نابرابری جنسیتی در اتاق درمان | فرشید مرادیان – امیرعلی علی محمدی – زهرا اصل سلیمانی

 

چالش‌ها و اصول اخلاق حرفه‌ای در مشاوره: از مرزهای اخلاقی تا تاثیرات اجتماعی

فرشید مرادیان:«موضوع اخلاق حرفه‌ای در مشاوره مبحث تخصصی و مفصل است.  این موضوع دارای دپارتمان میان رشته‌ای است. امری است که باید مقدماتی را قبل از بیان موضوع برای آن رعایت کرد. برخی از مواردی که با آن روبه رو هستیم در اخلاق حرفه‌ای در این بخش بیان خواهدشد. اولین مورد برای پرداختن به موضوع این است که مفهوم اخلاق چیست؟ اگر بخواهیم دوره‌ای برای مشاوران برگزار کنیم احتمال شرکت افراد بسیار کم است. این گفته برحسب تجربه عملی است، 13 کارگاه برگزار شده است وآدم‌ها فقط تحت اجبار شرکت کرده‌اند. اولین سوال این است که اگر دوره دربارۀ تکنیک باشد افراد استقبال می‌کنند اما وقتی مسئله اخلاق حرفه‌ای است چرا بی‌میلی وجود دارد؟ به‌نظر می‌رسد ما باید این را بررسی کنیم که  چه اتفاقی برای واژۀ اخلاق و قانون افتاده است. زنجیره دلالتی که در ذهن آدم‌ها پس از شنیدن این دو کلمه می‌افتد چیست؟ بررسی این موارد ما را به پاسخ نزدیک می‌کند.

شش منبع هنجار گذار وجود دراد که هر عمل را بر اساس آن بررسی می‌شود. اخلاق و قانون دو منبع از شش منبع هنجار گذار هستند. زیبایی‌شناسی؛مصلحت‌اندیشی؛ مذهب و فرهنگ نیز منابع هنجار گذار هستند. این منابع هنجاگذار باهم هم‌پوشانی دارند و برهم تاثیر می‌گذارند. در جامعۀ ما  تمام این منابع هنجار گذار، بایکدیگر خلط شده‌اند. بایدهای که دینی و مذهبی بودند با عنوان بایدهای اخلاقی بیان شده‌اند. بایدها جا به جا معرفی شده‌اند. مثال در نمایشگاه کتاب در بیلبوردهای فضای نمایشگاه مسئله حجاب را به قانون و اخلاق پیوند زده بودند. این دوتا باهم پیوند داشتند. اینجا اولین جایی است که باهم بیان شده اند هرگونه موضعی که قرار است برای موارد دینی و مصلحت اندیشانه وجود داشته باشد این موضع ها ی دینی و .. بر روی قانون و اخلاق تاثیر میگذارد. برخی هنجارها بیشتر از اینکه ساحت خود را نمایندگی کند دیگر ساحت‌ها را نمایندگی می‌کند. در دانشگاه‌ها اخلاق اسلامی وجود دارد و اخلاق را به دین پیوند می‌زند و این پیوند زدن سبب شده است که اخلاق در ساحت دین بررسی شود و به گونه‌ای قلمدا شد است که گویی در خارج از ساحت دین اخلاق وجود ندارد. اخلاق حوزۀ مستقل است و از لحاظ فیلسوفان اخلاق الویت اخلاق از سایر الویت‌های هنجار گذار بیشتر از سایر است. اگر دوهنجار  باهم در تعارض قرار بگیرند حق با اخلاق است.

در موارد قانونی نیز این جا به جایی ساحت حوزه‌های هنجاری وجود دارد و به شدت آمیخته شده‌اند با یکدیگر و بسیاری از بایدهای حوزه‌های دیگر در غالب قانون و اخلاق بیان شده است و همین امر سبب شده است که افراد از امر اخلاقی و قانونی خوششان نیاید و سر باز بزنند. پس ما در ابتدا باید تکلیف این موارد را روشن کنیم. باید این تفکیک‌ها صورت بگیرد. این مسیر، مسیر افق است که افق زیبایی نییست. ما به جایی خواهیم رسید که افراد با خشم و خشونت با قانون و اخلاق روبه رو خواهندشد. و موضع گیری‌های منفی راجع به آن وجود دارد.

