“مبانی مناقشه بر سر تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی” عنوان نشستی است که بهمن ماه 1392 با حضور سعید مدنی در مؤسسه رحمان برگزار شد.
موضوعی که برای این جلسه در نظر گرفتهام، مبانی مناقشه بر سر تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی است. بحث را از اینجا شروع میکنم که اساساً وقتی ما به مسأله آسیبها یا مسائل اجتماعی فکر میکنیم، تصورمان این است که با یک پدیده ساده و کاملاً آشنا روبهرو هستیم. اموری بدیهی که در اطراف ما هستند و ما آنها را احساس میکنیم، با آنها زندگی میکنیم و شاید در وهله اول تصور کنیم که شناخت آنها برای ما بسیار ساده و راحت است. ولی در واقع، شاید در حوزه جامعهشناسی، یکی از سختترین حوزهها، مقوله آسیبها و مسائل اجتماعی است، زیرا تعیین عناوین و موضوعات در سایر حوزههای جامعهشناسی، تا حدی راحتتر و از قبل مشخصتر است. ولی موضوع آسیبها و مسائل اجتماعی، چندان حوزه مشخص و معینی نیست. بنابراین ما در این زمینه با یک سهل ممتنع مواجه هستیم. از یک طرف، برای ما ملموس و محسوس است و هر گاه از ما بپرسند که در جامعه چه مشکلات و مسائلی هست، بلافاصله چند مورد از آنها را نام میبریم و آن را توضیح میدهیم. برای نمونه، در مورد مسأله اعتیاد، تکدیگری یا طلاق، از هر کسی که در این مورد بپرسید، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. بنابراین، مشاهده و آگاهی از این مشکلات و مسائل، چندان سخت نیست. اما در عین حال، مسأله به همین راحتی هم نیست. این مسائل، در عین سادگی ظاهری، بسیار عمیق و مشکل هستند. امروزه تقریباً هر کسی از مسائل و مشکلات اجتماعی سخن میگوید، چه کسانی که مستقیماً با سیاستگذاری در مورد این مسائل سروکار دارند، مانند نهادهای دولتی، بهزیستی، شهرداری، وزارت کار و… و چه مردم عادی که هر روزه این مشکلات را در اطراف خود میبینند. تمام افراد به این درک رسیدهاند که باید در مورد این مسائل، فکری کرد و به آن توجه نمود، و اینگونه مسائل امروزه بسیار اهمیت پیدا کرده است.
تا چندی پیش، صحبت درباره آسیبها و مسائل اجتماعی، سیاهنمایی نامیده میشد و تا حدودی از طرح این مسائل جلوگیری میکردند. برای نمونه، انجمن جامعهشناسی ایران در سال 91-1390 میخواست همایشی درباره آسیبها و مسائل اجتماعی ترتیب دهد، ولی شب برگزاری همایش اعلام کردند که فعلاً برگزاری این همایش ممکن نیست و اجازه ندادند به این موضوع پرداخته شود. ولی اخیراً بسیاری افراد به این مسائل علاقهمند شدهاند و میخواهند در مورد آن صحبت کنند. کار تا آنجا پیش رفته است که از طرف بالاترین مقام کشور نیز فهرستی از آسیبها و مسائل اجتماعی، معرفی، و به همه دستگاههای مسئول اعلام شده تا به فوریت به این مسائل رسیدگی کنند و راه حلها و پیشنهادهای خود را مشخص نمایند. بنابراین به نظر میرسد که اینگونه مسائل، موضوعاتی بسیار عاجل و اضطراری هستند، ولی این مرحله، گام اول کار است. ما تا پیش از این، هنوز بر سر این که در کشورمان، مسأله و آسیب اجتماعی وجود دارد، توافق نداشتیم، ولی به نظر میرسد که در حال حاضر به این توافق رسیدهایم که چیزی به نام مسائل اجتماعی و آسیبهای اجتماعی وجود دارد. این تازه اول کار است و اکنون باید بپرسیم چه چیزی آسیب است، و چه چیزی آسیب نیست. در واقع، باید بدانیم که مسأله به این سادگی نیست. برای نمونه، در اینجا فهرستی از آسیبهای اجتماعی هست که توسط دفتر مقام رهبری تعیین شده است:
- بیاخلاقی؛
- بیهویتی؛
- کاهش اعتماد به نفس ملی؛
- جریانات انحرافی؛
- طلاق؛
- پیری جمعیت؛
- بدپوششی؛
- مفاسد اخلاقی؛
- مواد مخدر؛
- مشروبات الکلی؛
- اراذل و اوباش؛
- درگیری و نزاع خیابانی.
