نشست “خانواده و آسیبهای اجتماعی” تیر ماه 1389 با حضور محمد امین قانعیراد در مؤسسه رحمان برگزار شد.
به نظر می رسد مسأله آسیبهای اجتماعی در سالهای اخیر، در عرصه های مختلف، بدون متولی مانده است و در نتیجه تأثیرات خاص خود را برجای گذاشته، باعث بروز مشکلات در جامعه شده است. به این امور بیشتر در عرصه تحقیقات اجتماعی پرداخته میشود تا در عرصه سیاستگزاری. در عرصه تحقیقات و دانشگاه نیز مشکلاتی وجود دارد، مثلاً در بحث آمار بیشتر نگاه امنیتی وجود دارد و اطلاعات مختلف به راحتی در اختیار پژوهشگران قرار داده نمیشود. حتی در مواردی که دانشجویان مثلاً از طریق پرسشنامه برای تولید آمار و اطلاعات تلاش میکنند، برخوردهایی صورت گرفته است.
مشکلات در عرصه سیاستگزاری بیشتر است،، این کمبودها در عرصه سیاستگزاری در برنامه پنجم نسبت به دو برنامه پیشین بروز بیشتری دارد. در برنامه سوم به مقوله آسیبهای اجتماعی توجه کمی شده بود، ولی در برنامه چهارم رشد مطلوبی ایجاد شد و به آسیبهای اجتماعی بهصورت یک مجموعه پرداخته شد، یعنی سعی شد تمام عناصر دخیل در آسیبهای اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد، که در بخش سوم برنامه چهارم تحت عنوان “توسعه، سلامت، امنیت انسانی و عدالت اجتماعی” آورده شده است. آنچنانکه در عنوان مشخص است، سلامت که به ظاهر یک مبحث فیزیکی درنظر گرفته شده است، به مباحث امنیت و عدالت ربط داده شده است. این بخش از دو فصل با عناوین “ارتقای سلامت و بهبود کیفیت زندگی” و “ارتقای امنیت انسانی و عدالت اجتماعی” تشکیل شده است، که در آنها بحث پیشگیری از آسیبهای اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد و در این میان به نقش خانواده، آموزشهای اجتماعی و ارتقای مهارت زندگی اشاره میشود. به عبارت دیگر فرض بر این است که هر کدام از این موارد در ارتقای کیفیت زندگی و گسترش روحیه نشاط، شادابی و امیدواری مؤثر است و جامعهای که فاقد روحیه نشاط و امیدواری باشد، با انواع معضلات و مشکلات اجتماعی مواجه خواهد شد.
مقوله دیگری که در برنامه چهارم مورد توجه قرار گرفته است، بحث سرمایه اجتماعی است که متشکل از گسترش اعتماد اجتماعی، اتکا به ارزشها و هنجارها، افزایش ارتباط بین مردم و گسترش شبکههای اجتماعی است. این مفهوم از سطح خانواده شروع میشود و تا سطوح بالاتر مثل همسایگی، محله، شهر و انواع سازمانهای غیردولتی ادامه دارد. تقویت هر کدام از این موارد منجر به افزایش سرمایه اجتماعی در جامعه میشود. البته در مقوله سرمایه اجتماعی، خانواده نقش بسیار مهمی دارد، به گونهای که میتوان از آن بهعنوان مادر سرمایههای اجتماعی نام برد. در جامعه سنتی، سرمایه اجتماعی خانواده اساس مناسبات اجتماعی را تشکیل میدهد، اما در یک جامعه مدرن، خانواده یک سرمایه اجتماعی منحصربهفرد نیست و عرصههای تأثیرگذار دیگری مانند عرصه مدنی سازمانهای غیردولتی نیز وجود دارد، با این حال از اهمیت خانواده کم نشده و خانواده به عنوان اصلیترین کانون اجتماعی و قلب جامعه قلمداد میشود. بنابراین هنوز هم با تقویت خانواده میتوان از بروز بسیاری از معضلات اجتماعی جلوگیری نمود.
