خاورمیانه در سایهی بیعدالتی
19 آگوست، روز جهانی بشر دوستی
فاطمه مهریخواه
خاورمیانه منطقهای در جهان است که به دلیل موقعیت ویژهی جغرافیایی، منابع طبیعی فراوان و تفاوتهای قومی، دینی و فرقهای از دههها پیش، متحمل درگیریهای مسلحانه و هجوم بیگانگان بوده است. جایی از جهان که مردمانش جنگ، فقر، درد، رنج و حتی وطن، عشق و انسانیت را جور دیگری فهم کردهاند. روزی نیست که خبر یک انفجار، یک حمله و یا یک اقدام تروریستی از خاورمیانه منتشر نشود. یک روز عراق، یک روز سوریه، یک روز افغانستان، یک روز ایران و یک روز لبنان. گویی جنگ هرگز در خاورمیانه تمام نمیشود و ضامن بقای آن جاری شدن خون زنان و کودکان و مردان بیگناه است؛ اما ساکنان این سرزمین همواره برای بقای خودشان و دیگران و برای تداوم عشق و انسانیت جنگیدهاند و در همین منطقه بود که در هتل کانال عراق بمبگذاری شد و «سرجیو ویرا دی ملو»برزیلی، نماینده ویژه سازمان ملل متحد که 30 سال از عمر خود را صرف کمک به قربانیان جنگهای مسلحانه کرده بود، به همراه 21 تن از همکارانش جان خود را از دست داد و قربانیان جنگهای مسلحانه از رهبری بشر دوست که با شجاعت و بدون ترس از آنها حمایت میکرد، محروم شدند. 5 سال بعد؛ یعنی سال 2008 مجمع عمومی با تصویب قطع نامهای، به یاد جان باختگان بشر دوست واقعه هتل کانال عراق، 19 آگوست را روز جهانی بشر دوستی نامید. اگر بگوییم ندای بشر دوستی از خاورمیانه بلند شد، چندان بیراه نگفتهایم. شاید اگر خاورمیانه نبود، بشر دوستی مفهوم دیگری داشت و امروز هیچ نقطهای از جهان بیش از این منطقه و اهالی آن نیازمند کمکهای بشر دوستانه نیست.
از یک سو عدهای به بهانه نجات بشریت جنگ، آوارگی مرگ و تحریم را به انسانها تحمیل میکنند و از سوی دیگر سازمان عریض و طویلی برای صلح و بشر دوستی تشکیل میشود که اتفاقا ایده همانها است که جنگ را راهی برای نجات بشر میدانند. بازی بیهودۀ جنگ و صلح که از بدویت انسان بوده است و تا ابدیت ادامه خواهدداشت؛ البته برای بازیگران این بازی هیچ چیز بیهوده نیست، بیهودگی از آن کسانی است که بیآن که بخواهند و بیآن که بدانند تبدیل شدهاند به مهرههای این بازی، آنان که جنگ و فقر و تحریم را متحمل میشوند و آنان که در قامت بشر دوستان واقعی برای بقای دیگران زندگی خود را به خطر میاندازند؛ اما گریزی از این بازی نیست، شما یا بازی گردان هستید و یا مهرههای بازی و کیست که نداند خاورمیانه از دههها پیش زمین بازی بوده است. هر چند که وقتی از این زاویه ماجرا را میبینیم مفهوم بشر دوستی مضحک مینماید؛ اما بشر برای بقا به دوستداران واقعی نیاز دارد.
جنگ، فقر، بیکاری، خشونت و… همگی ناشی از نابرابری و فقدان عدالت است. «پاسکال است که میگوید امر نیکوکارانه امری است غیراخلاقی یا امری است غیرعادلانه، زیرا در جامعهای که عدالت وجود ندارد، نیکوکار وجود دارد»(سخنرانی سوسن شریعتی در نشست سالانه مؤسسه رحمان با عنوان “امر خیریه؛ شرایط امکان” سال 1394)؛ حال آن که همه میدانیم که ما در جهانی زیست میکنیم که نابرابری و بیعدالتی در آن گسترده است. باز هم عدهای نابرابری و بیعدالتی را تحمیل میکنند و البته خودشان هم مدعی عدالت میشوند. در چنین شرایطی، جامعه بشری به انسانهای نیکوکار و خیرخواهی نیاز دارد که به صورت داوطلبانه و بدون دریافت دستمزد برای نجات جان، سلامت و آسایش انسانهای دیگر به ویژه در هنگام مخاصمات مسلحانه و بحرانهای انسانی، فعالیت کنند. مادامی که نابرابری و بیعدالتی در جهان وجود داشته باشد، حضور بشر دوستان، نیکوکاران و خیرخواهان ضروری است و همینها هستند که جامعه بشری را هر چند اندک، به سمت عدالت پیش میبرند.
مصطفی ملکیان میگوید: کمک اجتماعی نباید مشروط به هیچ شرطی باشد. به این معنی که مکتب، عقیده، دین، نژاد و ملیت انسانها نبايد شرط کمک قرار گیرد. اخلاق انسان را از آن رو که انسان است، محل توجه قرار میدهد، نه از آن رو که ایراني است یا مسلمان (سخنرانی مصطفی ملکیان در نشست سالانه مؤسسه رحمان، با عنوان “اخلاق امداد اجتماعی” سال 1390). این که چه کسی یا کسانی بر سر چه کسانی آتش میریزند و در این بین حق با کیست و هدف چیست، یک وجه قضیه است ولی مسأله مهم آن است که در این میان انسانهایی بیگناه و دور از هر سیاست و قدرتی، جان، خانواده و مالشان در خطر است و تنها به این دلیل که انسان هستند و نه به خاطر هیچ دلیل دیگری، باید از آنها حمایت شود؛ اما بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از جنگها، نابرابریها، تحریمها و فقر و گرسنگیها به دلیل رنگ، نژاد، ملیت، دین و تمایزهای دیگر بر انسانها تحمیل میشود و در خاورمیانهای که شاید از این حیث متمایزترین است، بیشترین رنجها و دردهای انسانی دیده میشود.
این وضعیت جهان امروز و بیشک فردای ما است، وضعیتی که زیست تکتک انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد وگریزی از آن نیست. جایی که سیاست و قدرت بر هستی بشریت سلطه مییابد، چارهای نیست جز این که پای اخلاق و انسانیت را به میان بکشیم، هر چند که شاید اخلاق و انسانیت در نهاد قدرت جایی نداشته باشد؛ اما انسانهای بیدار و نیکاندیش را به میدان میکشد، انسانهایی که میتوانند برای بقای دیگران از جان و زندگی خود بگذرند و به بیپناهان و گرسنگان و اسیران جنگی امیدِ نجات ببخشند. بشر دوستی بر خلاف مفهوم اخلاقی و انسانیش یادآور یک جریان تلخ در جهان است، جریان تلخی که ما خاورمیانهایها با پوست و گوشتمان آن را درک کردهایم؛ اما این تنها ریسمانی است که میتوانیم به آن چنگ بزنیم و هر کداممان در هر جای جهان خودمان را به آن وصل کنیم تا شاید بتوانیم قدمی هر چند کوچک برای نجات بشر برداریم.