این فهرستی است که از سوی بالاترین رده مدیریت کشور اعلام شده است و طبق آن باید بهطور فوری به این مسائل رسیدگی شود و هر کاری که از دست برمیآید، انجام داده شود. در نگاه اول، شاید فکر کنید که در این فهرست، برخی چیزها هست و برخی چیزها نیست. در عین حال، ممکن است بر سر همین که کدام یکی از این مسائل، آسیب است و کدام اولویت دارد، مناقشه وجود داشته باشد. برای نمونه، در مورد این که آیا تکدیگری، یک آسیب اجتماعی است یا خیر، توافق وجود ندارد و در این فهرست نیز نامی از آن مشاهده نمیشود.
نمونه بعدی فهرستی است که مؤسسه رحمان به عنوان گزارش وضعیت اجتماعی تهیه کرده است. عناوین مشكلات اجتماعی در این گزارش- که دو سال پیش منتشر شده- به شرح زیر است:
- بحران هويت ملی؛
- اعتياد؛
- گرسنگی و سوء تغذيه؛
- مهاجرت؛
- خشونت خانوادگی؛
- خشونتهای اجتماعی؛
- فقر؛
- قتل؛
- خودكشی؛
- تنفروشی؛
- جرايم.
اکنون دو فهرست بالا را با یکدیگر مقایسه کنید تا ببینید که چه اختلافهایی با یکدیگر دارند و چه چیزهایی در این دو فهرست با یکدیگر متفاوت است. به این ترتیب، تا چند وقت پیش، ما اساساً نمیتوانستیم به چیزی آسیب بگوییم یا بخواهیم آسیبها را شناسایی کنیم. اما اکنون حداقل پذیرفتهایم که آسیبها و مشکلاتی در جامعه وجود دارد و حالا برای ورود به این مسائل و شرح آن، مشکلاتی در سر راه هست. حالا باید بدانیم که کدام از اینها، آسیب است و کدام نیست.
به عنوان نمونهای دیگر، امروزه مشکل بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهها، به عنوان یک مشکل در جامعه ما مطرح است، ولی برخی شاید آن را در فهرست آسیبهای اجتماعی نگنجانند. بنابراین، در مورد فهرست آسیبهای اجتماعی نیز مناقشههای زیادی وجود دارد و به این علت، ما نمیتوانیم آسیبهای اجتماعی جامعه خودمان را به راحتی شناسایی و فهرست کنیم.
شناسایی و فهرست این آسیبها از این جهت اهمیت دارد که بلافاصله پس از تعیین این مسائل، باید برای حل و فصل آنها تلاش کنیم. در نتیجه، این پرسش مطرح میشود که ما در همه جا و هر زمانی که بتوانیم، از مسائل و مشکلات اجتماعی صحبت میکنیم، ولی به مرور زمان، وضعیتمان بدتر میشود و هیچ نتیجه مفیدی از کارهایمان کسب نمیکنیم.
طبق گزارشی که از سالنامههای آماری بهدست آمده است، در فاصله سالهای 1385 تا 1391 در حوزه جرائم، میزان قتلهای عمد، چهار برابر، میزان ضرب و جرح و نزاع، 7/26 برابر و آمار سرقت 5/3 برابر شده است. پس میبینیم که در عین صحبت از آسیبهای اجتماعی و برگزاری این همه همایش و آموزش و تحلیل و…، اتفاق خاصی نمیافتد. دلیل اول، آن است که ما اساساً در مورد این که چه چیزی آسیب اجتماعی است، توافق نداریم. یعنی از همان اساس کار، مشکل داریم. من میخواهم در اینجا در مورد این صحبت کنم که چرا چنین چیزی اتفاق میافتد، یعنی این که چرا در مورد تعیین مسائل و آسیبهای اجتماعی اینقدر مشکل داریم. من در این زمینه 13 مقوله را به طور خلاصه توضیح خواهم داد.