خود اخلاق حرفه‌ای چیست؟ چه پایه‌هایی دارد؟  سه اصل اصلی برای اخلاق حرفه‌ای وجود دارد: 1-  این سه اصل به یکدیگر تیکه دارند و رابطه متقابل است. 1- خود مختاری ( اولین چیز است که ارادۀ آزاد را باید به آن احترام بگذاریم)؛ 2- سود رسانی( اطمینان داشته باشم که مداخله باید منفعت به شخص برساند)؛3- زیان پرهیزی (باید مداخلات زیان نرساند در داز مدت). این مثلث در مرکزیت آن تمامیت وجود دارد. تمامیت یعنی من قرار هست که اخلاق را در جلسات نه به شکل نمایش بلکه صادقانه در مسیر حرکت کنم. باید مرزها به شکل خاص و اعتماد قلبی انجام شود. رعایت مرز و مسیر باید باور قلبی باشد باید دلیل این رفتار را درمانگر متوجه باشد. باور مندانه با تمام وجود این سه اصل را باید رعایت شود. صرف رعایت نیست که تاثیرگذار است. باید باورمندی وجود داشته باشد. یک فرد باید احساس کند که این بخشی از هویت اخلاقی وی است. تمام نظام های اخلاقی از این سه اصل نشئت می‌گیرد.

مسئله اول: حرفه ای وجود دارد که ابعاد آن نامعلوم است. سالهاست که وجود دارد اما تا مدت‌ها جایگاه آن مشخص نیست.آیا درمانگر معلم تربیتی است. برای اخلاق حرفه ای این حدود  اهداف مهم است. اگر مشخص نباشد آشفتگی در مرزها و مداخلات رخ می‌دهد. در عین حال ما این ابهام را در صلاحیت حرفه ای روبه رو هستم. کسی که صرف دکتری روانشناسی دارد صلاحیت حرفه ای دارد؟ خیر باید سنجیده شود. صلاحیت عقلانی، صلاحیت مهارتی و صلاحیت هیجانی باید در فرد بررسی شود. باید این سه صلاحیت در روان درمانگر وجود داشته باشد.

افق اخلاق حرفه ای بسیار تاریک است و کنشگران اجتماعی در فضای اجتماعی نه تنها کمک به حل مسئله نمی‌کند بلکه گره را بدتر می‌کند و پیامدهای ناگواری را به‌وجود می‌آورد. کنشگری‌ها به جای حل مسئله، وضعیت را بدتر می‌کنند. موجی ایجاد می‌کند که افراد معروف می‌شوند و مراجعین بیشتری پیدا می‎کنند. بنابر این اگر قرار هست که به اخلاق حرفه ای پرداخته شود کار، کارشناسی و وجود سیاست‌های کلان نیاز است».

 

روان سیاست و جنسیت: بررسی جایگاه مراجع و درمانگر

امیرعلی علی‌محمدی: «مفهوم روان سیاست به نوعی از حکمرانی است و نزدیک به زیست سیاست فوکو است. به رابطۀ بین روانشاسی و قدرت اشاره دارد و اینکه چطور سیتسم‌های فرهنگی و سیاسی بر تجارب شخصی تاثیر می‌گذارند؟ این مفهوم در بررسی موضوع سوء استفاده و روان درمانی به ما کمک می‎کند.

جملات زیر روایت آزار است:« به آقای فلان حس پدرانه داشتم و فکر می‌کردم که نگاه پدرانه دارد. نقطه ضعف‌های ذهنی من را میدانست. دوم: نمیتونستم مقاومت کنم چون فکرمیکردم ناراحت بشه و دیگه نخواد منو ببینه.سوم: فکرمیکردم از یک مراجعه معمولی بیشتر هستم. چهارم:حرف و حدیث برای من درست کنی به خانوادت آمارتو میدم تا سرت رو ببرن. هنوز صدای شکستن تمام اعتمادی که به پدرانگی او داشتم در ذهنم است. نترس من جای پدرت هستم. تاکید بر پدارنگی کلمه پر تکرار در روایت‌ها است. پدر و پدرانگی پررنگ است.»