در ادبیات فارسی با مفهوم انسان کبیر و انسان صغیر مواجه هستیم؛ انسان کبیر به کل دنیا اشاره دارد _که شاید یک نگاه فیزیکی به قضیه بود_ ولی میتوان از جامعه انسانی به عنوان انسان کبیر نام برد، به عبارت دیگر برای جامعه انسانی یک هستی قائل شد. در نتیجه برای این انسان میتوان اجزاء مختلف در نظر گرفت، مثل ذهن که جهتگیری این انسان را مشخص میکند. تمثیل ذهن برای جامعه، همان روشنفکران و یا دستگاه دولتی است؛ روشنفکران ذهن انتقادی جامعه و دولتمداران ذهن اثباتی جامعه هستند. وقتی ذهن جامعه نگاه ماتی به موضوعات مختلف داشته باشد، یعنی موضوع مهمی برای آنها وجود نداشته باشد، یا وقتی این دولتمردان و یا روشنفکران نسبت به مسأله خاصی خیرگی داشته باشد و به دیگر مسائل اهمیت چندانی ندهند، در این صورت ذهن جامعه جهتگیری مناسبی ندارد.
در طول تاریخ حکومتهای توتالیتر و اتوپیستی و تمامیتخواه به نحوی با نهاد خانواده مشکل داشتهاند. دلیلش هم این بود که این حکومتها و تفکرات قصد داشتند عالم و آدم مشخص و جدیدی پدید آورند، یعنی بر مبنای اندیشههای خود، خواستار تغییراتی در دنیا بودند. به عنوان نمونه افلاطون به انحلال نهاد خانواده باور داشت و این که نوزادان میبایست پس از تولد در اختیار مسئولان قرار گیرند تا با تربیت مناسب، شهروند درخوری برای زندگی در آرمانشهر باشند. همین امر در آموزههای کمونسیتی نیز وجود داشت که بر مبنای این مکتب در خانواده یک مجموعه مالکیت وجود دارد، مانند مالکیت زن به شوهر و یا مالکیت فرزندان به والدین، پس خانواده یک نهاد بورژوازی است که میبایست از بین برود. اینگونه دیدگاهها در فمنیسم افراطی نیز مشاهده میشود که در طول تاریخ مرد بر زن تسلط ظالمانه داشته و این تسلط میباید قطع شود، این نگاه در برخی موارد به همجنسگرایی و قطع کامل رابطه با مرد کشیده شده است.
بنابراین از دید مکاتب، علوم و مذاهب مختلف خانواده دارای اهمیت زیاد است. از دید اعتقادی و مذهبی مسلمانان نیز خانواده دارای اهمیت است. حتی در مواردی تأکید قرآن به خانواده و والدین باعث اعجاب است، مثلاً اهمیت احسان به والدین بعد از توحید قرار میگیرد. در اینجا تفکیکی بین احسان و عدالت وجود دارد. میتوان گفت عدالت باعث میشود که روابط کاملاً مکانیزه شود، درحالیکه احسان رنگ دیگری به مناسبات انسانی میدهد. بدترین جامعه، جامعهای است که در درون آن تنها عدالت حاکم باشد، یعنی باز یک نوع خیرگی وجود داشته باشد. تفاوت اسلام با مکاتب مشابه دیگر نیز همین بوده که مثلاً در تصوف منفی تنها یک خیرگی در رابطه انسان با خدا وجود دارد. اما به نظر بنده اسلام به همه چیز پرداختن را، در درون خود دارد. روایتی از پیامبر (ص) در این رابطه وجود دارد که میفرمایند: چشم راست برادرم موسی و چشم چپ برادرم عیسی نابینا بود، ولی من صاحب دوچشم هستم. این حدیث به این معنی است که مسیحیت یک خیرگی در معنویت و یهودیت یک خیرگی در مسائل اجتماعی داشت و پیامبر فرمود که من هر دو وجه را دارا هستم. اسلام روابط خانوادگی را بیشتر تحتالشعاع احسان دانسته نه عدالت، البته یقیناً عدالت هم وجود دارد، ولی احسان در مرتبه بالاتری است که بسیار فراتر از عدالت است. این نکته بسیار حائز اهمیت است که اگر جامعهای تنها بر مبنای عدالت باشد، به یک جامعه کاملاً مادی تبدیل خواهد شد، در این جامعه مناسبات انسانی کمرنگتر میشود و احسان از بین میرود. یا به زبان فردوسی در جامعه داد باید در کنار دهش باشد. جامعه خیرهشده به سمت عدالت یک آرمانشهر کمونیستی و افلاطونی پدید میآورد.
