نشست “بررسی مفهومی جوانی” دومین نشست از مجموعه نشست “جوانان و جوانی در ایران” با حضور تقی آزاد ارمکی و جلال عباسی شوازی برگزار شد.
- اهم مباحث مطرحشده توسط دکتر جلال عباسی شوازی در نشست “بررسی مفهومی جوانی” را در ادامه میخوانید:
به لحاظ جمعیتشناختی، اگر 40 درصد جمعیت یک کشور زیر 20 سال سن داشته باشند، آن کشور را دارای جمعیت جوان میدانیم. سن جوانی و همچنین پیری را نمیتوان صرفا بر اساس ویژگیهای زیستشناختی تعیین کرد و تعاریف دورههای سنی و ویژگیهای آنها سیال است. مثلا اگرچه طی 30 سال آینده جمعیت سالخورده ما افزایش مییابد، با این حال تعاریف سالخوردگی تغییر کرده؛ وقتی طبق دانش، سبک زندگی و تکنولوژی، امید به زندگی افزایش پیدا کند، سالمندان توانمند خواهند شد، دیگر جمعیتی ازکارافتاده نخواهند بود و اساسا خطکشیهای مشخص میان جوانی و پیری کمرنگ خواهد شد. با این حال در بیشترِ تحلیلهای جمعیتشناختی امروز، جوانان را افرادی میدانند که در بازه زمانی 15 تا 24 سال و یا 15 تا 29 سال قرار دارند. اما چرا سن جوانی مهم است؟ در طول دورههای زندگی گوناگون، در سن جوانیست که آدمها درباره تحصیل، ازدواج، باروری، جدایی، مهاجرت، بیکاری، شغل و دیگر دقایق مهم زندگیشان تصمیم میگیرند. این گذشتن از مراحل مختلف زندگی در طول دوران جوانی را دوره فشرده جمعیتشناختی مینامند که اگر با دگرگونیهای اجتماعی-سیاسی نیز همراه شود، تاثیرات بیشتری بر جامعه میگذارد.
کشور ما در دهه 60 خورشیدی شاهد افزایش جمعیتی چشمگیری بود که باعث شد ما با فرصت طلاییِ بالا بودن جمعیت جوان روبرو شویم که آن را پنجره جمعیتی مینامند؛ پدیدهای که از مهمترین مراحل در ساخت سنی یک جمعیت است و در صورت برنامهریزیها و سیاست گذاریهای درست، میتواند راه رسیدن یک جامعه را به میزان بالایی از رشد و توسعه هموار کند. اما آمارهای موجود متاسفانه نشان میدهند که ما از پنجره جمعیت کشورمان به خوبی بهره نبردهایم. با این حال طبق دادههایی که سازمان ملل از 120 کشور منتشر کرده است، روند مثبتی همراه با دموکراسی دارد در کشور ما ایجاد میشود. با این که توانمندیهای زنان و جوانان تا حد زیادی در کشور ما سرکوب میشود، اما آنها در بسیاری رخدادهای سیاسی- اجتماعی مهم مانند انتخاباتها نقش پررنگی ایفا میکنند. بهویژه زنان با مقاومتها و فعالیتهای مدنی خود، راه دشوار دموکراسی را روشن میکنند.
ایران تجربه نسبتا خوبی در زمینه تحصیلات از سر گذرانده است که اگر کیفیت بالایی داشت، راه توسعهیافتگی را با سرعت بیشتری طی میکردیم. دهه 50 جمعیت جوان اما بیسواد داشتهایم و زنان، میزان تحصیلاتی کمتر از مردان داشتهاند. اما در دهه 90 هم جمعیت جوان تحصیلکرده شد و هم به طور خاص، میزان تحصیلات مردان و زنان، بیشتر به سمت برابری رفت. گرچه همچنان مشارکت اقتصادی-سیاسی زنان پایین است.