لکان می‌گوید: هدف روانکاوی در فرآیند درمان درک سوژه از تاریخچه خودش در ارتباط با آینده است. به عبارتی هدف قرار گرفتن سوژه در منظومۀ روابط خانواده است و اینکه جایگاه خود را در این روابط پیدا کند. تاکید بر روی واژۀ سوژه نیز هست که یک عاملیتی به همراه دارد که فرد این دایرۀ خانوادگی را ارزیابی کند و انتخاب کند که چطور آن‌را می‌پذیرد؟ در این فرآیند درمان درمانگر و مراجع احساس‌های مختلف را ممکن است تجربه کنند. احساس‌های درمانگر می‎‌تواند سبب بهبود درمان فرد شود و بخشی از آن به شخصیت خود درمانگر مربوط است. احساسات مراجع نیاز به توجه دارد و نیاز به جایگاه دارد. درمانگر این را می‌داند و باعث درمان فرد می‌شود. درمانگر کارکرد درمانی دارد و در جایگاهی که فرض می‌شود کارکرد درمان دارد.

طی روند درمان روانکاو یک ایده ال است و مراجع سعی میکند ارزش عشق روانکاوی را داشته باشد اما در پایان روانکاو بخار می‌شود. ارزش عشق وجود دارد یعنی من وقت روان درمان رو نمی‌گیرم و … وجود دارد اصولا درمانگر چیزی که باید بدهد را نمی‌دهد. به‌جای آن چیزی را می‌دهد که درمان نیست. روانکاو از جایگاه خود استفاده می‌کند  تا فرد را تفیض کند. همیشه چیزی که مردم از شما درخواست می‌کنند بررسی اینکه ماهیت ان چیست با صحبت کردن است که این مشخص می‌شود. در انتهای فرایند درمان روانکاو از سوژه فرضی پایین می‌آید  تا خود سوژه به سمت درست میل خود پیش می‌رود. نیاز است که روانکاو به پختگی فرهنگی رسیده باشد که سه مولفه دارد1-آگاهی درمانگر از جایگاه فرهنگی خودش است؛ 2-دانش فرهنگی نسبت به جهان بینی مراجع و انتظار وی از مراجعه و 3- مهارت وارد شدن به دانش فرهنگی سوژه.

عمدتا در جامعۀ ما مراجعه کنندگان دهۀ 70 و 60 هستند و اینکه این افراد در چه بستری بزرگ شده‌اند نیز مهم است. سه مولفۀ سنت مذهب و ساختارها نیز در دیدگاه این افراد تاثیر دارد.  مدیریت وکنترلگری در این نسل وجود دارد. خانواده، مدرسه و… سعی می‌کنند افراد را تربیت کنند. فردی که وارد درمان می‌شود با همین قانون گذاری ها مشکل دارد و دنبال جایگاه مستقل خود هستندو در فرآیند گذار هستند فرد در تلاش برای پیدا کردن جایگاه خود است. درمانگر باید روند گذار فرد را تسهیل کند تا اینکه فرد بتواند جایگاه اصلی خود را پیدا کند. مراجعان بین خواسته‌های خود و ساختارها در رفت و آمد هستند. این افراد در گیر و دار مرزگذاری هستند. درمانگر باید اینجا به فرد کمک کند تا شکل دهی به فردیت خود را تسهیل کند.

عقبۀ درمانگر نیز باید در نظر گرفت. درمانگر نیز در این فرهنگ، سنت و مذهب نیز زیست کرده‌اند. این را می‌توان حتی در مدل اتاق مشاوره مشاهده کرد. در فضای مجازی نقل قول‌هایی از تراپیست‌ها وجود دارد. که این مدل رواج پیدا کرده است و فرد جایگاه روان درمانگر را باور کرده است. اصولا فقط یک مقاومت وجود دارد اون هم از سمت درمانگر است. مراجع مقاومت ندارد.

دیدگاه از بالا به پایینی که در محیط درمان وجود دارد باعث می‌شود در این دورۀ گذار فرد همان استقلال کمی را که به‌دست آورده است نیز از دست بدهد. مراجع آمده است تا از قوانین تحمیلی فاصله بگیرد اینجا درمانگر باید انفصال داشته باشد و کمک کند به فرد برای این گذار  ولی با این درهم‌تنیدگی و نزدیکی که ایجاد می‌کند بیشتر چالش ایجاد می‌کند.

