بحث را با این مسأله آغاز میکنم که در مجموعه آیات قرآنی به عنوان تکیهگاه اصلی ما در فهم مسائل اسلامی، مجموعه گستردهای مطلب وجود دارد که اگر این مجموعه درست مورد توجه قرار گيرد، برخلاف تصورهای رایج درباره خانواده، جایگاه زن و مسائل خانواده به خصوص بحث خشونت خانوادگی، به گزارهها و قواعدی دست پیدا خواهیم کرد که قطعاً دیدگاه ما را تغییر خواهد داد.
- روششناسی بحث
از آنجا كه بسیاری از بدفهمیها و ابهامات و شبهات به روششناسي برميگردد، ابتدا به اين موضوع اشارهاي خواهم كرد؛ قاعده اول مجموعهنگری است، یعنی در اين مسائل بايد به تمام مواردي که در یک حوزه وجود دارد، توجه داشت. اگر عباراتی وجود دارد که به نظر مطلق میآید، اگر جایی قیدی خورده، تقییدی خورده و… حتماً مورد توجه قرار گيرد.
قاعده دوم این است که هر فهمی از متن و موضوع بحث، لزوماً فهم درست نیست. اگر قواعد فهم متن در رویکرد به قرآن و حدیث رعایت نشود، نمیتوان استنباطهای درستی داشت. به عنوان مثال وقتی به سراغ متن دینی میرویم، شرط اول فهم متن دینی این است که واژه را درست بفهمیم. خیلی از بدفهمیها در حيطه مسائل زنان و خانواده به دلیل دقت نكردن در معناي واژه بوده است. به عنوان نمونه در نهجالبلاغه در نامه سی و یکم عبارتی وجود دارد که بسیار هم به زبان میآید: « ان المراه ریحانة لیست بقهرمانة » “زن گیاه لطیفی است، قهرمان نیست “. اگر کسی همین جا کلمه قهرمان را كه در یک عبارت عربی آمده، با قهرمان در زبان فارسی خلط کند، ممکن است نتیجه بگیرد خانمها قهرمان نیستند و بنابراين حتی المپیک هم نباید بروند. درحالیکه کلمه قهرمان _ كه از کهرمان گرفته شده است _ در زبان فارسی همین معنایی را میدهد که ما استفاده میکنیم، در زبان عربی قهرمان و قهرمانه به معنی خدمتکار و پيشكار است، يعنی کسی که کارها را بر سر او میریزند، و این جا حضرت میخواهند بگویند که زن خدمتکار و کلفت نیست. شرط دوم اين است که وقتی آیهای نازل شده يا حدیثی بیان شده، بايد جغرافیای شرایط ایراد آن سخن و فضای سیاسی- اجتماعی- فرهنگی مسبب صدور آن سخن مورد توجه قرار گیرد. گاهی اگر این فضا از متن جدا شود، آن متن قابل فهم نخواهد بود. برای مثال اميرمؤمنان در غریبالحدیث شماره 7 حکمتهای نهجالبلاغه، میفرمايند: « اعذبوا عن االنساء ما استطعتم ». کلمه “عذب” به معنای شیرین، دلچسب و گواراست، وقتی با حرف “عن” متعدی میشود، معنای جدایی حاصل کردن، دوری گزیدن و خود را برکنار داشتن میدهد. بنابراين معنای ظاهری عبارت این است که “تا میتوانيد، از زنان اجتناب کنید”. اگر کسی این جمله را همینطور بخواند، چه چیزی میفهمد. سبب صدور این کلام این است که هنگامی كه امیرمؤمنان گروهی را به جنگ اعزام میکرد به آنها سفارش میکرد که در میدان جنگ از فکر به زن و بچه اجتناب کنید، زيرا در غير اين صورت پایداری نخواهید کرد.
سومین قاعده توجه به ساختار متن است. بهطورکلی میتوانیم ساختار عباراتی که در متن دین بهکار رفته است از سه قسم بدانیم؛ مبانی، اصول و روشها. اين موارد نباید با هم خلط شود. مبانی یعنی آن مباحث نظری زیرساختی که مبنای همه چیز است و همه چیز به آنها برمیگردد. مثلاً نگاه ما به انسان، فهم ما از هستی و درک ما از خدا جزء مبانی است. اصول قواعد کلی عملی ثابت است که تکیهگاه هر اقدام و عمل و تصمیم و رویکردی قرار میگیرد. مثلاً اصل کرامت ذاتی انسان، اصل حرمت انسانها و اصل تعقل. روش نيز راهحلهایی است که به تناسب شرایط، اوضاع، احوال، افراد و مراتب اتخاذ میشود. روشها متغیرند و ممکن است در هر شرایطی، روش مناسب آن اتخاذ شود كه مناسب شرايط ديگر نباشد. در حوزه زن و خانواده برخی مطالب بيانشده بیانگر مبانی هستند، برای مثال در سوره نساء خداوند میگوید زن و مرد یک گوهر دارند، از یک اصل هستند و هیچ تفاوت گوهری و اساسی میان آنها نیست. این جزو مبانی است كه همه چیز باید به این جمله برگردد. مورد ديگر تعبیر شگرفی است كه در قرآن وجود دارد که خداوند عنوان میکند «لیس الذکر کالانثی» به این مفهوم که نباید زن را با مرد مقایسه نمود، جایگاه ارزشی زن جایگاهی ویژه است. اینها مبانی نگاه به زن در قرآن کریم است. بنابراين از نظر قرآن کریم میان مرد و زن در تدبیر امور، عقلانیت و در تمیز دادن درست و غلط تفاوت داتی وجود ندارد. اين امر در سوره نمل و شرح ماجرای ملکه صبا بيان شده است؛ وقتی که نامه حضرت سلیمان به ملکه صبا رسید، او مسئولان مملکت را جمع کرد و مطرح کرد که نامهای رسیده و من بدون مشورت تصمیم نمیگیرم، شما نظرتان را بیان کنید. همه مردان آن جلسه گفتند که ما قدرت و توان جنگ داريم، اما ملکه صبا گفت این کار درستی نیست، برای چه بجنگیم؟ بايد بررسی کنیم ببینیم آن کسی که این نامه را نوشته واقعاً پیامبر است یا نه. بنابراين ملكه صبا در اين روايت تدبیری انديشيد كه از جنگ جلوگیری کرد. لذا در تدبیر، عقلانیت، فهم و شعور تفاوتی ميان زن و مرد وجود ندارد. این منطق قرآن است.
درباره اصول در حوزه خانواده اصل مسلمی كه در شرایط مختلف نباید از آن عبور شود، اصل نیک رفتاری: «عاشروهن بالمعروف» است. حتی زمانیکه اختلاف بهوجود میآيد، درگیری بهوجود میآيد و حتی زمانی كه کار به جدایی میکشد، باز هم قرآن میگويد: «عاشروهن بالمعروف». بنابراين این اصلی است كه نمیشود آن را زير پا گذاشت.
مواردی هم هست كه جزء روشهاست، یعنی ناظر به شرایطی خاص، ناظر به افرادی خاص و بهصورت كلی قابل تعمیم به همه نیست. مشكل جايی پيش میآيد كه ما آن روشها را میگذاریم جای اصول، اصول را میگذاریم جای روش و…
قاعده چهارم در فهم متن دینی، ملاک قراردادن سیره معصومین است، یعنی کسانی که نزدیکترین افراد به این متن بودند. به عبارت ديگر زمانی که قرآن نازل شده است، معلم قرآن چه چیزی از این آیات فهمیده و چگونه عمل کرده است؟ اين امر ملاكی برای فهم متون دينی است.