اولین مقولهای که طبق آن باید بپرسیم در مورد آسیبهای اجتماعی چه کار کنیم و چگونه این آسیبها را بشناسیم، مبانی نظری کار است. در جامعهشناسی آسیبها و مسائل اجتماعی، دیدگاههای نظری متفاوتی وجود دارد که هر یک، آسیب یا مسأله اجتماعی را متفاوت از دیگری تعریف میکند. برخی از دیدگاهها در تعریف، به فرد توجه میکنند و برخی دیگر، به گروه، سازمان، جامعه کلی و سیاستگذاریهای اجتماعی نظر دارند. دیدگاههایی که به فرد توجه میکنند، آسیب یا مسأله اجتماعی را در او میبینند و برای حل مشکل نیز، از میان بردن فرد یا تنبیه او را پیشنهاد میکنند. در این مورد باید بگوییم که تمام توجه مسئولان کشورمان در سالهای اخیر، به فرد بوده است. برای نمونه، آنها اعتقاد دارند که اراذل و اوباش، خود آسیب هستند و باید آنها را اعدام کرد یا از صحنه جامعه محو نمود. در این مورد، طرحهایی به نام جمعآوری اراذل و اوباش و متکدیان انجام میشود که البته، اسم آن باید ساماندهی باشد و نه جمعآوری. این کار مبتنی بر دیدگاهی است که آسیب را متوجه فرد میداند و میخواهد با از بین بردن و تنبیه فرد، مشکل را حل کند. اما در مقابل، دیدگاههایی که به گروه توجه میکنند، آسیب یا مسأله را در فرایندهای گروهی میدانند، مانند گروه همسالان یا خردهفرهنگهای کجرو (از جمله، گروههای تبهکاری) یا مکانهایی که این گروهها در آن فعالیت میکنند (برای نمونه، منطقه خاک سفید در تهران) و یا حتی خانوادههای مشکلدار. علاوه بر این، دیدگاههایی که به سازمان اجتماعی توجه میکنند، آسیب یا مسأله را در اختلال سیستمی، عدم تعادلهای سازمانی و تأخر فرهنگی میبینند. این دیدگاه، به خود فرد توجه ندارد و میگوید خود سیستم است که دچار عدم تعادل و ناسازگاری میشود. دیدگاههایی نیز که به جامعه و سیاستگذاریهای کلان توجه میکنند، آسیب یا مسأله اجتماعی را در هدفگذاریهای نادرست و بیارتباط با واقعیتهای موجود تعریف میکنند. پس دیدگاههایی نیز وجود دارد که سیاستگذاریهای اقتصادی، اجتماعی و نیز برنامهریزیهای کلان را بهعنوان آسیب یا مسأله تعریف میکنند.
یکی دیگر از محورهایی که این مناقشه را گسترده کرده و مشکلات را دوچندان میسازد، مسأله ایدئولوژی یا ارزشهای اجتماعی است. هر جامعهای، مبتنی بر اخلاق، ارزشها و ایدئولوژی خاصی (دین، ملیت، قومیت، نظام معیشتی، نظام جهانی و…) است و نظام سیاسی آن جامعه نیز ارزشهای آن جامعه یا گروههای خاصی از آن جامعه را نمایندگی میکند. این ارزشها در تعریف و تعیین آسیبها یا مسائل اجتماعی، تعیینکننده هستند. برای همین است که آسیبها و مسائل اجتماعی از یک جامعه به جامعه دیگر و بعضاً در یک جامعه، از یک نظام سیاسی به نظام سیاسی دیگر تفاوت پیدا میکند. ممکن است پدیدهای یا رفتاری در یک جامعه یا نظام سیاسی، آسیب یا مسأله تلقی شود، در حالیکه در جامعه یا نظام سیاسی دیگری اینگونه نباشد. بنابراین، ارزشهای موجود در جامعه نیز میتواند کار شناسایی آسیبها را با مشکل مواجه کند. برای نمونه، میتوانیم بپرسیم که بدحجابی، بر مبنای کدام ارزشها یک آسیب اجتماعی است. برخی ممکن است با رجوع به ارزشهای خود بگویند که بدحجابی، یک آسیب اجتماعی است و گروهی دیگر ممکن است بگویند که آسیب اجتماعی نیست. اکثر نظامهای سیاسی، دارای یک ایدئولوژی خاص هستند و بر مبنای آن ایدئولوژی، مسائل اجتماعی را تعریف میکنند. برای نمونه، تعریف آسیبهای اجتماعی در دوران پیش از انقلاب اسلامی و در دوران پس از آن، بسیار تفاوت دارد و تغییراتی زیادی بین این دو دوره دیده میشود.