در جملۀ «اگر حرف و حدیث درست کنی آمار روابطتت رو به خانوادت میدم تا سرت رو ببره» سه نابرابری وجود دارد از طرف درمانگر نسبت به مراجع یکبار فرد این را در خانواده تجربه کرده استت یکبار از درمانگر می‌شنود و یکبارهم بعد از تجربۀ آزار آن را تجربه می‌کند. ار اهرم آبرو، خانواده و حساسیت سنتی است که استفاده می‌شود برای فشار به فرد. و درمانگر به بستر فرهنگی که نظارت ندارد نیز استناد می‌کند و می‌داند قانونی وجود ندارد که جلوی این واقعه را بگیرد. عملا برای فرد توانی نمی‌ماند».

 

نابرابری‌های ذاتی اتاق درمان: آسیب‌ها و مرزهای ناگفته

زهرا اصل سلیمانی: «نابرابری جزو ذات اتاق درمان است. اینکه این ذات اتاق درمان چگونه آسیب زننده می‌شود جای بحث دارد. معمولا استقبال از کلاس‌های اخلاق رخ نمی‌دهد به این دلیل که افراد فکر می‌کنند به اخلاقیات آگاهی دارند اما اینجا همان نقطه‌ای است که لغزش اتفاق می‌افتد. اتاق درمان باید فضای خصوصی و امن باشد و فضایی باید باشد که مراجعه کننده اطمینان داشته باشد که حریم شخصی وی حفظ خواهد شد. به تناسب این نابرابری  آسییبی که ممکن است فرد در اتاق درمان ببیندد نیز زیاد است.  نابرابری بخشی از ذات اتاق است اما شرایطی می‌تواند فراهم شود که این نابرابری ذاتی آسیب زننده باشد. یکی از عوامل آسیب این است که درمانگر آموزش کافی ندیده است. نکته دوم این است که مراجعه کننده در جایگاه بیمار و مراجع نیست و یکسری آسیب دیده است و به دنبال درک شدن و حمایت است و آسیب‌پذیرتر است. نکته سوم، بسیاری از افراد که به درمانگر مراجعه می‌کنند  این مرزهارا نمی‌شناسد و نمی‌دانند حدود چقدر هست. زمانی آگاهی اتفاق می‌افتد که فرد در مرکز این اتفاق قرار گرفته است.

طبیعتا درمانگر دانش بیشتری دارد و سبب می‌شود از فضای دانش بیشتر سوء استفاده کند و دستوری را برای مراجعه کننده صادر کند. امر و  نهی کردن در این موارد به وجود می‌آید و آن چیزی که درمانگر بیان می‌کند حمایت و حقیقت محض تلقی می‌شود. درمانگر تجربه و ابزاری دارد که بیمار فاقد آنها است.  میتواند نشانه‌ها را تحلیل کند و میتواند به‌عنوان ابزار استفاده کند. نقش راهنما داردو بیمارهم اعتماد می‌کند. درمانگر در جایگاه عالم مطلق قرار دارد و تعابیر بدون فکر پذیرفته می‌شود. درمانگر قدرت عاطفی دارد و ممکن است وابستگی ایجاد شود و ممکن است از این اعتماد سوء استفاده صورت بگیرد. درمانگر مسائل اخلاقی را میتواند به مراجع تحمیل کند. یسری اصول درمانگر در مراجع تاثیر می‌گذارد. این موارد ذکر شده سبب شده است که ذات اتاق درمان را نابرابر کند.

بحث نابرابری جنسیت ذاتی از درمان نیست و موضوع آسیب زننده‌ای است. اگر مراجع درمانگر مرد باشد درمانگر زن با یکسری کلیشه‌های جنستی روبه‌رو هستند. درمانگر با چالش مواجهه است برای حفظ مرز و جایگاه قدرت. در جامعه به‌طور معمول مردان در موضع قدرت قرار دارند و الان در روند درمان جایگاه بلعکس است و این رخ داد و کنترل زن در روند درمان می‌تواند سبب آسیب شود. این مورد برای مراجعه کننده ممکن است اضطراب و خشم را به‌همراه داشته باشد. درمقابل درمانگر مرد و مراجعه کننده زن نیز چالش‌های وجود دارد. در جنبش ‌‍me to انگار درمانگران مرد حساسیت بیشتری در مورد مراجع زن دارند. در مراجع زن حساسیت و کلیشه‌های جامعه در فرد اثر دارد. وابستگی‌های که وجود دارد ممکن است در روند درمان تشدید شود.