- مفهومشناسی خشونت خانوادگی
پس از بيان روششناسی متون دينی، برای اینکه بتوانیم وارد بحث شویم لازم است ابتدا استنباطی کلی از مفهوم خشونت پیدا کنیم. از مجموعه آیات و روایات میتوان این استنباط را از مفهوم خشونت کرد که خشونت، عبارت است از هر نوع هتک حرمت و هتک کرامت انسانی و زیر پا گذاشتن حقوق اشخاص و تعدی و تأذی و تندی و تیزی و بدرفتاری. در ادامه به طیف واژگان خشونت اشارهای میكنم: مثلاً در قرآن کریم کلمه فظ و غلظت وجود دارد، خداوند به پیامبر اکرم فرموده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» “تو به سبب رحمتی از جانب خداوند با مردم ملایم و نرمخو و خوشرفتار شدی و اگر بددل، سختدل، بدزبان و تندخو بودی، قطعاً مردم از اطراف تو پراکنده میشدند”. فظ به معنای سخن خشن است. خداوند پبامبر را از این پاک معرفی میکند و میگوید تو اصلاً اینگونه نیستی و اگر چنین بودی کسی دور و برت نمیماند. یعنی خشونت در هر حوزهای _ اجتماعی، سیاسی و خانوادگی_ انسانها را فراری میدهد. اولین آسیبی که در روابط انسانی به سبب خشونت پیدا میشود گریز و پشت کردن است. چنان که در حدیثی در کتاب تحف العقول از امام سجاد (ع) وارد شده، آمده است که حضرت میفرمایند « ان اللین یونس الوحشة و ان الغلظ یوحش موضع الانس » “ملایمت، نرمی و نرمش، رَمَندگی را از میان برمیدارد و غلظت، تندی و خشونت موضع همدلی و نزدیکی را به رَمَندگی تبدیل میکند”.
از جمله واژگان دیگری که فراوان در زبان معصومین بکار رفته خرق است. خرق یعنی تندی، تیزی، خشونت و در روایات ما زشتترین چیزی که در روابط انسانی وجود دارد، خرق است. مثلاً از امیر مؤمنان در غررالحکم وارد شده است: « اقبح شی الخرق » زشت ترین چیز تندی و تیزی و خشونت است. « أسوء شی الخرق » بدترین چیز تندی و تیزی و خشونت است. و «الخرق شر خلق » بدترین اخلاق تندی و تیزی و خشونت است؛ و نیز این سخن: « لا خلق أشین من الخرق » “هیچ اخلاقی بدتر از تندی و تیزی و خشونت نیست”. همچنين اين عبارت: « ما کان الخرق فی شی الا شانه » “بر هیچ چیز خشونت قرار نمیگیرد مگر اين كه آن را زشت و زننده میکند”.
خود کلمه خشونت نيز در زبان معصومین بهکار رفته است. مثلاً امیرمؤمنان این بیان را دارند در غررالحکم که « من خشنت عریکته افقرت حاشیته » “کسی که اخلاق او خشن باشد، دور و بر او خالی میشود” يا در خطبه سوم نهج البلاغه ميفرمايند در جایی که خشونت اعمال میشود، چهار عارضه بسیار خطرناک پیدا میشود، «خبط و شماس و تلون و اعتراض»، “بیراههروی و از مسیر بیرون رفتن؛ سرکشی، چموشی؛ ریا و دورویی؛ و عدم اعتدال”. بنابراين در عرصه خانواده نيز خشونت قطعاً همین آثار را به دنبال دارد؛ انسانها را از مسیر درست خارج میکند، موجب سرکشی روحی و رفتاری آنها میشود و آنها را به نفاق و ریا و دورویی میکشاند و موجب عدم اعتدال میشود.
گاهی در زبان معصومین عنف به کار رفته است كه به معنای تندی و تیزی و خشونت است. مثلاً در کلام امیرمؤمنان در غررالحکم آمده است: «راس السخف العنف» “سرآمد سبکی عقل، تندی و درشتی و خشونت است”. « من عامل بالعنف ندم » “کسی که تندی و تیزی میکند، پشیمان خواهد شد» و در تعابیر معصومین است كه اگر کسی خشونت ورزید و پشیمان نشد بدانید که بیماری او بسیار راسخ است.
تعبیر دیگری گاهی بکار رفته که آن عسف است، به معنای انحراف، بیرون از حد رفتن و تندی و تیزی و خشونت کردن. امیرمؤمنان در حکمت 476 نهجالبلاغه بیانی دارند که عدالت بورزید، و از بیانصافی، ستم و خشونت دوری کنید: « استعمل العدل و احذر العسف و الحیف »؛ و در ادامه میفرمایند: « فإن العسف یعود بالجلا ء » ” بیگمان خشونت موجب گریز میشود”.
گاهی هم کلمه حدت به کار رفته است، به معنای تندی و تیزی. در حکمت 255 نهجالبلاغه آمده است که «الحده ضرب من الجنون لأن صاحبها یندم، فإن لم یندم فجنونه مستحکم » “تندی و تیزی شاخهای از جنون است (انسانی که خشونت میورزد، آدمی سالم نیست) دلیل آن هم این است انسانی که خشونت میورزد، بعد از مدتی پشیمان میشود (این نشانه آن است که دچار بیماری و جنون آنی شده بوده است) و اگر کسی را دیدید که خشونت ورزید و پشیمان هم نشد، جنون او مستحکم است.
گاهی تعبیر عضل بهکار رفته است، مثلاً قرآن کریم مسلمانان را سفارش میکند زنان را در عضل قرار ندهيد. عضل یعنی فشار، تحت فشار و در تنگنا قرار دادن. در آیه 19 سوره نساء آمده است: «لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتتیتموهن ». از جمله رسمهای عرب جاهلی این بود که همسری میگرفتند، سپس او را تحت فشار قرار میدادند تا بتوانند مهریه او را تصاحب بکنند، ندهند یا به خواستههای دیگری برسند. قرآن کریم فرمان میدهد که این رسمها پایان یافته است و هیچ کس حق ندارد نسبت به همسر خود خشونتورزی کند.
گاهی خود تعبیر ضرر به مفهوم خشونت بهکار رفته است. مثلاً در آیه 6 سوره طلاق آمده است: « و لا تضاروهن لتضیبوا علیهن ».
گاهی کلمه ایذاء به معني اذیت کردن و آزار دادن آمده است. پیامبر (ص) در حدیثی که در روضه الواعظین و مشکاه الانوار وارد شده است فرمودند: « من آذی مؤمنا فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله، فهو ملعون فی التورات و الانجیل و الزبور »: هر کس مؤمنی را بیازارد، من را آزرده است؛ و هرکس من را بیازارد خداوند را آزرده است، پس چنین کسی در تورات و انجیل و قرآن از رحمت و برکت الهی دور است. بنابراين آزردن در منطق دین وجود ندارد. در همه ادیان همینطور است.
یکی از معانی غرب نيز تندی و تیزی است، امیر مؤمنان در نامه 53میفرمايند: وقتي به انسان اختیار و قدرت میدهند، يکی از چیزهایی که بر او عارض میشود، غرب است، احساس میکند که میتواند هر تندی ای روا دارد.
گاهی کلمه طماح بهکار رفته است. طماح به معنای سرکشی، عصیانگری، قانونشکنی و زیرپا گذاشتن حقوق و حدود است، چنان که علی (ع) در نامه 53 به کار برده اند.
گاهی هم نشوز به كار رفته است که به معنای عصیانگری، سرکشی و قانون را زیرپا گذاشتن است. این هم از جنس خشونت است، چنان که در آیه 128 سوره نساء آمده است: « و إن امراه خافت من بعلها نشوذا » “اگر زنی نگران شد که همسرش نسبت به او چنین كند” و يا در آيه 34 سوره نساء که « و اللاتی تخافون نشوزهن »، این موارد درواقع بیانگر خشونت در خانواده _چه از سوي مرد و چه از سوی زن_ است.
نکته مهمی که اینجا باید لحاظ شود که به فهم ما کمک کند، این است که در این دستگاه واژگان، واژههای دیگری وجود دارد که بخشی از آن در حوزه خانواده و بهويژه نسبت به زن بهکار رفته است، چرا كه خشونت عمدتاً نسبت به زن اعمال میشد، بنابراين معنای آنها این نیست که خشونت نسبت به مرد اعمال نمیشد. نکته دیگر این است که مواردی که بیانگر خشونت از جنس کلی است، قطعاً در حوزه خانوادگی هم صادق است، منتها خشونت در حوزه خانوادگی زشتتر است.
