«تعلیقِ نامیدن»

▪️این یک ویژه‌نامه است؛ پس از شمارۀ نهم و پیش از شمارۀ دهم هایا. کمی مبهم، کمی ناآشنا، کمی متفاوت؛ چون از دلِ جنگِ دوازده‌ روزه درآمد. طی آن دو هفته با تمام وجودم احساس می‌کردم می‌خواهم پای صحبت کسانی بنشینم که بیشتر از من زیسته‌اند. به آن دلگرمی و آرامشی نیاز داشتم که پدران و مادران یا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها به آدم می‌دهند؛ به‌ویژه که می‌دیدم در از سر گذرانـدن آن سردرگمی‌ها و تعلیق‌ها تنها نبـودم و میان همسن‌ و سالهایم مشترک بود، کمتر، یا بیشتر. متنی نوشتم و سپس آن را با چند شخصِ میانسال که در زمینۀ خاصی فعالیت داشته‌اند و دارند درمیان گذاشتم. می‌خواستم بدانم آنها که جنگ و بلاتکلیفی برایشان تجربه‌ای تازه نبود چطور با احساسات و ترس‌ها و پرسش‌های نسل ما مواجه می‌شوند.

▪️برحسب اوضاع، با هر یک از دوستان به طریقی گفت‌وگو کردم. با برخی قرار حضوری گذاشتم و بعضی دیگر برایم نامه نوشتند. در ادامه متنی را که برای  همۀ آنها فرستاده‌ام آورده‌ام و سپس پاسخ هر یک از آنان را در بخش‌های جداگانه خواهید خواند.