همه چیزی که در اتاق درمان در بحث نابرابری جنسی رخ می‎دهد تنها سوء رفتار جنسی نیست. ممکن است تجربه بیمار به‌خاطر جنسیت فرد نادیده گرفته شود یا تحقیر شود و برچسب به مراجعه زده شود اینها سبب نابرابری بیشتر می‌شود. این موارد ممکن است نامحسوس باشد اما آسیب زننده است و می‌تواند فضای درمان را به فضای آسیب زننده تبدیل کند.

رابطه جنسی بین درمانگر و بیمار به همان اندازه قبیح و آسیب زننده است که رابطه با محارم صورت بگیرد. مراجعه‌ای که سابقۀ سوء استفاده داشته است ممکن است در فضای درمان نیز این را مجدد تجربه کند. تمام مسئولیت این رخ داد با درمانگر است باید درمانگر موضوع را کنترل کند. گذشتن از مرزهای جنسی و غیر جنسی که ناآشکار هستند که باید افراد هشیار باشند. مثل حفظ محرمانگی، روابط دوگانه داشته باشد با افراد مثلا رابطه تجاری با مراجع داشته باشد، دو دوست را پذیرش کند، هدیه رد  و بدل کند و این مرزها غیرجنسی نیز مهم است.

نسبت به اولین لغزش‌ها باید گوش بزنگی وجود داشته باشد. اگر درمانگر این موارد را احساس کردند یا مراجعین این موارد را احساس کردند باید گوش بزنگ باشند. درمانگر زیاد یا زندگی بیمار درگیر شود، خارج از درمان به وی کمک کند. پیشنهادهای غیر از درمان به فرد بدهد مثلا پول قرض دادن. گرفتن اطلاعات زیاد از مراجع مثلا اطلاعات فردی را از وب پیدا کند. اگر جایی درمانگر کنجکاوی بیشتری نسبت به مراجع بیش از آنچه خودش بیان کرده است یعنی از مرزها تخطی کرده است. وابستگی بیش از حد داشته باشد با دوستان بیمار احساس حسادت کند یا پیشنهاد جلسه بیشتر بدهد. با عزیزم و جانم بیمار را صدا کند. به حضور بیمار وابستگی داشته باشد. این‌ها موارد گوش بزنگی است. تماس‌های فیزیکی غیر ضروری، اظهار نظر راجع به ظاهر بیمار عبور از مرز است. اگر فرد را کنترل کند و توصیه‌های بیشتر از درمان انجام دهد نیز تخطی از مرزهاست. اگر درمانگر احساس کند کنترل جلسات از کنترل خارج است و مجبور هست که یکسری کارها را انجام دهد گوش بزنگی است.اگر یک درمانگر با این موارد روبه‌رو شد باید درمان را متوقف کند، به اصول اخلاقی مراجعه کند و..

موارد گوش بزنگی بیمار چیست؟ اگر احساس کردند که احساس اطمینان ندارند به فضا و رفتار درمانگر تغییر کرده باشد یا اینکه افشاگری زیاد و تماس فیزیکی زیاد باشد، سوء استفاده‌های مثل تحقیر و قضاوت و..، سوء استفاده مالی این موارد گوش بزنگی برای مراجعه کننده است. اگر این رخ داد رخ داد باید با روان‌درمانگر دیگر و مراجع قانونی رجوع کند».

خواهشمند است با هدف حمایت از فعالیت‌های مطالعاتی مستقل و کمک به توسعه فعالیت‌های مدنی مؤسسه رحمان، مبلغ مورد نظرتان را به شماره کارت مؤسسه واریز نمایید.  

نظرات کاربران

اشتراک گذاری در

هیچ نظری وجود ندارد.

کامنت خود را بگذارید







نشست های دیگر