- تأکیدهای بسیار در پاسداشت خانواده و حاکمیت ملایمت و مدارا، و کرامت نمودن و حرمت داشتن، و نفی کمترین اهانت و خشونت
در قرآن کریم و در روایات و در رفتارشناسی معصومین سفارشاتی وجود دارد که در خانواده بايد بیشترین لطافت ظهور کند و حق هیچگونه تندی و تیزی وجود ندارد. مثلا احمد بن حنبل و دیگران از پیامبر نقل کرده اند که پیامبر فرمودند: « إذا أراد الله بأهل بیت خیرا أدخل علیهم الرفق » یعنی “اگر خداوند برای خانوادهای خیر بخواهد مناسبات آنها ملایم خواهد بود، بر آنها رفق جاری میشود و چیزی از خشونت دیده نمیشود”. یا از امام صادق (ع) حدیثی در کافی وارد شده است که « ما زوی الرفق عن أهل بیت إلا زوی عنهم الخیر» يعنی “ملایمت، مدارا، نرمی از خانوادهای رخت برنمیبندد، مگر اینکه خیر از آن خانواده برود”. بنابراين اگر در خانوادهای خشونت ظهور کرد قطعاً خیر از آن خانواده رفته است. در رساله حقوق امام سجاد تعبیری در رابطه حق همسر آمده است كه: « و أما حق الزوجه فأن تعلم أن الله عزوجل جعلها لک سکنا و أنسا، فتعلم أن ذلک نعمة من الله علیک فتکرمها ترفق بها » به اين معنی كه ” این را بدان خداوند همسر را مایه آرامش، سکینه، انس و الفت قرار داده و بدانید که همسر نعمتی است از جانب خدا”.
در خصوص نوع رفتار حاكم در خانواده از مجموع آيات و روايات میتوان اينگونه گفت كه نبايد جز کرامت و ملایمت چيزی ظهور کند، اگر غیر از این باشد زیر پا گذاشتن حقوق است و رفتن در میدان خشونت. تعبیر شگفتی از پیامبر اکرم (ص) در عده الداعی و از امام صادق (ع) در کافی و تهذیب الاحکام نقل شده است که « حق المراه علی الزوج أن لا یقبح لها وجها » بدين معني كه “از جمله حقوق زن بر شوهرش این است که مرد حق ندارد برای زن چهره در هم بکشد”. تعبیر عجیب ديگري وجود دارد که بیانگر میزان حرمتداری، احترامداری و کرامتبانی در خانواده است كه مرحوم کلینی در کافی نقل کرده است كه پیامبر فرمودهاند: « المومن یاکل بشهوه أهله والمنافق یأکل أهله بشهوته » بدين معني كه اگر شخصی مومن باشد به میل خانوادهاش غذا میخورد [ و هیچوقت دستور نمیدهد که باید برای من این غذا را درست کنید، هرچه درست کردند میخورد كه اگر جز این باشد خشونت ظهور کرده است] درحالیکه منافق در نقطه مقابل است خانواده انسان منافق باید تابع میل او باشند وبه میل او غذا بخورند. این حرفها خیلی شگفت است، یعنی تا این اندازه باید مراعات شود. حتي اگر در شرايطي مشكلي پيش آيد، باز هم قرآن اجازه خشونت نميدهد، براي مثال ميتوان به آیه 19 سوره نساء اشاره کرد: « عاشروهن بالمعروف فإن کرهتموهن فعسی أن تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا » و يا سوره طلاق آیات 1 و 2 كه ميفرمايد حتی در شرایطی که امکان ادامه یک زندگی میسر نبود، آنجا هم باید بهشدت روابط لطیف و انسانی باشد و از هرگونه خشونتی پرهیز شود. ميفرمايد « تلک حدود الله » اینها مرزهای الهی است، « فمن یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه » هرکس این مرزها را بشکند، به خودش ستم کرده و نمیداند که چه مصلحتی برای او وجود داشته است. بعد هم در پایان خداوند میفرماید « فأمسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف » یا باید همسرانتان را به نیکی نگهدارید یا به نیکی جدا شوید. یعنی در هیچ شرایطی اجازه مناسبات و روابط غیر انسانی، تند و خشونتآمیز داده نشده است. باز در آیه 229 سوره بقره ميفرمايد: « الطلاق مرتان فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان ». پیامبر اکرم مؤكد سفارش میکردند كه بتوانند خشونت را پاک کنند، دلیل آن هم این بود که در فضای آن روز زدودن خشونت بسیار دشوار بود، شاید دور شدن از خشونت به ویژه خشونت خانوادگی براي عرب جاهلی بيش از شکستن بتها سخت بود. چنان که ابتدا پیامبر ممنوع کرد و بعد مسائلی در جامعه پیش آمد، در یک شرایط اضطراری یک مجوزی داده شد و پیامبر با وجود آن مجوز باز منع کردند. نقل شده که ریختند جلوی خانه پیامبر و تظاهرات کردند که ما مجوز خشونت میخواهیم و پیامبر فرمودند که در یک شرایط اضطراری یک استثنایی وجود دارد، اما جز در آن شرایط و آن مورد استثنایی کسی دست به کمترین خشونت نمیزند، جز اشرار شما. این منطق پیامبر بود، مثلاً در حدیثی که بزرگان اهل سنت، از جمله ابن أبی عاصم و طبرانی و ابن عساکر نقل کردهاند، پیامبر اکرم فرموده است: « إن الله یوصیکم بالنساء خیرا، إن الله یوصیکم بالنساء خیرا، إن الله یوصیکم بالنساء خیرا، فإنهن أمهاتکم و بناتکم و عماتکم و خالاتکم. ». خداوند درباره زنان شما را به نيكي سفارش کرده است [ و سه بار این سخن را تکرار کردند ]. اینان مادران شما، دختران شما، عمههای شما، و خالههای شما هستند. یعنی با چه کسی تندی میکنید؟ در ادامه پیامبر ميفرمايند: « إن الرجل من أهل الکتاب یتزوج المرأه و ما یعلو یدیها الخیط فما یرغب واحد منهما عن صاحبه حتی یموتا هرما. » “یک مرد اهل کتاب با خانمی ازدواج میکند و هیچ امکاناتی ندارند، هیچ دارایی ندارند، بیش از نخی از دارایی بهرهمند نیستند، اما باهم میسازند و هیچکدام به آن یکی پشت نمیکند و با ملایمت و مدارا باهم زندگی میکنند تا در پیری میمیرند”. توجه دادن پيامبر به اهل کتاب برای این بوده است که عرب جاهلی به شدت از این چیزها دور بودند. در حدیث ديگری که ابن أبی شیبه و ابن ماجه و بیهقی روایت کرده اند پیامبر فرمودهاند: « استوصوا بالنساء خیرا. » “وصیت من را، سفارش من را درباره نیکی کردن به زنان بپذیرید و عمل بکنید”. یا ابن عساکر و سیوطی روایت کرده اند که آن حضرت فرمودند: « ما أکرم النساء ألا کریم، و لا أهانهن إلا لئیم. » “کسی زنان را احترام و کرامت نمیکند مگر انسان بزرگوار، و جز انسان لئیم، پست و فرومایه به زن بیاحترامی و اهانت نمیکند”. بايد به بافت اجتماعي كه اين الفاظ در آن گفته شده است، نيز توجه كرد، و آن هنگام است که می توان دریافت پیامبر اکرم (ص) تا چه حد زن را حرمت نهاده و از کم ترین اهانت و خشونتی پرهیز داده است. همچنین ابن أبی الدنیا از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود: « من أکرم زوجته فإنما یکرم الله عزوجل. » “کسی که همسرش را کرامت كند خدا را کرامت کرده است”. پیامبر اكرم (ص) میفرمودند من اینطور هستم هیچکس به اندازه من زن را احترام و کرامت نمیکند. مطلبی وجود دارد که به نظر من مطلب شگفتی است که مشخص می کند مرز ملایمت و مدارا، و پرهیز از خشونت تا کجا است. خانمی در صدر اسلام وجود دارد به نام حولاء، ظاهراً این خانم عطرفروش بوده و همسران پیامبر از او عطر میخریدند. زمانی او نزد پیامبر آمد و پرسشی بسیار اساسی و مهم مطرح کرد: « فما للنساء علی الرجال » “زنان بر مردان چه حقوقی دارند؟” تا آن روز مردان حق و زنان تکلیف داشتند، یک جمله از مطالبي كه پيامبر فرمود بدين قرار است كه برادرم جبرئیل آن قدر درباره زنان به من سفارش کرد که به این نتیجه رسیدم، که مرد در خانه حق ندارد که به همسرش « اف » بگوید.