همانطور که گفته شده در برنامه چهارم آسیبهای اجتماعی بهصورت یک پکیج آورده شده است، یعنی نقش موضوعات گوناگونی چون سرمایه اجتماعی، کیفیت زندگی، آموزش و مهارتهای شغلی، حمایت از حریم خصوصی افراد، ارتقای حس امنیت اجتماعی، اشتغال مولد، تقویت نقش مردم در سازمانهای غیردولتی و… در آسیبهای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. اما در برنامه پنجم شاهد حرکت به سمت عقب در سیاستگزاریها و برنامهریزیهای مربوط به آسیبهای اجتماعی بودهایم. در قسمتی از این برنامه مقولهای به عنوان سرمایه اجتماعی، جوانان و خانواده آورده شده که دارای چند ماده است. به نظر من نوع زبان مورد استفاده، آسیببزا است، بهگونهای که این نوع مداخلهها نه تنها مشکلی را حل نکرده، بلکه خود مشکلآفرین شده است. یکی از این مواد بیان میکند که سند سازماندهی امور جوانان توسط سازمان جوانان نوشته شود. در ماده دیگر آمده است: “به منظور تحقق بخشیدن به منزلت و کرامت انسانی زنان خانهدار و ارزشگذاری مادی و معنوی امر مقدس خانهداری و خدامات آنان در فرآیند اقتصادی و اجتماعی جامعه، وزارتخانههای امور اقتصادی و دارایی، کار و امور اجتماعی، رفاه و تأمین اجتماعی، معاونت بانک مرکزی و مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در سال اول برنامه نسبت به تعریف و شناسایی کار خانهداری زنان در خانه به عنوان فعالیت اقتصادی و اجتماعی اقدام و مرکز آمار ایران اثر فعالیتهای مذکور را در حسابهای ملی و سایر حسابهای اقتصادی کشور لحاظ نماید”. در درجه نخست، به دلیل بیان صفت مقدس برای امر خانهداری، لاجرم کار در بیرون خانه امر نامقدسی لحاظ میشود. از طرف دیگر چون ارزشگذاری مورد اشاره نمیتواند معنوی باشد، پس مادی است، درنتیجه مورد اشکال است، زیرا مناسبات موجود در خانواده دارای ارزشی است که ما به ازای مادی برای آن نمیتوان تصور کرد. ارزش محبت یک همسر یا مادر که به هیچ وجه قابل سنجش نیست، نمیبایست در حسابهای ملی و اقتصادی کشور وارد شود.
بهصورت کلی فعالیت زنان در خانه با مقوله اقتصادی کار کاملاً متفاوت است. خانهداری را نمیتوان به معنای اقتصادی، اشتغال یا بیکاری بهحساب آورد. خانواده را نمیتوان به مثابه یک کارگاه اقتصادی در نظر گرفت، بهگونهای که بهکارگیری ادبیات اقتصادی برای مناسبات خانوادگی اشکالات فراوانی را به دنبال خواهد داشت. متأسفانه در سالهای اخیر دولت در چندین مورد چنین نگاهی به خانواده داشته و در نتیجه آسیبهایی ایجاد کرده است. در بیان جامعهشناسانه تفاوتی بین اجتماع و جامعه وجود دارد و منطق این دو نیز با یکدیگر متفاوت است. برای تعریف اجتماع میتوان بهطور مثال به روابط دوستانه یا عاشقانه، روابط دینی یا روابط فکری اشاره کرد. این روابط مبتنی بر قانون و مقررات نیست، در این روابط افراد حتی حاضرند برای یکدیگر هزینه کنند. ولی برای تعریف یک جامعه میتوان به یک کارخانه، بانک یا اداره اشاره کرد. روابط موجود در جامعه کاملا مبتنی بر قوانین است که میباید اجرا شود. به عبارت دیگر اجتماع یک نهاد ضد قانون نیست، بلکه فراقانون است. بنابراین خانواده یک نهاد فراقانونی است و در نتیجه منطق متفاوتی دارد. با این اوصاف اگر سعی شود منطق موجود در یک جامعه وارد یک اجتماع (مانند خانواده) شود، آن اجتماع از بین خواهد رفت. منطق خانواده یک منطق اجتماعی- فرهنگی و یک منطق زیست- جهان است، و بنابراین با منطق جامعه که یک منطق سیاسی- اقتصادی است، متفاوت است. تداخل این دو منطق در یکدیگر، یعنی انطباق دادن منطق خانواده بر مبنای منطق سیاسی- اقتصادی (منطق پول و قدرت)، باعث فروپاشی و ایجاد بحران هرچه بیشتر در خانواده میشود، این مشکلات در مرحله بعد به اجتماع سرریز میکند.
