مسأله آموزش جنسی و جامعه ایرانی ششمین نشست از مجموعه نشست واکنش ما به چالشهای اجتماعی با حضور فاطمه موسوی، جامعهشناس و عضو هیئت مدیره گروه مطالعات خانواده انجمن جامعهشناسی، ششم مرداد ماه در موسسه رحمان برگزار شد.
در آغاز موسوی به تاریخچه آموزش امر جنسی پرداخت و گفت، آموزش امر جنسی در ایران به یک مجادله اجتماعی تبدیل شده است و برای شناختن این مجادله، باید پیش از هر چیز سراغ تاریخچه آن رفت. الگوهای ساختاریِ تکرارشونده در نسلهای مختلف را نظم جنسی میخوانیم و قدرت است که تعیین میکند نظم جنسی چگونه سامان یابد. این همان سیاست جنسیست. هریک از نظمهای جنسیتی، از مردسالاری سنتی گرفته تا مردسالاری مدرن، سیاستهای جنسیِ متفاوتی دارند. مردسالاری سنتی، زن را سوژه میل جنسی و ابزار تولید نسل میداند. بنابراین او محدود به حوزه اندرونیست و چون در جامعه حضور نمییابد، نیازی هم به دریافت آموزش و آگاهی ندارد. البته ما در طول تاریخ زنان حاکم و قدرتمند داشتهایم، اما استثنا بودهاند. محدود کردن زن به حوزه خصوصی، بدن او را بدل به چیزی میکند که باید کنترل شود تا جامعه را دچار آسیب و فساد نکند. در ایران هم تا اواسط پهلوی چنین نگرشی مسلط بود. سیاست جنسی در چنین جامعهای مبتنی بر بازدارندگی و سرکوب است و هیچ راهی برای بیرون زدن از هنجارهای اجتماعیِ جنسی وجود ندارد. بدن زن باید کاملا پوشیده باشد. در این جامعه، افراد یا کودکاند یا بزرگسال؛ همین که فرد به سن بلوغ میرسد، آماده ازدواج میشود. سیاست جنسی خاصی از سوی دولت در پیش گرفته نمیشد چون اساس بر دخالت نکردن در حریم خصوصی خانواده بود. جماعت محلی، خانواده گسترده و روابط خویشاوندی این مسائل را مدیریت میکرد.
موسوی در ادامه افزود، با گسترش شهرنشینی در کشورهای مختلف هریک در دورهای، شکل خانواده کمکم تغییر کرد و خانواده هستهای شکل گرفت. مناسبات پدرسالارانه همچنان بر این شکل از خانواده چیره بود. ازدواج، بهواسطه عشق و علاقه روی می داد. زنان بهعنوان انسان و تصمیمگیرنده برای سرنوشت خویش به رسمیت شناخته شدند. شهروندی به حساب آمدند که چون قرار است بچه تربیت کنند، باید توسط آموزگاران زن آموزش ببینند و پزشکان زن مراقبشان باشند. این گفتمان، ورود زنان را به بازار کار و عرصه تحصیلات تسهیل کرد. رفتهرفته تغییراتی چون دستیابی به حق رأی و حقوق مدنی هم رخ داد.
در ایران نیز از سال 1342 زنان به حق رأی دست یافتند، بهعنوان شهروند شناخته شدند و تحولاتی روی داد؛ مانند افزایش سن ازدواج دختران در قانون، افزایش مشارکت و اشتغال زنان، تأسیس مدارس دخترانه، محدود شدن مردان در طلاق و… . رویکرد پهلوی دوم عملگرایانه بود و به سبب این تغییرات، شکاف جنسیتی در جامعه ایران رو به کاهش رفت. سرکوب بدن زن تا اندازهای کنار گذاشته شد؛ زیرا برای دولت بهعنوان دولتی مدرن، رشد جمعیت و کاهش مرگومیر نوزادان مهم بود. کمکم از دهه 40 چیزی به نام حقوق کودکان هم به رسمیت شناخته شد و به طور مثال ممنوعیت کار کودکان زیر 13 سال، واکسن فلج اطفال و آموزش اجباری همگانی در دستور کار قرار گرفت. اما همچنان آموزش مسائل جنسی وجود نداشت.
اما جمهوری اسلامی به سیاستهای سرکوبگرانه و بازدارنده روی آورد. مانند حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی فضاها، سرکوب کنشگری جنسی در سن نوجوانی و هدایت آن به سمت آسیبهایی مانند کودکهمسری و البته بیتوجهی به مقتضیات زمانه در سیاست جنسی. دولت جمهوری اسلامی، از خانوادهها انتظار دارد آموزشهای لازم در زمینه مسائل جنسی را به کودکان و نوجوانان بدهد. درحالیکه عموم والدین حتی در خانوادههای شهرنشین هم نمیدانند چه محتوایی را چگونه به فرزندان خود بیاموزند. آموزش و آگاهی در این ساحت رها میشود تااینکه اتفاقی بیفتد؛ مثلا پدر و مادر متوجه شوند که فرزندشان فیلم پورن میبیند، پارتنر دارد، مورد تعرض واقع شده است یا… .
در پژوهشی بیش از 50درصد والدین ایرانی گفتهاند مدرسه باید آموزشهای لازم در این حوزه را به بچهها بدهد. ولی ما نهتنها آموزشهای رسمی و مشخصی در این زمینه نداریم، بلکه آموزشهای داوطلبانه هم با محدودیت روبرو میشوند و نتیجه این میشود که آموزشهای غیررسمیِ مردسالارانه و تبعیضآمیز به حیات خود ادامه میدهند. در حالیکه برآوردن نیازهای جنسی، مانند هر نیاز دیگری آموزش و آگاهی لازم دارد.
در پایان نشست «مسئله آموزش جنسی و جامعه ایرانی» موسوی گفت، اکنون ما در کشورمان با آشفتگی هنجارهای اجتماعی در زیست جنسی روبروییم. وفاق جمعی در این زمینه وجود ندارد و بنابراین عجیب نیست که قتلهای ناموسی، کودکهمسری، مصرف زیاد لوازم آرایش، جراحیهای زیباییِ گسترده، صیغه و… در جامعه وجود دارد. این مجادلات بر سر باید/نبایدهای رویکرد و محتوای آموزش، نحوه آموزش و مرجع آموزشدهنده لازم است مطرح و حل شوند تا بتوان به راهکارهای سودمندی در این حوزه دست یافت. طبق تعریف یونیسف، این موضوع مستلزم افزایش فهم و دانش، روشن کردن احساسات، ارزشها، نگرشها، پرورش مهارتها و دوری از رفتارهای پرخطر است.