- خشونت خانوادگی: ماهیت شناسی، آسیب شناسی، درمان شناسی
اگر به آموزههای دینی مراجعه شود هم میتوان ماهیت خشونت در خانواده را فهمید هم آسیبشناسی آن را. هر دو اینها در ضمن هم تنیده شده است. بخشی از آموزهها نیز بیانگر درمان است، آن هم درمانی اساسی و نه صرفاً راهحلهايي موقت. در آموزههای قرآن کریم و معصومین دو عرصه کلی وجود دارد: یکی بداخلاقی در خانواده و ديگري آزاردهی در خانواده. مثلاً از پیامبر اکرم نقل شده که بداخلاقی گناهی نابخشودنی است: « سوء الخلق ذنب لا یغفر. » (مسند ابراهیم بن أدهم / 32؛ المحجه البیضاء 5 / 93)؛ و گاهی پیامبر تعبیر میکردند که کسی که نسبت به خانوادهاش بداخلاقی میکند ولو خیلی هم انسان خوب و متعبدی باشد، جایش در آتش است، چرا كه بداخلاقی همه چیز زندگی انسان را تباه میکند. میفرمایند: « علیکم بحسن الخلق فإن حسن الخلق فی الجنه لا محاله، و أیاکم و سوء الخلق فأن سوء الخلق فی النار لا محاله. » (عیون اخبار الرضا 1 / 34) بر شما باد به نیک اخلاقی که قطعا نیک املاقی در بهشت است، و بپرهیزید از بد اخلاقی که قطعا بد اخلاقی در آتش است. بد اخلاقی نسبت به خانواده و همسر به هر صورت که باشد نکوهیده و مطرود است و در هیچ شرایطی ستوده و مجاز شمرده نمی شود. آن چه در ماجرای تدفین سعد بن معاذ پیش آمد گواهی روشن بر این امر و موضع پیامبر در آن است. سعدبن معاذ از اصحاب بسیار برجسته پیامبر و بزرگ قبیله اوس بود. زمانی که پیامبر به مدینه رفت اسلام آورد و کاملاً در خدمت پیامبر قرار گرفت. پیامبر گاهی او را جانشین خودش در مدینه قرار میداد و آن قدر به او احترام میگذاشت كه در غزه بدر پرچمدار قبیله اوس بود. در ماجرای غزه خندق مجروح شد و بعد هم فوت کرد. پیامبر خیلی او را احترام کرد، در تشییع جنازه او پیامبر چندبار جنازه او را به دوش گرفت و خود پیامبر جنازه او را در قبر گذاشت، با دست خودش لحد چید و او را دفن کرد. مادر سعدبن معاذ آن جا ایستاده بود. وقتی این رفتار پیامبر را دید این جمله را گفت كه ای سعد بهشت بر تو گوارا باد! پیامبر فرمود که چنین سخنی نگو او از همین الان عذابش آغاز شده است. مادر سعد تعجب کرد. پیامبر فرمود او با خانواده خود در منزل بد اخلاق سوء اخلاق بود (امالی صدوق / 314 – 315؛ علل الشرایع 1 / 310؛ امالی الطوسی / 428). در مورد آزاردهی هم همینطور است. آزار دادن یکدیگر به هر شکل و به هر صورت، در منطق دین نفی شده است، لذا قرآن کریم کسانی که زن يا مرد مؤمن را آزار میدهند، به شدت منفور معرفی کرده است. در نظام خانوادگی لازم است زن و مرد نسبت به آزار نرساندن به یکدیگر یا نسبت به فرزندانشان و بالعکس به شدت مراقبت بکنند چون ممکن است آزار دادن گاهی آگاهانه باشد گاهی ناآگاهانه، یعنی گاهی ما ناآگاهانه ممکن است کسی را آزار بدهیم، گاهی ممکن است ریشه در تربیت ما داشته باشد و توجه به این نباشد، گاهی ممکن است ریشه در فرهنگ زن و مرد داشته باشد، گاهی واکنش به بعضی مسائل باشد، گاهی صریح و تند باشد، گاهی غیرصریح و به ظاهر لطیف، گاهی شماتت باشد، گاهی اهانت باشد، گاهی از جنس تمسخر باشد، گاهی تحقیر باشد، گاهی تبختر باشد، گاهی تکبر باشد، گاهی آزردن روح کسی باشد، گاهی خردکردن کسی باشد، گاهی با رفتار و کردار باشد، گاهی با داد و فریاد و گاهی با غرولند. پیامبر میفرمودند: « من نظر إلی مومن نظره یخیفه بها أخافه الله یوم لا ظل إلا ظله. » هرکس به مؤمنی نگاهی بیندازد که او را بترساند، خدای متعال او را در روزی که سایهای جز سایه او نیست، بترساند (بحار الانوار 75 / 150). در بیانات پیامبر مطلبی آمده که به شدت تکاندهنده است: « من کانت [ کان] به امرأه تؤذیه، لم یقبل الله صلاتها و لا حسنه من عملها حتی تعینه و ترضیه – و إن صامت الدهر و قامت اللیل و أعتقت القاب و أنفقت الأموال فی سبیل الله – و کانت أول من یرد النار. و علی الرجل مثل ذلک الوزر و العذاب إذا کان لها مؤذیا ظالما. » (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / 332؛ أعلام الدین / 414) هرگاه زنی شوهر خود را آزار دهد، اگر تمام عمرش را روزه بگیرد و شب ها به عبادت بپردازد و بنده ها آزاد کند و مال ها در راه خدا انفاق نماند، خداوند هیچ نماز و کار نیکی را از او نپذیرد تا آن گاه که شوهرش را یاری نماید و از خود خرسند سازد، و گرنه آن زن نخستین کسی است که به دوزخ می رود. مرد نیز اگر در حق همسر خود آزار و ستم روا دارد، چنین گناه و عذابی خواهد داشت. و نیز روایت شده است که پیامبر فرمود: « ألا و إن الله و رسوله بریئان ممن أضر بامرأه حتی تختلع منه؛ و من أضرّ بامرأه حتی تفتدی منه لم یرض الله عنه بعقوبه دون النار. » (بحار الانوار 104 / 164) آگاه باشید که خدا و پیامبرش بیزارند از کسی که به زنی آزار رساند تا آن که طلاق خلع بگیرد (طلاقی که زن با بخشیدن مهریه خود، یا حتی بیش تر، از شوهرش طلاق بگیرد). و خداوند برای کسی که زن خود را بیازارد [ و تحت فشار قرار دهد ] تا او حقوق خود را ببخشد به عذابی کم تر از آتش رضایت نمی دهد.
این بداخلاقیها و آزاردهیها در آموزههای دینی تقسیماتی می یابد. بخشی از آن را می توان در خشونت گفتاری مطرح کرد و بخشی را در خشونت رفتاری. انواع خشونت گفتاری یعنی بهکارگرفتن واژههای زشت، زبان تحقیر، زبان گزنده، داد و فریاد، نسبت ناروا دادان و ناسزا گفتن که تمام این ها در آموزههای معصومین مطرود اعلام شده است. زمانی پیامبر به اصحابشان گفتند: « آیا خبر بدهم شما را از بدترین مردانتان ؟ » گفتند: بله، پیامبر فرمودند: « بدترین مردان شما کسی است که تهمت زن، بد اخلاق و بد زبان و دشنام گوی است. » (المحاسن 2 / 630؛ کتاب من لا یحضره الفقیه 4 / 15). نکتهاي كه در آموزههای معصومین است، اين است كه زدودن آثار بدزبانی بسیار بسیار دشوار است. عرب واژه کلام را از کلم گرفته است كه در عربی مه معنای خراش و زخم است. امیرمؤمنان میفرمایند «ربّ کلام کلّام» چه بسا سخنانی که زخم عمیق وارد میآورد. (شرح غررالحکم 4 / 56). یا امام صادق (ع) فرمودند: سه چیز زندگی انسان را تیره و تار میکند « ثلاثه تکدّر العیش: السلطان الجائر، و الجار السوء، و المرأه البذیّه ». زندگی کردن در سایه یک حکومت ستمگر[ که جز تاریکی و نکبت چیزی نیست ]، همسایه بد، و زن بددهان یا مرد بددهان [ که زندگی را تیره و تار میکند ] (تحف العقول / 237).
درباره خشونت گفتاری 7 مورد به شدت مورد پرهیز قرار گرفته و خیلی درباره آن تأكيد شده است: 1- دشنامدهی و ناسزاگویی به هر شکلی، چنان که از آموزه های امیرمؤمنان علی (ع) می توان استفاده کرد انسانی که پست نباشد، امکان ندارد دشنام بدهد. بیان حضرت چنین است: « سنّه اللئام قبح الکلام » شیوه فرومایگان، زشتگویی است. (شرح غررالحکم 4 / 127). دشنام دهی و ناسزاگویی از هر سو که باشد موجب تخریب روابط زن و مرد و مایه کدورت میان آنان است و به جدّ باید از آن پرهیز شود. پیامبر میفرمايند: «لا تسبّوا الناس فتکتسبوا العداوه بینهم » هیچکس را دشنام ندهید که با این کار در میان آنان [ برای خود ] دشمنی فراهم می کنید (الکافی 2 / 360). در منطق قرآن کریم چنین است که خداوند میگوید حتی به بت مشرکان دشنام ندهید (انعام / 108).