در چند دهه اخیر فرآیند نوسازی در جامعه ایرانی جریان داشته است؛ فرآیندهای تغییر در سطح تحصیلات، شهرنشینی، کار و اشتغال و صنعتیشدن. این تغییرات تأثیرات ناگزیری بر خانواده داشته است، مانند بالا رفتن سن ازدواج، کاهش نرخ موالید، کوچک شدن خانواده، ناپایداری در ازدواج، افزایش میزان تجرد جوانان، افزایش میزان طلاق و گسترده شدن معاشرتهای دختر و پسر پیش از ازدواج. انقلاب نیز به نوبه خود تأثیراتی در خانواده داشت. در کل در فرایند نوسازی، مناسبات حسابشدهتر و اقتصادیتر میشود. در شرایط انقلابی مناسبات خانواده نیز رنگ و بوی سیاسی به خود میگیرد. مباحث سیاسی از جامعه به درون خانواده ریزش پیدا میکند و برخی اوقات باعث صفبندی اعضای خانواده در مقابل هم میشود، که در مواردی حتی منجر به طلاق و یا لودادن دیگر عضو خانواده نیز شده است. پس هم نوسازی و هم شرایط انقلابی منجر به ایجاد تزلزل در خانواده شد.مسئولین از ابتدا تحلیل مناسب جامعهشناختی از شرایط ایجادشده نداشتند و تغییرات ایجادشده در مسائل خانواده را ناشی از تهاجم فرهنگی و غیراسلامیشدن دانستند. عبارات و مفاهیمی چون تجملگرایی، تجددگرایی، نقش منفی ماهوارهها و رسانههای بیگانه، تأثیرپذیری از الگوهای غربی، توسعه مبتنی بر بینش مادی و هواهای نفسانی و بعدها براندازی نرم ناشی از این تلقی تهاجم فرهنگی است. با توجه به این نوع نگاه، برای مبارزه با این تغییرات روندی پیش گرفته شد که میتوان آن را “اسلامیکردن خانواده” نام نهاد. برای این منظور بحث مهندسی فرهنگی مطرح شد که بحثهایی همچون توسعه متعالی، محوریت قرار گرفتن اخلاق و عدالت، نداشتن نگرش ابزاری به زنان، تقویت نقشهای خانوادگی زنان، تأکید بر نقش زن در خانواده به عنوان شغل اصلی، توجه به حقوق والدین، حفظ آبرومندی خانواده، تسهیل ازدواج و تحکیم و تقویت خانواده در درون این مهندسی فرهنگی مطرح شد. نتیجه اقدامات انجامشده ناشی از این دید، تشدید بحران در خانواده و افزایش آسیبهای خانوادگی بود. افزایش اختلافات و دعواهای خانوادگی، کاهش جاذبه فرهنگی ازدواج، کاهش اقتدار والدین برای کنترل فرزندان و کاهش اعتماد بین والدین و فرزندان از جمله این آسیبها بود.
دو مفهوم عاطفه و عقلانیت شکلدهنده شخصیت انسانی در زندگی است. بهطور کلی میتوان گفت که مادر شکلدهنده مفاهیم عشق، محبت، فداکاری و عاطفه و پدر شکلدهنده و انتقالدهنده مفهوم حقیقت (خوب و بد) در فرزندان است. مادر داری یک رابطه نامشروط است، ولی پدر یک رابطه مشروط با فرزند ایجاد میکند. این روابط کنترلکننده و تشکیلدهنده شخصیت فرزندان هستند.