محور سوم بحث، اخلاقیات است. در هر جامعهای ممکن است اخلاقیات متعددی وجود داشته باشد: مثلاً اخلاقیات دینی، اخلاقیات قومی، اخلاقیات ملی، اخلاقیات سازمانی (خانواده، آزادی، حریم خصوصی، محیطزیست، عرفهای رایج، مهماننوازی) و همچنین اخلاقیات انسانی که یک مسأله جهانی است. هر کدام از ما ممکن است اخلاقیات متعددی داشته باشد و بنابراین، از شخصیت اخلاقی چندوجهی برخوردار باشد. از طرف دیگر، ممکن است پدیده یا رفتاری از سوی یکی از این اخلاقیات، آسیب یا مسأله تلقی شود، در عین حال که از سوی اخلاقیات دیگر، اینگونه نباشد یا حتی بر عکس باشد. مثلاً در ادبیات دینی ما، قناعت، یک ارزش است و مصرف زیاد، یک آسیب اجتماعی شناخته میشود. در حالی که بر اساس اخلاق سازمانی، افزایش مصرف، موجب رشد تولید و بهبود کسب و کار است و مورد تبلیغ قرار میگیرد. برای نمونه، هماکنون صدا و سیمای ما با این معضل روبرو است. یعنی آیا تبلیغ این حجم کالاها در تلویزیون، با ارزشهای مذهبی ما در تضاد نیست؟ ولی از آن طرف، مقررات سازمانی میگوید که این محصولات باید تبلیغ شود. ما امروز قناعت را چگونه میبینیم؟ قناعت ممکن است از یک دیدگاه، آسیب تلقی شود، ولی از دیدگاه دیگر، اینگونه نباشد. همچنین ممکن است بر مبنای اخلاقیات انسانی، کشتن یا اعمال خشونت بر ضد یک شهروند عراقی یا آمریکایی، وقتی که در مقابل آنها هستیم، یک مسأله یا آسیب تلقی شود، اما از نظر اخلاقیات ملی، این کار پسندیده تلقی شود. بنابراین، حوزههای اخلاقی مختلف مانع میشود که ما بر سر آسیبهای اجتماعی به توافق برسیم. ممکن است یک اقدام برای تقویت هویت قومی، با منافع ملی در تعارض قرار گیرد و این اقدام، یک آسیب یا مسأله تلقی شود، در حالی که در میان آن قوم، این یک اقدام شجاعانه شمرده شود. گاه ممکن است این تعارض، همزمان ایجاد شود، یعنی اگر در مورد رفتاری به اخلاقیات مذهبی مراجعه کنیم، آن رفتار، آسیب باشد و اگر به اخلاقیات انسانی یا ملی مراجعه کنیم، آن رفتار پسندیده تلقی شود یا بر عکس. مثال دیگر، تأکیدهای چند سال اخیر مسئولان جامعه بر سیاستهای کنترل جمعیت و پیری جمعیت به عنوان یک آسیب جدی است که از آن طرف، متخصصان و کارشناسان میگویند با توجه به وضعیت اقلیمی و آب و هوایی ایران، هماکنون نیز ما با فاجعه کمبود آب و بحران محیط زیست مواجه هستیم. بنابراین، اگر از زاویه علمی به موضوع نگاه کنیم، کاهش جمعیت، نه تنها آسیب نیست، بلکه عملاً مورد تأیید هم هست و میتواند مبنای اخلاقی داشته باشد.
محور بعدی، منافع گروهی است. جامعه متشکل از اقشار، طبقات و گروههای مختلف است. هر قشر، طبقه یا گروه اجتماعی، منافع متفاوتی دارد و بر اساس منافع خود، پدیده یا رفتاری خاص را آسیب یا مسأله میداند. ممکن است چیزی که برای یک گروه، قشر و طبقه اجتماعی، آسیب یا مسأله باشد، برای گروه، قشر یا طبقه اجتماعی دیگری، راه حل تلقی شود و نه مسأله و آسیب. برای نمونه، مسائلی که در میان قشر دانشگاهی به عنوان مشکل مطرح میشود، متناسب با محیط دانشگاهی و خواستههای دانشگاهیان است و شاید از طرف سایر اقشار جامعه مورد قبول نباشد. ما در سالهای گذشته، اتفاقات خاصی را شاهد بودیم که در آن، با تغییر گروه مرجع نظام، مسائل دارای اولویت ما تا حدی جابهجا شد. بنابراین دیدیم که تعریف و توضیح حوزه آسیبها تا حد زیادی تغییر کرد.
از نظر ماهیت نیز میتوانیم مسائل اجتماعی را بررسی کنیم. آیا مسائل اجتماعی، همان امور عینی هستند که ما به آنها اطلاق میکنیم؟ برخی معتقدند که همین است. برای نمونه، وقتی آمارهای اعتیاد یا طلاق بالاتر میرود، این نشاندهنده یک آسیب است. گروه دیگری هستند که میگویند این کفایت نمیکند، بلکه مهم آن است که ما چگونه اینها را مینگریم و این موضوعات چگونه و تا چه اندازه طبق معیارهای ما، به مسأله تبدیل میشوند؟ شاید در گذشته، میزان فقر یا جنایت بسیار بیشتر از امروز بوده و شاید بتوانیم بگوییم این وضعیت امروزه بهتر شده است. اما در واقع، مسائل و آسیبهای اجتماعی، امروزه بیشتر خودنمایی میکنند، چرا که انسانهای امروز تغییر ذهنیت پیدا کردهاند. آنچه که بر تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی تأثیر میگذارد، ذهنیت جامعه است که باید تغییر کند. به این ترتیب، آسیب یا مسأله از سوی گروهی ممکن است به امری عینی اطلاق شود، اما گروهی دیگر عینی بودن آسیب یا مسأله را زیر سؤال ببرند و معتقد باشند که آسیب یا مسأله اجتماعی، امری ذهنی است، یعنی آسیب یا مسأله اجتماعی، آن چیزی است که ما تعیین میکنیم و چیزی بیرون از ذهن ما نمیتواند آسیب یا مسأله تلقی شود.