2- مسخره کردن که متأسفانه در مناسبات خانوادگی به صورتهای مختلف وجود دارد و از جمله زشتترین جلوههای خشونت گفتاری است که دوستیها و مهربانیها را آسیب میزند. امام صادق فرمودند: « لا یطمعنّ المستهزی ء بالناس فی صدق المودّه » کسی که مردم را مسخره می کند، نباید به دوستی خالصانه آنان چشم امید بندد (الخصال 2 / 434).
3- سرزنش کردن یکدیگر و زبان گشودن به بیان اشتباهات یکدیگر و ابراز آن چیزی که یکی از اعضای خانواده انجام داده و خود در صدد اصلاح آن بر آمده است و تمایل ندارد که گفته شود، از جمله صورت های زشت و مخرّب خشونت گفتاری و بد زبانی است كه به شدت در منطق دین ممنوع است. پیامبر هرگز در عمر خود حتی جاهایی که اشتباه عمدی از طرف اطرافیانش انجام میشد، سرزنش نمیکردند و این را امر مخربی در مناسبات انسانی و بهویژه در خانواده میدانستند و میفرمودند کسی که اهل سرزنش کردن است، بداند که همان برای او نيز اتفاق خواهد افتاد. بیان حضرت چنین نقل شده است: « من أذاع فاحشه کان کمبتدئها، و من عیّر مؤمنا بشیء لم یمت حتّی یرکبه » هر کس زشتکاری و گناهی را فاش کند، مانند کسی است که آن را انجام داده است. و هر که مؤمنی را به چیزی سرزنش کند، نمیرد تا خود مرتکب آن شود.
4- بهتان و تهمت زدن و نسبت دروغ به یکدیگر دادن به شدت روابط انسانی را آسیب میزند. در آیه 58 سوره احزاب خداوند به سختی مردم را از اين مورد پرهیز داده است. پیامبراکرم
(ص) نيز میفرمایند هر کس به مرد زن مؤمنی بهتان بزند یا در باره او چیزی بگوید که از آن مبرّا است، خداوند در روز رستاخیز وی را بر تلّی از آتش نگه می دارد تا این که از آن چه درباره او گفته است خارج شود [ و آن را اثبات کند ] (مسند زید بن علی / 473؛ عیون اخبار الرضا 1 / 37). در بیانی از امام علی (ع) نیز آمده است: « لا قحه کالبهت » هیچ وقاحتی مثل تهمت زدن نیست (عیون الحکم و المواعظ / 536).
5- لعنت کردن آنچنان كريه است كه پیامبر (ص) میفرمودند «لعن المومن کقتله» لعنت کردن مؤمن مانند کشتن اوست (مسند احمد بن حنبل 4 / 33). و نیز: « لا یکون المؤمن لعّانا » کسی که اهل ایمان باشد لعنتگر نیست (سنن الترمذی 4 / 326). رسول خدا (ص) در شرایط سخت زندگی نیز سفارش می کرد که اعضای خانواده زبان به لعن و نفرین نگشایند، چنان که فرموده است: « لا تمنّوا هلاک شبابکم و إن کان فیهم غرام » نابودی جوانانتان را آرزو مکنید، گرجه بدی های بسیار در آنان باشد (حلیه الاولیاء 5 / 119).
6- منت گذاشتن به شدت انسانها را از هم دور میکند و روابط لطیف میان زن و مرد و فرزندان را سخت آسیب می زند. در آموزه های امیرمؤمنان علی (ع) آمده است: « إیّاک و المنّ فإنّ المنّ یبطل الاحسان » بپرهیز که با نیکی کردن خویش منّت گذاری که منّت نهادن ارج نیکی کردن را از بین می برد. (نهج البلاغه، نامه 53). و نیز چنین تعبیری از آن حضرت وارد شده است: « أحیوا المعروف بأماتته، فإنّ المنّه تهدم الصنیعه » با میراندن (فراموش کردن) احسان خود، آن را زنده گردان، زیرا یاد کردن و منّت گذاشتن، احسان را ویران می سازد (عیون الحکم و المواعظ / 9). خوبی و لطف و خدمت، آن زمان ماهیت خود را حفظ می کند که از منّت گذاشتن عاری باشد، به بیان امام علی (ع): « ملاک المعروف ترک المنّ به » معیار خوبی کردن، منّت ننهادن به آن است (شرح غررالحکم 6 / 118).
7- مشاجره میان همسران از موارد رايج خشونت گفتاري است و قطعاً در مشاجره کردن حق اثبات نمیشود و جز دامن زدن به تیرگی روابط ثمری ندارد. در منطق معصومین چنین است که انسان اگر اهل اندیشه و تعقل باشد به این سمت نمیرود. امیرمؤمنان علی (ع) در این باره فرموده است: « المخاصمه تبدی سفه الرجل و لا تزید فی حقّه » مشاجره نادانی انسان را آشکار می کند و چیزی به [ مطلب ] حقّ او نمی افزاید (عیون الحکم و المواعظ / 49). رسول خدا (ص) هرگز مشاجره نمی کرد و هرگاه برخی همسران آن حضرت به مشاجره با وی می پرداختند، پیامبر سکوت اختیار می کرد و با آنان مقابله نمی کرد.
حوزه دیگری که در موضوع خشونت خانوادگی در آموزههای معصومین به آن پرداخته شده است، خشونت رفتاری است. اين نوع خشونت به هر شکلی که باشد مطرود است: ترشرویی، فخرفروشی و خودنمایی، خشم و عصبانیت، زورگویی و سلطهگویی، غیرتورزی و تعصب بیجا، کناره گیری، و کتک زدن. در مدرسه نبوی هر گونه بد رفتاری در خانواده، تحت هر شرایطی، ممنوع اعلام شده و سخت از آن پرهیز داده شده است. پیامبر (ص) به پیروان خود آموخته است: « خیر الرجال من أمّتی الذین لایطتاولون علی أهلیهم و یحنون علیهم ولا یظلمونهم » بهترین مردان امّت من کسانی اند که بر خانواده خود گستاخی و تعدّی نکنند و به آنان محبت ورزند و به ایشان ستم ننمایند (مکارم الاخلاق/ 21 – 217). در این بحث نیز هفت مورد خشونت رفتاری در آموزههای معصومین مطرح شده است که باید از آن ها پرهیز شود.
1- ترشرویی یعنی قیافه گرفتن، اخم و تخم کردن، چنان که امام صادق (ع) فرمودند: « حق المراه علی زوجها أن لا یقبح لها وجها » حقّ زن بر شوهر این است که شوهر برای او روی درهم نکشد. رسول خدا (ص) در خانه هرگز ترشرویی ننمود و چهره درهم نکشید و پیوسته به روی گشاده را اهل خانه رفتار کرد، چنان که در خبر عایشه أمّ المؤمنین آمده است که پیامبر نرمخوتری و بزرگوارترین مردم بود. او هم مردی چون مردان شما بود، با این تفاوت که همواره خنده و تبسّم بر لب داشت (الطبقات الکبری 1 / 365).
2- فخرفروشی و خودنمایی به اين معني كه مردی یا زنی در زندگی بنا را بر تفاخر و تظاهر بگذارد. قطعاً این امر زندگی را از صورت انسانی خارج و به یک خیمهشببازی رنجآور بدل میکند. در روایات معصومین گفته شده اگر کسی چنین كند، زندگی از روابط سالم به چیزهای پست و وهن تبدیل خواهد شد و انسان عاقل چنین نمیکند. به تعبیر علی (ع): « لا حمق أعظم من الفخر » هیچ حماقتی بالاتر از فخرفروشی نیست (شرح غرر الحکم 6 / 383).
3- خشم و عصبانیت که قطعاً از زشتترین و نکوهیدهترین رفتارها در خانواده است، زندگی را تیره و تار میکند، روابط زناشویی را غمبار میکند، دوستیها را به دشمنی و نزدیکیها را به دوری مبدل میکند. پیامبر میفرمودند: « الغضب جمره من الشیطان » خشم و عصبانیت اخگری است از شیطان (جامع الاخبار / 156).
