار کار از چه قرار خواهد بود؟ تا چه حدی فرصت برای شکوفایی داریم؟ گیریم که کاری به هم زدیم، با وضعیت فرهنگ و جامعه چه کنیم؟ کیفیت زندگیمان تا چه میزان خواهد بود؟ شاخص موفقیت و مقدار شادیمان و خوشبختی ناخالص ملی (GNH) چقدر است؟ و انواع پرسشهای آزار دهندۀ دیگر شامل: دیوانسالاری، مقررات دست و پاگیر، نبودن شایستهگرایی در نظام مدیریت، غلبۀ سیاست و ایدئولوژی بر همه چیز، احساس ناامنی و بیثباتی، نابرابریها، زوال سرمایههای اجتماعی، محدودیتهای سبک زندگی، مسالۀ آزادی و ابراز وجود اجتماعی و فرهنگی، زمینههای خودگردانی، خود تنظیمی، خود شکوفایی، تحقق ذات و مابقی قضایا.
- به آب رفتن سرمایه انسانی در ایران(Intellectual Dilution)
کاسته شدن از طیف پرهوش جامعه سبب شده است که در سه دهه اخیر برابر برخی تخمینها، در حدود 3 درجه از میانگین هوشی ما بر اثر مهاجرت کاسته شده است. یعنی سرمایه انسانی ما در حال رقیق شدن و ضعیف شدن است.
5.نابرابری فرصتها برای سرمایهگذاری انسانها در خود
بخش مهمی از قوانین مسلم ما برای آموختن فرزندان مان در مدارس اطراف کشور به زبان مادری همچنان با گذشت سه دهه معطل مانده است.
طبق آمارهای سال 90، زنان حدود 44 درصد از ثبتنامشدگان مؤسسات غیر انتفاعی و 41 درصد از ثبتنامشدگان دانشگاه آزاد هستند چون متأسفانه به دلایل فرهنگی و ساختاری جامعۀ ایران، قدرت مانور مالی آنها برای پرداخت شهریه اندک است. زنان فقط 44 درصد ثبتنامیهای آموزش حضوری را تشکیل می دادند چون سرمایه فرصت آنها کمتر است و همین آقایان محترم! از آنها انتظار دارند به خانهداری و بچهداری هم بپردازند. در عوض 65 درصد ثبت نام شدگان آموزش پیام نور زنان بودند و بالاجبار از این راه دنبال تحصیل میرفتند؛ جایی که انواع مشکلات کیفیتی مضاعف در آن هست. از سوی دیگر زنان فقط 46 درصد ثبتنامشدگان کارشناسی ارشد و 42 درصد ثبتنامیهای دکتری تخصصی هستند. چون آزادی عمل آنها برای ادامۀ تحصیل باز به دلایلی که قبلا اشاره کردم کمتر است. این نابرابریها در جمعیت دانشجویی مشهودتر است.
کمتر از 39 درصد دانشجویان دانشگاه آزاد و 43 درصد دانشجویان دانشگاههای روزانه را دختران و زنان جامعه شامل میشوند. آنها غالبا به پیام نور پناه آوردهاند به طوری که 68.5 درصد دانشجویان آن، زنان هستند. در دانشجویان تحصیلات تکمیلی، سهم زنان 46 درصد کارشناسی ارشد و 37 درصد دکتری تخصصی است. این سهم در دورۀ دکتری نیمه حضوری تا حد 31 درصد پایینتر میآید. وقتی نوبت به دانشآموختگان میرسد زنان بیشتر دست پایین را دارند. سهمشان در برون داد دانشگاههای دولتی کمتر از 38 درصد و در بقیه هم حداکثر 40 درصد است. این شاخص در دورههای دکتری به پایینتر از 32 درصد نیز تنزل مییابد.
فقط حدود 20 درصد «هیأت علمی تمام وقت» در دانشگاههای دولتی، و 23 درصد کلِ هیأت علمی را زنان تشکیل میدهند. درمجموعِ دولتی و غیردولتی، حدود 24 درصداند. در استانهایی مانند قم و کهگیلویه و بویراحمد، سهم زنان در هیأت علمی کمتر از 15 درصد؛ و در حدود 12 استان محروم کشور، کمتر از 20 درصد است.