محور دیگر بحث، سطح آسیبها است. هر پدیده یا رفتاری، سطوحی دارد که ممکن است سطحی از آن، آسیب یا مسأله تلقی شود و سایر سطوح آن عادی باشد. البته بر سر همین هم توافق وجود ندارد. مثلاً اعتیاد میتواند به صورت مصرف تریاک، از نوع تفننی (هفتهای یکبار یا ماهی یکبار) باشد، تا تزریق، استنشاق و… در واقع، مسائلی مانند اعتیاد و طلاق، سطوح و انواع مختلفی دارند. یعنی نمیتوانیم بگوییم که مثلاً طلاق، اساساً و تماماً یک آسیب است، بلکه وقتی آن را باز میکنیم، با انواع مختلف پدیدهها روبهرو میشویم و تازه در اینجا است که مشکل بیشتر میشود، چرا که باید بپرسیم کجای این پدیده، مشکل و آسیب است. گروهی از افراد، کل یک پدیده یا رفتار را آسیب یا مسأله میدانند و گروهی دیگر برخی سطوح آن را. اگرچه ممکن است گروهی نیز هیچ سطحی از پدیده یا رفتار خاصی را مشکلزا ندانند.
محور دیگر، بحث پیامدها است. معرفی آسیبها و مسائل اجتماعی در جامعه، پیامدها و نتایجی برای معرفیکننده آن در بر دارد. خصوصاً در جوامع غیر دموکراتیک، طرح برخی پدیدهها یا رفتارها بهعنوان آسیب یا مسأله ممکن است از نظر نظامهای سیاسی، به معنای زیر سؤال بردن کارآمدی آن نظام تلقی شود. برای نمونه، انقلاب سال 1357 از زمانی شروع شد که بحث آسیبها و مشکلات اجتماعی بالا گرفت. نشان دادن صحنههای حلبیآبادها و فقر و اعتیاد مردم، و فیلمهایی که درباره آسیبهای اجتماعی درست میشد، ابزارهایی سیاسی بود که برای مواجهه با رقیب از آن استفاده میشد. در نقطه مقابل، طرح اموری بهعنوان آسیب یا مسأله و موفقیت آن در متقاعد کردن مردم میتواند برای مخالفان یک نظام، پیروزی به حساب آمده و آنان را در جایگاهی بالاتر قرار دهد. یعنی مطرح کردن و نشان دادن آسیبهای اجتماعی میتواند برای رقبا، برد و باخت محسوب شود. برای همین است که میان این دو رقیب و رقبای دیگر، همیشه بر سر تعیین امور به عنوان آسیب یا مسأله، اختلاف وجود دارد. از طرفی، برخی اوقات با رفتارهای متناقض چنین نظامهایی بر سر تعیین مسائل اجتماعی روبهرو هستیم. وقتی عملاً مشکلاتی پیش میآید، ناخواسته و ناخودآگاه طرح مسأله میشود، اما پس از آن، پرداختن به این مسأله از سوی رقبا به سیاهنمایی تشبیه شده و این ادعا مطرح میشود که مشکلی وجود ندارد، یا این که این نوع مشکلات در جاهای دیگر به مراتب بیشتر است، و یا آمار و ارقام کشورهای دیگر برای عادی جلوه دادن وضعیت بیان میشود.
نتایج و پیامدهای مسائل اجتماعی نیز میتواند از موضوعات مورد مناقشه باشد. از نظر برخی از افراد، صاحبنظران و سیاستگذاران، آسیبها و مسائل اجتماعی، یک تهدید برای جامعه تلقی میشود. از این نظر، باید جامعه از این آلودگیها پاک شود. باید جامعهای بدون آسیبها و مسائل اجتماعی داشته باشیم. فقر، اعتیاد، خشونت، تنفروشی، کارتنخوابی، طلاق، مصرف الکل، و بسیاری دیگر از مشکلات اجتماعی باید ریشهکن شود. از نظر آنان، این مشکلات جز کارکرد منفی برای جامعه، چیز دیگری ندارند. اما در نقطه مقابل، برای نخستین بار دورکیم بود که گفت میان جرم و وجدان جمعی، رابطهای مستقیم برقرار است. اگر جرمی وجود نداشت، وجدان جمعی نیز وجود نداشت و جامعه برای بقایش مشکل داشت. او به ضرورت یک رابطه مشخص و معتدل میان این دو موضوع، اعتقاد داشت و کمتر یا بیشتر از آن را غیر قابل قبول میدانست. در واقع از نظر او، حدی از جرم و آسیب در جامعه، کاربرد و کارکرد مثبت دارد. به شکل دیگری میتوان این رویکرد به آسیبها و مسائل اجتماعی را توضیح داد. انسانها چگونه به هم کمک میکنند و تعامل میان آنها چگونه تقویت میشود؟ در جامعهای که همه یکجور هستند و تفاوتی وجود ندارد، مشکلی هم وجود نخواهد داشت، کسی بیمار نمیشود و همه چیز عادی است. اما در این صورت، چه چیزی روی میدهد؟ نخست این که اینجا دیگر اسمش دنیا نیست، شاید بهشت باشد. دوم این که کسی به کمک کسی نمیآید و روحیه همکاری و انساندوستی و خیلی چیزهای دیگر از میان میرود. همچنین این که امروز، یکی از بزرگترین ظرفیتهای اقتصادی دنیا، مربوط به اقتصاد آسیبها و مسائل اجتماعی است. امروزه، اقتصاد وسیع و پرحجمی بر محور مسائل و آسیبهای اجتماعی بنا شده که نمونهای از آن، در سازمانهای غیردولتی و نهادهای حمایتی است. یکی از مهمترین زمینهها برای شهروند شدن انسانها، همین آسیبها و مسائل اجتماعی است. بسیاری از آموزههای ادیان الهی و غیر الهی، حتی در کتب مقدس به همین مباحث مربوط است و اگر این امور نبودند، دیگر آیههای فراوان قرآن و سایر کتب الهی برای همیشه تعطیل میشد. با این وصف، رویکردی وجود دارد که آسیبها و مسائل اجتماعی را نوعی فرصت برای تقویت روحیه انساندوستی و نیز روح جمعی و اجتماعی تلقی میکند. در این رویکرد، نظر بر این است که هیچگاه در این دنیا نمیتوان آسیب یا مسألهای را ریشهکن کرد، بلکه باید از آنها به عنوان فرصتهایی برای بهبود همزیستی و کسب مقامات الهی و معنوی بهره برد. این به معنی دامن زدن به آسیبها نیست، بلکه درکی واقعبینانه از آنها است.
محور بعدی بحث، اعتبار مدعیان است. این که چیزی به عنوان آسیب یا مسأله اجتماعی مطرح بشود، پیرو کار مدعیان است. یعنی اگر مدعیانی نباشند که چیزی را به عنوان مسأله یا آسیب اجتماعی مطرح کنند، ما عملاً از آن غافل خواهیم بود. باید کسانی باشند که دغدغه طرح این مسائل را داشته باشند و بنا بر دیدگاه و موقعیت خود، مسائلی را به عنوان آسیب اجتماعی مطرح نمایند. اما طرح یا ادعای پدیده یا رفتاری به عنوان آسیب یا مسأله اجتماعی، یک مطلب است، پذیرش این ادعا نیز مطلبی دیگر است. هر چیزی را میتوانید به منزله آسیب یا مسأله اجتماعی معرفی کنید، اما مهم آن است که دیگران نیز باور کنند آن پدیده یا رفتار، آسیب یا مسأله است. به عبارت دیگر، باید در نزد دیگران اعتبار داشته باشید تا ادعای شما پذیرفته شود. در جامعه امروز ایران، دو مدعی هستند که آسیبها و مسائل را طرح میکنند، ولی هر دو بیاعتبارند و یا اعتبار ضعیفی برای معرفی آسیبها در جامعه دارند. اولین مدعی، حکومت و نخبگان سیاسی است که امروزه اعتبار خود را به شدت از دست دادهاند و نمیتوانند در زمینه معرفی آسیبهای اجتماعی کار مؤثری انجام دهند، و دومی، نخبگان اجتماعی (اعم از دانشگاهی، روشنفکر یا روحانی). این دو، پیوسته اعتبار یکدیگر را تخریب کردهاند. در نتیجه، امروزه مشکلات و مسائل اجتماعی زیادی در کشور داریم، ولی اعتبار لازم را برای مطرح کردن آنها و پیشنهاد راه حل و تصمیمگیری نداریم و در نتیجه، هر چه اعتراض میکنیم، فایدهای ندارد و مشکلی از ما حل نمیشود. در واقع، نبود اعتبار هم در نزد حکومت و هم در نزد نخبگان و روشنفکران، این وضعیت را برای ما ایجاد کرده است.