4- زورگویی و سلطهگری در خانواده يعني با تحکم و تجبّر خانواده را اداره کردن و کارها را با آن پیش بردن، که قطعاً روابط انسانی را تحملناپذیر میکند. انسانی که با نزدیکان خودش، با محبوبترین بنیانی که خداوند در این عالم بنا نهاده است، با سلطهگری رفتار کند، قطعاً از صورت و سیرت انسانی بیرون است. گاهی پیامبر هشدار میدادند و میگفتند: « إنّ الرجل لیدرک بالحلم درجه الصائم القائم، و إنّه لیکتب جبّارا و لا یملک إلّا أهل بیته » انسان با بردباری و تحمل به مقام روزهدارِ شبزندهدار میرسد، و هم او می تواند در زمره جبّاران قلمداد شود، در حالی که جز بر خانواده خود سیطره ای ندارد (المعجم الاوسط 6 / 232). در آموزه های امیر مؤمنان علی (ع) چنین است که اگر زورگویی وارد حیطه انسانی شود، سه آفت دارد: قلب انسان را تباه میکند، دین را بیآبرو میکند و سوم اوضاع را به سمت دگرگونی ناخوشایند میبرد (نهج البلاغه، نامه 53).
5- مورد پنجم غیرتورزی نابجا و تعصب بیجا است. غیرت به این معنا است که انسان از حریم خانوادهاش مراقبت کند، از سلامت اعضای خانواده پاسداری کند. غیرت به این معنا درست است. پیامبر فرمودند « إنّ الغیره من الایمان » بی گمان غیرت از ایمان است (کتاب من لا یحضره الفقیه 3 / 444). اما اگر تبدیل به وسواس و سوءظن شود، قطعاً رفتار انسانی را تیره و تار کرده و به نقاط بحرانی میکشاند. امیرمؤمنان به حضرت مجتبی (ع) نصیحت کردند از غیرت نابجا بپرهیز، بعد فرمودند آسیب آن این است که غیرت نابجا درستکار را به نادرستی میکشاند و پاکدامن را به بد گمانی (اندیشه گنهکاری) می خواند (نهج البلاغه، نامه 31).
6- كنارهگیری مرد از زن یا بالعکس یا از فرزندان از ديگر خشونتهاي رفتاري است. یکی از کنارهگیریهاي رایج وقت نگذاشتن برای یکدیگر است. وقت نگذاشتن برای فرزندان قطعاً عوارض ناگواری دارد. بعضی از همسران پیامبر میگویند پیامبر آنقدر برای ما وقتگذاری میکرد که ما تعجب میکردیم. میگویند حتی پیامبر در بعضی موارد به جای عبادت شبانه در صورت بیدار بودن همسرش با وی شروع به صحبت مینمود. حضرت امیر تعبیر شگفتی درباره این خشونت خانوادگی دارند، فرموده اند: « عذاب القبر یکون من عزب الرجل عن أهله » عذاب قبر ناشی می شود از دوری کردن مرد از خانواده و انس نداشتن با همسرش (علل الشرایع 1 / 309). وقتی بعضی از اصحاب پیامبر از همسر و خانواده خود کنارهگیری میکردند پیامبر به شدت آنها را منع میکرد. جملهای كه پیامبر به آنها میفرمودند این بود که « ألیس لک فیّ أسوه حسنه؟ » آیا من الگوی مناسب و نیکو برای شما نیستم؟ (الطبقات الکبری 3 / 394). یعنی به من نگاه کنید، ببینید من در خانواده چگونه هستم و چگونه وقت میگذارم.
7- کتک زدن زشتترین و وحشیانهترین صورت خشونت رفتاري خانوادگی است. پیامبر اکرم (ص) برای پایان دادن به خشونتهای رفتاری در خانواده، بهویژه کتک خوردن زنان که در میان عرب جاهلی رایج بود، تلاشهای بسیاری کردند. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: « فأیّ رجل لطم امرأته لطمه أمر الله عزّ و جلّ مالکا خازن النیران فیلطمه علی حرّ وجهه سبعین لطمه فی نار جهنم » هر مردی که به همسرش یک سیلی بزند، خدای عزوجل به مالک دوزخ فرمان می دهد او را در جهنم هفتاد سیلی بزند (مستدرک الوسائل 14 / 250). یعنی جایگاه چنین مردی قطعاً آتش جهنم است و آن جا سختترین عذابها را میچشد. گاهی پیامبر نکتهای را متذکر میشدند و به مردها میگفتند که چطور میشود که مردی به روی همسرش دست بلند کند و بعد انتظار روابط لطیف زناشویی داشته باشد (الکافی 5 / 509). پیامبر میگفتند: « إنّی أتعجب ممّن یضرب امرأته، و هو بالضرب أولی منها » من تعجب میکنم که چطور میشود که مردی دست روی زنش بلند کند و در حالی که آن مرد خود به کتک خوردن سزاوارتر است [ نه آن زن ] (جامع الاخبار / 154).
درمان شناسی
در بحث درمانشناسی باید اشاره کرد که برای از بین بردن مسأله خشونت خانوادگی در وجوه و مراتب مختلف آن از نظر منطق دینی در قرآن و آموزههای معصومین میبایست سه عمل انجام شود: آموزش و تربیت، ساماندهی نظام خانواده و ساماندهی نظام قانونی.
در آموزش و تربیت شش مورد باید اصلاح شود و تا این شش مورد اصلاح نشود ما نمیتوانیم بگوییم که افراد از خشونت خانوادگی دور میشوند:
1- تا زمانی كه دید یک مرد و زن نسبت به خانواده و فرزندان و نسبت به همدیگر اصلاح نشود، خشونت خانوادگی اصلاح نمیشود. به همین دلیل است که در آیات و روایات تلاش شده است اول دید اصلاح شود. قرآن کریم فرموده است: « و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها » و از نشانه های او این که از [ نوع ] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید (روم / 21). و یا در جای دیگر آمده است که « و أخدن منکم میثاقا غلیظا » و آنان از شما پیمانی استوار گرفته اند (نساء / 21). قرآن به وسیله این آیات سعی در تصحیح نگرش نسبت به امر ازدواج دارد. پیامبر اکرم و دیگر معصومین ميفرمايند کسی که ازدواج میکند در حقیقت امانت الهی را میگیرد، یعنی زن امانت خداست. مگر میشود با امانت خدا هر رفتاری کرد ؟!
2- ارزشهای نظام خانوادگی نيز باید اصلاح شود، یعنی مقدس بودن پيوند زناشويي برای زن و مرد يك معیار باشد. دوستی و همراهی ارزش است، روابط زناشویی سالم و درست و لطیف ارزش است، خدمتگزاری به خانواده ارزش است، عشقورزیدن ارزش است. حدیثی از پیامبر اکرم است که اگر دو همسر از روی محبت به هم نگاه کنند، خداوند به آنها نظر رحمت میکند و مشکلاتشان را حل میکند.
3- نوع گرایشهاي خانوادگي نیز بسيار مهم است: آخرتگرایانه یا دنیازده، با انصاف یا بیانصاف، اخلاقگرایانه یا بیاخلاق، نظمگرایانه یا بينظم، زیباییگرایانه یا بیتوجه به زیبایی، بلندنظری یا چشم و هم چشمی، سادهزیستی یا تجملپرستی. این ها چیزهایی است که اگر به آن ها توجه نشود خود آن بستر خشونت را فراهم میکند.
4- اين كه چه روشهایی را در زندگی پیش بگیریم، از مسائل بسيار مهم است. روش حل مشکل گفتگو است یا تحکم و تجبّر؟ آيا میخواهیم با استخفاف دیگران را مطیع کنیم یا با کرامت همراهی فراهم سازیم؟ قرآن میگوید فرعون این کار را میکرد: « فاستخفّ قومه فأطاعوه » فرعون تحقیر میکرد تا اطاعتش کنند (زخرف / 54). بنابراين مطيعكردن از طريق تخفيف شیوه فرعونی است.
5- کنشها و عملکردها گام بعدي است. اگر بنای خانواده درست گذاشته شود و عملکردها متقن باشد، بسیاری از خشونتها اصلاً معنا پیدا نمیکند، خیلی از خشونتها معلول کنشهای غلط است، بنیانهای غلطی که گذاشته شده، گامهای نخستی که اشتباه گذاشته شده، درست و استوار گذاشته نشده است. پیامبر میفرمودند « أذا عمل أحدکم عملا فلیتقنه » هرکاری که میکنید آن کار را با اتقان انجام بدهید (الطبقات الکبری 1 / 142). عمل مبتنی بر اعتدال، خردورزی و دوراندیشی بسیاری از خشونتها را دور میکند.
