سیاست امید در جامعه ایران

سیاست امید در جامعه ایران مدام گفته می‌شود جامعه ایران در شرایط یاس و ناامیدی بسر می‌برد. می‌پرسی چرا؟ از منظر‌های گوناگون به این چرا پاسخ می دهند . مثلا دکتر محسن گودرزی بر اساس پیمایش‌هایی که انجام داده و بر اساس شواهد تجربی دیگر از منظر جامعه شناسی نهادی جامعه ایران را در معرض گسیختگی اجتماعی می داند (ارزیابی او در بالا در دسترس است) و یکی از خصایص جامعه گسیخته رواج یاس و ناامیدی در میان مردم است. به این ناامیدی در جامعه ایران از منظر جامعه‌شناسی‌سیاسی هم پاسخ می دهند. مثلا می‌گویند در انتخابات نامزدها و نیروهای سیاسی انتظارات زیادی را در شهروندان می‌پرورند و وعده‌ی پاسخ به مطالبات زیادی را می‌دهند، ولی کاندیدای پیروز در عمل نمی‌تواند به این سطح از انتظارات و مطالبات پاسخ عملی بدهد و مردم سرخورده و ناامید می‌شوند. به‌عنوان مثال حسن روحانی در انتخابات بهار ۹۶ وعده حل ابرچالش بیکاری را به مردم داد، ولی حل مشکل بیکاری به ایجاد اشتغال و به سرمایه‌گذاری انبوه نیاز دارد. سرمایه ‌‌گذاری به رابطه تعاملی کارآ با جهان نیازمند است، ولی هسته اصلی قدرت به این تغییرات در دولت (و جامعه) راه نمی‌دهد. مضافا در توضیح علل یاس در جامعه ایران گفته می‌شود مردم بیست سال است که با امید به بهبود آینده در انتخابات شرکت می‌کنند، ولی پاسخ مناسب نمی‌گیرند و روند چالش‌های مهم در جامعه مثل بیکاری، آثار خشکسالی، فقر و شکاف طبقاتی و … به نحو موثری مهار نمی‌شود و در نتیجه یاس و ناامیدی به آینده در میان مردم افزایش پیدا می‌کند.

آیا این ناامیدی در جامعه‌ی ایران واقعا فراگیر است یا صرفا تصویر شایعی از جامعه‌ی ایران است؟ آیا این احساس مخصوص جامعه ایران است یا اکثر جوامع دیگر نیز با نوعی احساس ناامیدی روبرو هستند؟ در پاسخ می‌توان گفت متاسفانه در مورد روند و میزان واقعی ناامیدی در جامعه ایران فقط نمی توانیم به پیمایش هایی که تصویری از یک لحظه جامعه ایران می دهد تکیه کنیم. زیرا ما در کلان جامعه شاهد حرکت های جمعی، جنبشی و پویشی گوناگون نیز بوده‌ایم که محرک آن امید است ( نگارنده بر اساس همین خصیصه در کتاب جامعه شناسی ایران از جامعه ایران بعنوان جامعه جنبشی یاد کرده‌ام. آخرین حرکت جمعی و پویشی در جامعه ایران را در واکنش به زلزله کرمانشاه، و حرکت اعتراضی مردم در دیماه ۱۳۹۶ در هشتاد شهر ایران شاهد بودیم).

بله پیمایش هایی که اخیرا در دسترس داریم نشان می‌دهد که هفتاد در صد مردم ایران از وضع موجود احساس و ابراز نارضایتی می‌کنند و در مجموع بیشتر از نیمی از مردم به آینده امید ندارند، ولی این تصویر انکار «پتانسیل امید» در جامعه ایران نمی کند. مثلا اگر در انتخابات مجلس آینده اتنخاباتی با نظارت استصوابی کمتر در ایران برگزار گردد دوباره ایران شاهد جنبشی انتخاباتی و امیدوارانه در سطح ملی و بین المللی و امیدوارانه خواهد بود. در ضمن توجه داشته باشیم این وضع ناامیدی که پیمایش ها گزارش می دهند فقط مخصوص جامعه ایران نیست در اکثر جوامع جهان، به جز چند منطقه (از جمله اروپای غربی و شمالی و آمریکای جنوبی) با پدیده‌ی نامیدی از آینده در میان مردمانشان روبرو هستیم (به این ناامیدی در کتاب «ورای چپ و راست» گیدنز اشاره شده است). به عبارت دیگر اگر در مدرنیته‌ی اول (دوره ۱۸۵۰ تا ۱۹۶۰) امید به آینده در اکثر جوامع از جمله جامعه ایران رو به افزایش بود و ابراز می شد، امروز در مدرنیته دوم یا بقول ارلریش بک در دوره‌ی «مدرنیته‌ی در آغوش مخاطره» در کنار فرایند افزایش امید در بخشی از جمعیت، با فرایند افزایش و ابراز ناامیدی و ترس از آینده نیز در بخشی بزرگ از جامعه مواجهیم.