بحث دیگر، یکپارچگی یا کثرت واقعیت اجتماعی است. پدیدهای که هر چه به جلو میرویم، بیشتر پدیدار میشود. به این ترتیب که تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی در مقیاس یک کشور یا جامعه جهانی، رویکرد دورانی بوده است که اجتماعات بشری با مداخله علوم و فنآوریهای جدید، از کثرت به وحدت رسیدند و در قالب دولت- ملتها از همدیگر تمایز پیدا کردند. اما امروز به اعتقاد اندیشمندان پسامدرن، با گذر از آن دوران و با تشدید پدیده جهانی شدن، وضعیت دیگری شکل میگیرد: یعنی جامعه بشری دوباره در حال تحول از وحدت به کثرت است. این کثرت از آنچه که در دنیای پیشامدرن بود، در برخی از کشورها فراتر رفته و در برخی دیگر، در حال فراتر رفتن است. این روند به صورتی است که این کثرت میتواند به عدد جمعهای دو یا سه نفری انسانها ختم شود. صرف نظر از این که چه فرجامی در انتظار جامعه بشری آینده است، آنچه در اینجا به آن اشاره میشود، سرنوشت تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی است. آیا امروزه میتوانیم آسیبهای اجتماعی را در سطح ملی تعریف کنیم؟ اگر مبنای تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی، ارزشها و هنجارهای یک جامعه یا اجتماع باشد، حال، وقتی این اجتماع آنقدر آب رفته باشد که به جمعهای بسیار کوچک با ارزشها و هنجارهای متفاوت فروکاسته شود، آنگاه کدام دسته از ارزشها و هنجارها، مبنای تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی خواهد بود؟ در آن صورت، ارزشهای مشترک و پیوندهای اجتماعی مهمی وجود ندارد که مبنای وجدان جمعی باشد. البته شاید تا آن موقع، راه درازی مانده باشد، اما همین امروز نیز در مناطقی مانند کشور ما که چندقومی و چندفرهنگی رواج دارد، منطقهگرایی، اهمیت زیادی پیدا میکند. در چنین وضعیتی، تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی، چارچوبی محلی- و نه کشوری- پیدا میکند.
محور بعدی، بحث گروههای هدف است. یعنی این که در تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی، کدام گروه هدف، اهمیت بیشتری پیدا میکند. مثلاً در مسأله سقط جنین و طلاق، حق انتخاب پدر و مادر مهم است یا حق زندگی جنین یا فرزندان و خانواده؟ امروزه در جهان، بحثهای زیادی درباره سقط جنین وجود دارد که در آن، برخی از آزادی سقط جنین حمایت میکنند و برخی با انجام آن مخالف هستند. گروه اول، حق را به پدر و مادر میدهند و میگویند که والدین حق دارند در صورت خواست یا ضرورت، جنین خود را سقط کنند. اما گروه دوم، حق را به جنین و جامعه میدهند که نگران آینده تجدید نسل هستند. اگر سقط جنین را آسیب بدانیم، در واقع حق را به جنین و افزایش تعداد فرزندان دادهایم، ولی اگر سقط جنین را آسیب ندانیم، حق را به والدین دادهایم که بتوانند در مورد پذیرش مسئولیت فرزند و آینده خوب یا بد او، با توجه به شرایط زندگیشان دست به انتخاب بزنند. این تحلیل در مورد طلاق نیز وجود دارد. یعنی اگر طلاق را آسیب بدانیم، به مشکلاتی توجه داریم که به ویژه برای فرزندان و بقای خانواده پیش میآید، اما اگر نبود طلاق را آسیب بدانیم، به سلب آزادیهای زن و شوهر و مشکلات احتمالی آنها- مانند زندگی زجرآور و سازگاری با کسی که دوستش ندارید و به عبارت دیگر طلاق عاطفی- توجه کردهایم. هر یک از این رویکردها، مدعیانی دارد و ممکن است مناقشههایی جدی در این میان ایجاد کند.
محور بعدی، نگاه به هدف یا نگاه به راه است. یعنی بسته به این که راه مهم باشد یا هدف، تعریف و نوع نگاه ما به آسیبها و مسائل اجتماعی نیز فرق میکند. در برخی موارد، هدف آنقدر مهم است که حاضر نمیشویم آسیبها و مسائل آن را به رسمیت بشناسیم و حتی معتقد میشویم که اتفاقاً بروز این آسیبها و مسائل، ناشی از آن است که ما درست به سمت هدف حرکت میکنیم. در اینجا دو نمونه را مثال میزنم؛ در رویکرد پیشگامان توسعه، همین نگاه وجود داشت. آنها معتقد بودند توسعه تاوانی دارد که باید آنرا بپذیریم و مشکلاتی که بروز میکنند، در واقع علامت موفقیت محسوب میشوند. بنابراین در نگاه آنان، بروز آسیبها و مسائل اجتماعی اجتنابناپذیر است. در این زمینه، مثالی چینی نقل میشود مبنی بر این که، اگر بخواهی هوایی تازه کنی، باید پنجره را باز کنی، اما در عین حال باید نیش پشهها را هم که همراه هوای تازه به درون میآید، تحمل کنی. البته این دیدگاه هم بعداً عوض شد و در دهههای 70 و 80 گفتند آسیبهای اجتماعی آنقدر گسترش پیدا کرده است که باید به خود آنها هم توجه داشته باشیم. در رویکردهای دینی و ایدئولوژیک نیز همین نگاه وجود دارد. مصائبی که برای امام حسین و فرزندان و اصحاب او پیش آمد آسیب تلقی شود یا یک جانبازی؟ اگر این آرمان و جانبازی نبود، تکلیف ما شیعهها هر سال در ایام عاشورا چه میشد؟ همین امروز در جامعه ما عدهای معتقدند که برای دستیابی به انرژی اتمی، همه آنچه بر مردم میگذرد، نه تنها آسیب نیست که امتحان الهی است و باید برای دستیابی به این هدف مقدس، هر هزینهای را داد و این هزینهها نیز باید به جان نوشیده شود. اما در نقطه مقابل، کسانی هستند که به خود راه توجه بیشتری دارند. از نگاه آنان، آسیبها و مسائل اجتماعی اهمیت دارند و باید جدا از هدف، تعریف و مشخص شوند. به اعتقاد آنان، اگر به خود آسیبها و مسائل اجتماعی توجه نشود، دیر یا زود فساد همهجا را فرا میگیرد و هدف گم میشود. همانگونه که امروز میبینیم در بسیاری از کشورها، نه تنها توسعه محقق نشده، بلکه بیثباتی سیاسی و اجتماعی و آسیبها و مسائل اجتماعی فراگیر شده است، و یا نه تنها اهداف دینی محقق نشده، بلکه گریز از دین و معنویات نیز افزایش یافته است. در واقع، مناقشه این است که آیا ما باید صرفاً به هدف توجه داشته باشیم و در پرتو آن، آسیبها را نادیده بگیریم و یا این که آسیبها را تعیین کنیم.