6- ادبیات گفتوگوي خانواده از موارد حائز اهميت ديگر است. در این حوزه هم حرفهای بسیار زده شده که خیلی از درگیریها، فتنهها و آشوبها در خانواده از زبان برمیخیزد؛ به بیان رسول خدا (ص): « فتنه اللسان أشدّ من ضرب السیف » سوزش حاصل از زبان سختتر از ضربت شمشیر است جامع الاخبار / 90). باید به شدت به ادبیات توجه کرد، چه سلامت خانواده بهشدت به نوع ادبیاتی كه در خانواده بهکار می رود، بستگي دارد.
این شش مورد که با یک نگاه تربیتی بیان شد، اگر لحاظ شود، آنگاه نوبت به ساماندهی نظام خانواده میرسد. در نظام خانواده باید قواعدی شکل بگیرد تا خشونت معنا پیدا نکند، یعنی اينكه تشکیل خانواده برمبناي مودت و رحمت باشد، با رفق و ملایمت پیش رود، حقوقمداری حاکم باشد، همه حقوق همدیگر را بشناسند، روابط با حقوق و حدود تنظیم شود و حقوق و حدود باید تعیینکننده باشد، هیچکس حکومت نکند، نیازها (عاطفی، روحی، مادی و جنسی) به درستی پاسخ داده شوند، نیکرفتاری به عنوان یک اصل باشد، مسائل با تفاهم و توافق پیش رود، هیچکس یکطرفه تصمیم نگیرد، تلاش شود مسائل با تفاهم حل شود، بخشش و گذشت به عنوان یک اصل مطرح باشد، در امور خانه همکاری شود، چرا كه خانه یک جایگاه تعاونی است، و هیچکس نمیتواند به تنهایی آن را بگرداند و اگر همه کارها را بر عهده یکی گذاشته شود، بهشدت زمینه خشونت فراهم میشود. این موارد در واقع آن چیزهایی است که خانواده را ساماندهی میکند.
مطلب سوم هم به یک نظام قانونی اشاره دارد. من فقط یک مثال درباره نظام قانونی ميزنم و بحث را تمام کنم. امیر مؤمنان (ع) در گرمای ظهر از خیابان عبور میکردند، متوجه شدند خانمی ناراحت در خیابان است. امیر مؤمنان جلو رفت و به آن خانم گفت چه مشکلی برایت پیش آمده؟ گفت شوهرم با من تندی کرده و من را از خانه بیرون انداخته است. امیرمؤمنان گفت: صبر کن گرمای هوا یکقدری بخوابد من همراه تو میآیم با شوهرت حرف میزنم. زن گفت اگر من قدری دیرتر هم بروم، مورد مآخذه قرار خواهم گرفت. امیرمؤمنان گفتند در گرفتن حق مظلوم هیچ تأخیری جایز نیست. همین الان برویم. حضرت در زدند و جوانی جلوی در آمد. امیرمؤمنان را نمیشناخت، حضرت فرمودند این چه رفتاری است که با همسرت کردی؟ مرد بیشتر عصبانی شد و رگهای گردنش متورم شد. گفت قبلاً گفته بودم کتک میزنم، حالا که رفته یک کسی را شفیع گرفته آتشش میزنم. امیرمؤمنان فرمودند من تو را امر به نیکی میکنم و از بدی باز میدارم، تو امر به بدی میکنی و از نیکی دور میشوی و پشت به نیکی میکنی و دست بردند به شمشیرشان. از سروصدای این مرد مردم جمع شدند و به حضرت سلام کردند. مرد فهمید که امیر مؤمنان است، بنابراين به پای ايشان افتاد و گفت من را ببخشید، من از این به بعد خاک پای زنم خواهم بود، دیگر هیچ اهانتی نمیکنم، حضرت فرمودند حالا که ابراز پشيماني کردی، بخشيدمت. بعد به آن خانم هم فرمودند: تو هم زمینه برای او فراهم نکن، تو هم کاری نکن که او را عصبانی کنی، با هم به نیکی زندگی کنید. شبیه این موارد بیانگر این است که در منطق معصومین و در قرآن کریم یک چیزی وجود دارد و آن این است که باید با یک ساماندهی قانونی، قوانین مختلفی وضع شود تا اجازه کم ترین خشونت داده نشود. میتوان گفت با انجام این سه مرحله، میتوان به از بین رفتن خشونتهای خانوادگی امیدوار بود.
******
پرسش و پاسخ
پرسش: راهکارهای قانونی که برای بعضی امور مانند طلاق وجود دارد، آنقدر سخت و پیچیده است که بعضی از زنان ناگزیر می شوند عليه شوهران خود دست به خشونت بزنند که در این اواخر زیاد شده است. ما هرقدر مردان و زنانمان را به مدارا، ملایمت، سازش و رأفت توصیه کنیم، تا زمانیکه یک سری راهکارهای قانوني در اجتماع وجود نداشته باشد، ما دچار مشکل خواهیم بود. از این منظر نظر شما چیست؟
پاسخ: قرائت امروز از متن دین بیش تر یک قرائت مردانه است. در تربیتهای امروز نیز به غلط اجازه تحکم مرد بر زن چه در دوران کودکی و چه بزرگسالی داده میشود. اما در مقابل پیامبر اکرم ميفرمايند مرد در خانواده نمیتواند به همسرش اف بگوید. با توجه به این روایات و گفتار دینی است که میتوان از همان كودكي دید مناسبی را به کودک ارائه كرد، مثلاً اين كه با صدای بلند در خانه صحبت نکند. اگر این آموزش ها داده شود، خشونت در خانواده هم اتفاق نميافتد. قوانین بدون تربيت نيز به خشونت خواهد انجاميد.
***
پرسش: به نظر میرسد برخی از نصهای صریح آموزه های دینی مبنی این خشونتها است. مثلاً در سوره نساء به صراحت آمده است که «فاضربوهن»! به عبارت ديگر تنبیه فیزیکی که بدترین وجه خشونت است، در اين آيه تأیید شده است. یا اگر در آيه “عاشروهن بالمعروف”، معروف را عرف و عادت جوامع در نظر بگیریم، در بعضی موارد این عرف و عادتها تأمینکننده حقوق یک طرف نیست. مثلاً در جوامع جاهلی گذشته قطعاً خیلی از عرف و عادتها تضعیفکننده حقوق یک سری از افراد بوده است. بنابراين بين اين امور و نص صریح متون پارادوکسی وجود دارد.
پاسخ: معروف در لغت به هیچ وجه به معنی عرف نیست، معروف یعنی نیکی، اصلاً عرف نیست. یا در مورد آیه 34 سوره نساء من نظرم بر این است اصلاً این آیه برای محدود کردن خشونت در خانواده است نه برای دامن زدن به خشونت خانواده. این آیه به این اشاره دارد که اگر از طرف زن خلاف حق، خلاف قانون اتفاق افتاد، یک مراتبی را رعایت کنید: اول حرف بزنید و نصیحت کنید، اگر اين راهحلها جواب نداد، از بستر جدایی کنید، شاید متنبه شود. بازهم اگر جواب نداد، بزنید. این آیه تبیینکننده یک روش است، جزء مبانی و اصول نیست و بنابراين چون روش، متغير است، بايد اصول حاکم باشد، اصولي مانند کرامت و حفظ حرمت. برای حل این پارادوکس ظاهری باید به شرایط نزول این آیه رجوع کرد: بعد از ممنوع شدن هرگونه برخوردی در خانواده از طرف پیامبر، عدهای در اعتراض گفتند که دراین صورت نظام خانواده به هم میخورد. در چنین فضایی این آیه نازل شد و بيان نمود همه کارهایی که قبلاً میکردید، ممنوع است و فقط در یک مورد برای جلوگیری از فروپاشی خانواده با شرایط ذكرشده، مجوزي صادر شد. بعد پیامبر فرمودند بهترین مرد کسی است که با وجود چنین مجوزی، از آن استفاده نکند. در روایات مطلبی آمده که عاقل کسی نیست که از میان دو نیک یکی را برگزیند، عاقل کسی است که میان دو بد، بدی را برگزیند که آسیب آن کم تر است. در واقع قرآن نيز میان دو بد، آن بدی را انتخاب كرده که آسیب آن کم تر است. مفسران بزرگ شیعه و اهل سنت به این مورد اشاره کردهاند که در روایات پیامبر آمده که این زدن باید با چوب مسواک باشد که یک چوب بسیار ظریف است، بنابراين اين زدن تنها نشانه اعتراض است. بنابراين توجه به روششناسی پیامبر كه مفسر و معلم قرآن است، بسيار مهم است.