اکنون که هنوز در پنجره جمعیتی به سر میبریم، برای آیندهای بهتر چه باید کرد؟ افزایش اشتغال، افزایش بهرهمندی از توانمندیهای زنان، افزایش آموزشهای فنی حرفهای، افزایش بهرهوری و موارد مهم دیگری که با برنامههای درازمدت قابل دستیابی هستند.
- در ادامه نشست “بررسی مفهومی جوانی” مهمترین مباحث مطروحه توسط دکتر آزاد ارمکی را میخوانید:
در جهان ذهنیِ ایرانی و در برنامهریزیها چیزی به نام مفهوم جوانی نداریم. در نهادهای رسمی چه قدر جوان داریم؟ این مفهوم به راستی غایب است. کافیست چند پرسش اساسی مطرح کنیم:
- چرا با وجود جوان بودن جمعیت، جامعه ما بوی افسردگی و خستگی میدهد؟
- چرا با وجود جوان بودن جمعیت، توسعه، کنش خلاق و سامان اجتماعی رخ نمیدهد؟
- چرا با وجود جوان بودن جمعیت، هنوز به دموکراسی نرسیدهایم؟
- چرا به سرعت داریم پیر میشویم؟
گیرِ کار را در حوزه دین باید جستوجو کرد. در ادبیات دینی ما پدیده جوانی به رسمیت شناخته نمیشود. غیر از جاهایی که صحبت از خامی و سادهلوحی و نادانی به میان میآید. از آنجاکه نظام ما دینیست، مسئولان نمیتوانند جوانی را به رسمیت بشناسند. عقبه تاریخی ما بی اعتنایی به جوانیست و ضرورت پرداخت به جوانی احساس نمیشود.
چند رخداد در جهان باعث شد جوانی اهمیت پیدا کند که مهمترینشان جنگ جهانی دوم است. چون جنگ است که نیاز به نیروهای توانمند دارد و تحولات اجتماعیِ بسیاری میآفریند. در ایرانِ معاصر هم جنگ 8ساله را که تجربه کردیم، مسئولین و نهادهای سیاسی مفهوم جوانی و جوان و جوانان را طرح کردند. سرچشمه بسیاری از تحولات ایران هم بیش تر در جنگ است تا انقلاب.
رخداد مهم دیگر که جوانان را مهم کرد، نزاع میان گروههای سیاسی بود که هریک در پی یارکشی خود بودند و برایشان مهم بود که اقشار گوناگون مردم را جذب کنند. اینجا بود که روحانیت و روشنفکری دینی ناگزیر به جوانان تن داد و فضاهایی مانند حسینیه ارشاد و کانون توحید شکل گرفت.
اما حالا دیگر نه جنگ داریم و نه آن نزاعها میان گروههای سیاسی هست؛ بنابراین پدیده جوانی، فروغ نکرده، در حال غروب است. وضعیت ما مثل جوامع غربی نیست که نهادهای اجتماعی در حوزه جوانان فعالیتهای کارآمد داشته باشند و در قالب دموکراسی اجتماعی نمایان شود. ما جوانان را تودهای جذب میکنیم. در ایران نسل میانیست که رویدادهای اجتماعی و سیاسی را رقم میزند. درست است که جوانان ایران در این رویدادها نقش ایفا میکنند، اما لحظهای است، نه فرآیندی. بازیگران گرچه جواناند، اما بازیگردان، جوان نیست. در انتخاباتها نقش پررنگ جوانان، به خاطر ترکیب جمعیت است. چون تعداد آنها بیشتر است، طبیعتا بیشتر هم حضور دارند؛ وگرنه ساختارهای ما نتوانستهاند از جوانان، کنشگر خلاق و فعال بسازند.
راهکار چیست؟ باید به سامان اجتماعی برگردیم و مفهوم زندگی را به معنای واقعی کلمه گفتمان خود قرار دهیم. چالشهای ساختارهای درونی را باید حل کنیم تا تحصیلاتی که در جوانان افزایش یافته، توسعهیافتگی را به دنبال داشته باشد، نه اینکه خودش به آسیب بدل شود.