«سیاست امید» در بستر شرایط و احساس ناامیدیِ ابراز شده فوق ضرورت مضاعف پیدا می‌کند و شکل می‌گیرد. حاملان سیاست امید به پیمایش ها که نگرش بخش وسیعی از مردم را بیان می کنند توجه می کنند ولی ماهیت، پتانسیل و قدرت جوامع را به پیمایش ها تقلیل نمی دهند و به جامعه از منظر تاریخی و جنبشی هم توجه می کنند. حاملان سیاست امید به‌جای تاکید یکجانبه بر مطالعات بر روی ساختارهای نابرابر و تبعیض‌آمیز اولا در مقام شناخت، وجود این ساختارها را انکار نمی‌کنند و ثانیا بر روی کنشگری واقع‌نگرانه و امیدوارانه برای اصلاح این ساختارها تاکید می‌کنند. در سیاست امید کنشگری آگاهانه و واقع‌نگرانه در برابر رویکردهای ساختارگرا قرار دارد. در سیاست امید، حاملان و کنشگران به مردم وعده‌های بزرگ و تحقق‌نیافتنی و آرمان‌شهری نمی‌دهند، بلکه ضمن قبول واقعیات معتقدند با رونق گفت‌گوی جمعی در میان اقشار مختلف درباره‌ی مشکلات و راه‌های برون‌رفت از آن‌ها، آینده‌ای بهتر به روی شهروندان گشوده است.

حاملان سیاست امید معتقدند با امکانات جامعه مدرن مثل علم، تکنولوژی و سازمانیابی و خصوصا با رونق عرصه عمومی مجددا می‌توان معضلات جامعه را مهار کرد و به آینده امیدوار بود. حاملان سیاست امید فقط در ماتم «قفل‌شدگی هسته قدرت» عزا نمی‌گیرند و بی‌عملی را تشویق نمی‌کنند، بلکه در دوره مدرنیته دوم و مدرنیته ارتباطی و اطلاعاتی به دنبال آگاهی و مشارکت شبکه‌ای شهروندان و تقویت جامه مدنی نیز هستند. به بیان دیگر در ایران در مقابل مقاومت هسته اصلی قدرت در برابر تغییرات، حاملان سیاست امید فعالیت کنشگری خود را فقط به انفتاح در هسته قدرت منوط نمی کنند و با تداوم فعالیت خود در بخش‌های غیرحکومتیِ جامعه سیاسی و بخش‌های گوناگون جامعه مدنی زمینه را برای تغییر آرام و تدریجی، حتی در هسته قدرت، فراهم می‌کنند. حاملان سیاست امید با گسترش فعالیت خود در جامعه سیاسی و جامعه مدنی نمی گذارند وضعیت انسدادی در هسته قدرت باعث تداوم احساس ناامیدی میان شهروندان شوند. حاملان سیاست امید تمام راههای کلان تغییر (مانند راه انقلاب ناآرام، انقلاب آرام یا دخالت نیروی خارجی) را وارسی کرده‌اند و به رغم موانع جدی در برابر راه اصلاحات همچنان به آینده و نتیجه‌بخشی راه اصلاح‌طلبی امیدوارند(۱).
▪️پی‌نوشت

۱- نویسنده اذعان می‌کند که در یادداشت فوق سوالات درخورتوجهی به توضیح بیشتر نیاز دارد بقول دکتر مجاهدی سوالاتی مثل: چرا علی‌رغم فروبستگی ساختاری و انسداد هسته‌ی سخت، می‌شود به تأثیر کوشش‌های مدنی برای بهبود وضع سیاست در ایران امیدوار بود؟ و در ثانی، اگر تأکید را بر فعالیت‌های نرم مدنی بگذاریم، چرا دیگر فعالیت حزبی آن هم با اهداف انتخاباتی اهمیت باید داشته باشد؟ و ثالثا، چرا بر تجربه‌ی پرشکست جامعه‌ی مدنی زیر فشارهای توانفرسایی که قلم آخر آن برخورد سخت و خونین با سمن‌های محیط‌زیستی است، چرا باید به آینده‌ی تأثیر اکتیویسم مدنی بر محیط اکت سیاسی امیدوار بود؟ این‌ها پرسش‌هایی بسیار مهم و تا مرحله اقناع کنندگی برسد همان‌قدر دشوار و پیچیده است و به نظر میرسد جواب روشن به همه‌ی جوانبِ همه‌ی آن‌ها نیازمند تعاطی فکری جمعی و امیدوارانه است.

**  یادداشت سیاست امید در جامعه ایران در جریان همایش امید اجتماعی در ایران  به نگارش درآمده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیاسیت امید در ایران
مقالات مرتبط
اشتراک گذاری