نکته دیگر اینکه حتماً باید شرایط جغرافیایی و فرهنگی لحاظ شود، چون در بحث روش ممکن است یک روش تنبیهی در مورد بعضیها جواب مثبت بدهد و در مورد بعضیها جواب منفی، بنابراين در مواردي كه نتيجه منفي است، آن روش ديگر معنا ندارد.
***
پرسش: آیا چند همسری نوعي خشونت به حساب میآيد؟
پاسخ: آنچه که از قرآن کریم، روایات و سیره معصومین فهمیده میشود، این است كه در اسلام اصل بر تکهمسری است، چند همسری که در اسلام جایز شمرده شده، فقط در شرایطي خاص و بعد از بحرانهای اجتماعی نظامی، تازه آن هم با شرایط خاص بوده است. پیامبر اکرم تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بود، همسری نگزید. حضرت خدیجه در سال دهم رحلت کردند و پیامبر تا مهاجرت به مدينه همسری نگرفتند. بعد از غزوه احد، برخي از زنان همسرشان را از دست داده بودند، از دست دادن همسر در آن شرايط، جدا از بحث عاطفی، به مسأله حمايت اجتماعی و مادی مرتبط بود. از جمله اين زنان، حفصه دختر عمربنخطاب بود كه پیامبر با پیشنهاد عمربنخطاب ازدواج با او را پذیرفت. بعضی ديگر از ازدواجهای پیامبر برای حل یک بحران سیاسی- نظامی بوده است، مثلاً در غزه خیبر با صفیه دختر حیبناخطب، بزرگ قبيله، ازدواج کرد تا كینهها و دشمنیها از میان برود. بعضی از ازدواجهای پیامبر نيز به فرمان خدا و براي ازبينبردن سنت جاهلی بود، مانند ازدواج با زینب. امیرمؤمنان (ع) نيز تا زمانیکه حضرت زهرا (س) زنده بود، ازدواج دومی نکرد، ازدواج دوم ايشان بعد از آن حضرت است.
***
پرسش: بههرحال آیا ازدواج مجدد خشونت محسوب میشود؟
پاسخ: بله، اگر از باب تنوعطلبی باشد، قطعاً خشونت است.
***
پرسش: چندهمسری امامان دیگر چگونه قابل توجیه است؟ آیا در قرآن از موضع قوی نسبت به ضعیف در روابط زن به مرد صحبت شده است؟ در آیه مورد بحث چرا به مرد اجازه برخوراری از سه مرحله گفته شده، داده شده است؟ در اينجا زن هم ميتواند دارای حق باشد! به نظر میآید نظام حق و حقوق یک مقدار در این جا نادیده گرفته شده است. پرسش بعدی اینکه در بحث خشونت در خانوادهها شاید بدترين تأثير روی فرزندان آن خانواده باشد تا والدین. این بحث فرزند و حقوق او کجا بيان شده است؟
پاسخ: در مورد فرزندان چون بحث مفصلی است، نميتوان در اين مجال به آن پرداخت، در ضمن بحث اشاره هایی صورت گرفت. در مورد پرسش اول نیز اصلاً اینطور نیست. اولین قاعده برای فهم متن، مجموعهگرایی است. مجموعهگرایی یعنی ما همه آیات را ببینیم، همه روایات را ببینیم، مجموع رفتارشناسی معصومین را ببینیم. براي مثال نگاه كنيد که ديدگاه قرآن به زن چه مبانیاي دارد، به عنوان نمونه در آیه نخست سوره نساء می فرماید: « یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده » شما زن و مرد از یک گوهرید. یک کسی نزد امام صادق آمد، گفت ما شنیده ایم میگویند زن طفیلی مرد است، از دنده چپ مرد است یا اصلاً برای مرد آفریده شده است. حضرت فرمودند: « سبحان الله تعالی عن ذلک علو کبیرا » پناه بر خدا از این حرفهای بیربط. به عنوان مثالي ديگر، آیه 97 سوره نحل ميگويد « من عمل صالحا من ذکر أو أنثی و هو مومن فلنحیینّه حیاه طیّبه و لنجزینّهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون » هرکس کار شایسته كند، چه مرد باشد چه زن، اگر مؤمن باشد، ما او را به زندگی طیب زنده میداریم… بايد توجه كرد كه نمیگوید زن درجه دوم، مرد در درجه اول! اصلاً فرقی نمیکند. در جاي ديگر خداوند میخواهد الگو مثال بزند، سمبل ایمانآورندگان را زن فرعون نام ميبرد. بنابراین اصولاً نگاه قرآن اين گونه است، این ها مبانی نگاه به زن و زيرساخت این بحث است.
موضوع ديگر اين كه فرموديد كجا قرآن بحث حقوق زن را مطرح كرده است؟ آیه 228 سوره بقره ميفرمايد: زنان بر مردان حقوق شایسته دارند، همانطوریکه مردان دارند، حتي ميبينيم كه در اينجا اول زن را مطرح میکند و بعد مرد را. گمان نمیکنم قبل از قرآن کریم، کتابی بحث حقوق متقابل را مطرح کرده باشد. جالب نيز اين جاست كه در روایات آمده است پاس داشتن این حقوق، پاس داشتن توحید است.
***
پرسش: آیا در جوامع اسلامی اين تجربه را داریم که چگونه روشهای آموزشی و پرورشی به صورت کارگاهی برای به اصطلاح کودکان و نوجوانان و جوانان اجرا شده باشد؟
پاسخ: تئوری روش کارگاهی را در اسلام داریم، همچنین بنده خودم نزدیک بیست سال پیش در مکانهای آموزشی در مالزی شاهد برگزاری این کارگاهها برای بچهها بودم، لذا این طور نیست که در هیچ کشور اسلامی عمل نشده باشد.
***
پرسش: در بحث خشونتها، موضوع ژنتیک و شرایط اقلیمی را لحاظ نکردید. برای مثال من یک کرد هستم که در کوهستان بزرگ شدم و این شرایط با شرایط کسی که در زمینهای سبز شمال و جنگل و دریا بزرگ شده است، متفاوت است.
پاسخ: مسائل ژنتیکی به جای خودش قبول، ولی اسلام در جایی آمده و با انسانهایی طرف بوده که خشونت از سر تا پای آن ها میباریده است. این طور نیست که دین خشونت فردی را که در آب و هوای خشن بزرگ شده است تأیید کند. اسلام برای اصلاح چنین چیزهایی آمده است.
***
پرسش: آیا متونی مثل زیارت عاشورا که منتسب به معصوم و همه با لعن همراه است، نمونهای از خشونت نیست؟
پاسخ: زیارت عاشورا دو سند دارد که هیچ کدام به نظر بنده صحیحالسند نیستند، بنابراین وحی منزل نیست. بعد هم اساساً منطق دین، منطق خاصی است و آن چه را در زیارت عاشورا آمده است می بایست در بستر تاریخی شیعه مورد بررسی قرار داد.
***
پرسش: به نظر من چون معمول مفسرین آقایان هستند، تمام نکات مثبت کنار گذاشته میشود و فقط عباراتی مانند “و اضربوهن” و یا این که “با خانمها مشورت نکنید، اگر کردید، عکس آن را عمل کنید” بیان میشود.
پاسخ: جمله “شاوروهن و خالفوهن” اصلاً حدیث نیست، یک سخن جعلی است. اما مثلاً در نهج البلاغه آمده است که “ایاک و مشاورة النساء” از مشورت کردن با زنان بپرهیزید. منتهی در تفسیر متون دینی آن چهار قاعده را همیشه باید به خاطر داشت. باید هر جملهای را که دیدیم، در خانوادهاش ببینیم، باید مجموعه نگری کنیم، حضرت در جای دیگر میفرمایند “ایاک و مشاورة النساء الا ما جرّبت بکمال عقل” اگر خانمی تجربه عقلی دارد با او مشورت کنید. بنابراین این فرمایش، آن سخن اول را از اطلاق میاندازد، یعنی اگر خانمی تجربه و علم دارد، با او مشورت کنید. اساساً مشورت ناظر بر صفات است، مشورت ناظر بر جنسیت، سن، طبقه و این چیزها نیست. چنان که خدا در قرآن میفرماید زن و مرد با همدیگر در موضوع از شیر گفتن کودک خود مشورت کنند.