آخرین محور، موضوع رقابتها است. میان آسیبها و مسائل اجتماعی، رقابت وجود دارد. همچنین میان آسیبها و سایر پدیدههای اجتماعی نیز رقابت وجود دارد. بعضاً پدیده یا رفتاری، کاندیدای آسیب یا مسأله اجتماعی میشود، اما همزمان، اتفاق تازهای موجب میشود تا اهمیت آن آسیب یا مسأله، کم شده و یا حتی نادیده گرفته شود. مانند خبرهایی که هر شب میشنویم. چه بسیار شده است که احتمال انتشار خبری مهم زیاد میشود، اما ناگاه با حادثه مهم دیگری، نه تنها آن خبر از تیتر اصلی سقوط میکند، بلکه گاه از کل اخبار حذف میشود. مثلاً اتفاق افتاده است که با وقوع زلزله یا حادثهای غیر مترقبه، تا مدتها توجه افکار عمومی و مدعیان از آسیبها و مسائل اجتماعی جامعه معطوف به مشکلات دیگر میشود. همچنین، از آنجا که زندگی اجتماعی ابعاد دیگری نیز دارد، بعضاً حوادثی مانند موفقیتهای بزرگ یک جامعه یا اموری مانند آن، مانع از آن میشود که آسیبها و مسائل اجتماعی مطرح شوند.
در جمعبندی مباحث مطرح شده درباره آسیبها و مسائل اجتماعی باید گفت که چون عموما توسط کارشناسان و مسئولان این دو مفهوم به جای یکدیگر به کار میروند، در این بحث نیز آن دو در کنار یکدیگر به کار رفتند. اما باید توجه داشت که از نظر تخصصی، این دو مفهوم با یکدیگر تفاوت دارند. نکته دیگر آن که در مجموع، به نظر میرسد که تعیین فقط اسم آسیب یا مساله، و نام بردن از آسیبی خاص مانند اعتیاد یا طلاق، آنقدر دارای مناقشه باشد که در همان مرحله اولیه بحث جدی درباره آنها دچار تشتت و پراکندگی افکار شویم و به همین دلیل است که با وجود این همه سخنان، نوشته، همایش، مقاله، و…، اتفاق خاصی درباره آسیبها و مسائل اجتماعی نمیافتد و ما با این آسیبها همزیست میشویم و این آسیبها به بخشی از زندگی روزانه ما تبدیل میشوند. بنابراین، اگر بخواهیم در این حوزه گامی موثر برای مواجهه با آسیبها و مسائل اجتماعی برداریم، اول از همه باید بتوانیم تا حدی این مناقشهها را حل کنیم یا اساساً رویکردی خاص و منطقهای یا محلی نسبت به آنها داشته باشیم تا بتوانیم بر مبنای آن، مداخلهای انجام دهیم. به همان میزانی که بتوانیم در همان محدوده حل مناقشات، مؤثر باشیم، به همان میزان میتوانیم در کاهش آسیبها نقش داشته باشیم. به این ترتیب، باید بدانیم که با امری بدیهی روبهرو نیستیم، بلکه برای تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی، با امری پر از مناقشه و تعارض روبرو هستیم که باید خود را در مواجهه با آن کاملاً مجهز کنیم.
*** متن نشست “مبانی مناقشه بر سر تعیین آسیبها و مسائل اجتماعی” در هفتمین پیششماره نشریه داخلی به چاپ رسیده است.