مشارکت زنان در بازار کار در این خصوص ایران با 23 صدم دارای رتبه 143 از 144 کشور است و آخرین کشور بعد از ایران، الجزایر با 0.22 است
6.ناهمزمانی سرمایههای انسانی با نظام آموزشی ما
نظام رسمی آموزشی ما (از آمادگی تا آموزش عالی)، نوعا و عمدتا از زیست جهانِ جامعۀ ایرانی پس افتاده است و با آن «ناهمزمان» است. زیست جهان ما، مایل به زمان مدرن و مابعد مدرن است ولی نظام رسمی از خیلی جهات در زمان پیشامدرن مانده است. اینها متعلق به دو زمان متفاوت هستند و زبان همدیگر را نمیفهمند. در آموزش و پرورش امروزی ایران پدیدهای وجود دارد که بنده در جایی دیگر از آن به «برنامه درسی مستور و معکوس» تعبیر کردهام.
برنامه درسی پنهان از بالا است. به این معنی که به رغم توصیفات ظاهرا مثبتی که از دانشآموزان در متنهای رسمی برنامه درسی و در گفتارهای رسما اظهار شدۀ متداول در آموزش و پرورش به چشم میخورد، روالها و مقررات و قواعد واقعا موجود و معمول به گونهای است که به دانشآموزان تصویری منفی از خودشان میدهد.
تعارفات، اظهارات، بیانیهها و سخنان رسمی متداول در مدرسه و متون درسی و گفتارهای متولیان، پس پشت خود اشارهها و القائات مستتری دارد که در نهایت آنها هستند که تعیین کننده رفتارها و روابط بچهها و آموزشدهندۀ دانشآموزان میشوند. مثلا از همین طریق است که الگوهای خاصی از رفتار اجتماعی مانند ریاکاری و رفتارهای چندگانه خواسته میشود.
برنامه ریزی درسی پنهان دیگری هم هست که وارونه است وآن سیاست های هویتی دانش آموزان و خوداظهاری و خود فکوری آنان و سبک زندگی و معانی پس پشت ذهن و رفتار و ارتباطات آنان است. تجربیات غیر رسمی خود را از محیط های خصوصی تر خانوادگی، از گروه های دوستی، از میهمانی ها و از خرده فرهنگ های جوانی و از محله و کوچه وخیابان، از فرهنگ فولکلور، از تلفنهای همراه و اس ام اس ها و بلوتوثها، از محیط های چت کردن و تویترها ویوتیوب ها و فیس بوک ها، از وبلاگ ها و بازی ها و سرگرمی ها و روابط و رسانه ها را با خود حمل می کنند و تا محیط مدرسه و کریدورها و درون کلاس ها می کشانند و با برنامه های درسی رسمی به شدت و عمیقا در می آمیزند.
برنامه درسی رسمی مورد انتظارِ مراجع رسمی آموزش و پرورش (Expected Curriculum) لزوما متحقق نمیشود. میان برنامۀ کسب شده (attainted) و تجربه شده واقعیِ دانشآموزان با برنامۀ قصد شده (Intended) و مصوب و ابلاغ شده و حتی ظاهرا اجرا شدۀ اولیای امر، فاصلۀ عظیمی به وجود میآید. و درنهایت دانشآموزان هدفهایی به جز هدفها يا نتايج قصد شدۀ مراجع رسمی را دنبال میکنند.
*** متن “گزارشی از وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران” در ششمین پیش شماره داخلی به چاپ رسیده است.
خواهشمند است با هدف حمایت از فعالیتهای مطالعاتی مستقل و کمک به توسعه فعالیتهای مدنی مؤسسه رحمان، مبلغ مورد نظرتان را به شماره کارت مؤسسه واریز نمایید.

نظرات کاربران
اشتراک گذاری در
هیچ نظری وجود ندارد.