با گسترش بحران در خانواده، مشکلات از خانواده به جامعه سرریز کرد. کاهش امید به زندگی و کاهش میزان رضایت از زندگی نمودی از این مشکلات هستند، همچنین پرداخت منفی به خود و دیگران گسترش پیدا کرد، در پرداختن منفی به خود دو مسیر وجود دارد: یکی لذتجویی منفی و دیگری خودکشی. گاهی اوقات این دو به هم میرسند، مثلاً در موضوع اعتیاد، فرد برای نوعی لذتجویی به سمت ماده مخدر کشیده میشود، ولی ممکن است در نهایت منجر به مرگ شود. موضوع پرداختن منفی به دیگران همان بحث گسترش خشونت در جامعه و خانواده است. افزایش خشونت علیه زنان و کودکان از مصادیق این موضوع است، البته شوهرکشی نیز به این مقوله اضافه شده است. بحث دیگر که ناشی از سرریز آسیبهای خانواده است، بحث افزایش میزان فرار از خانه و دختران و زنان خیابانی است.
در برنامه پنجم اینگونه آمده است که میبایست میزان ازدواج سالی 5% بالا رفته و میزان طلاق کاهش یابد. ولی با توجه به آمار، این انتظارات محقق نشده است؛ برای مثال در سال 1388 این افزایش ازدواج تنها 2% بوده است که البته آمارهای کمتر از 1% نیز وجود دارد. آمار ازدواج در بعضی از استانها مانند همدان، مازندران و کردستان رشدی منفی داشتهاند. میزان طلاق 17% افزایش پیدا کرده است. از طرف دیگر آمار ازدواج موقت 137% افزایش یافته است. در تهران وضعیت بهگونهای است که به ازای هر 4 ازدواج، یک طلاق اتفاق میافتد. جالب اینجاست که اخیراً طی بخشنامهای دستور داده شده است برای جلوگیری از کاهش روحیه عمومی جامعه، آمار واقعی طلاق و مرگ و میر اعلام نشود! البته آماری که بنده بیان کردم، آمار بیان شده در روزنامهها است.
در بحث مهریه با یک روند تورمی روبرو هستیم، که مسئولین با ایجاد مقرراتی سعی دارند این میزان تورم مهریه را کاهش دهند، مثل قانون مالیات بر مهریه که البته مشخص نشد این مالیات را کدام طرف باید بپردازد. قانون دیگر تعیین میزان مهریه دختر بر مبنای میزان شغل پدر است، که باز نشان از یک دیدگاه مادی در سنجش انسانهاست. بر مبنای گفته استاد مطهری در کتاب حقوق زن در سلام، مهریه، مهری است که نشان صداقت مرد است. ولی وقتی بر این موضوع مالیات بسته میشود، تبدیل به یک قرارداد کاملاً اقتصادی، مثل خرید و فروش یک اتومبیل میشود. حتی در این موضوع کتابی به نام “شیوه عملی و دستورالعملهای لازم برای وصول مطالبات مهریه در محاکم دادگستری” چاپ شده است. در این زمینه نیز اقدامات انجام شده میسر واقع نشده است، طوری که مهریه از اول انقلاب تا 5 سال پیش به طور متوسط از 150 سکه طلا به 300 سکه طلا افزایش پیدا کرده است و ظرف این 5 سال از 300 سکه طلا به 450 عدد افزایش یافته است. این رشد زیاد ظرف این مدت کم نشاندهنده اشتباه بودن نوع نگاه به این موضوع و عدم توجه به ریشههای اصلی آن است. زمانیکه در خانواده بیثباتی، ناامنی و عدم اعتماد بهوجود میآید، بهطور طبیعی یک نوع ضمانت اقتصادی میبایست لحاظ شود.
از راهکارهای ارائه شده دیگر جشن ازدواجهای گروهی و یا دانشجویی است که این نیز مشکلاتی را در بر داشته است. ازدواج مقولهای نیست که بتوان آن را به یک نهاد اجتماعی مثل دانشگاه سپرد. مراسم ازدواج میبایست در خانواده صورت گیرد. همسانسازی ازدواج و به گمانی، سادهسازی ازدواج که در این مراسمها تبلیغ میشود، ناشی از این نگاه است که تنها مشکل سر راه جوانان برای ازدواج مسأله مالی است، در حالی که مسأله دیگری چون کاهش جاذبه ازدواج مسأله مهمتری است، که با برگزاری این نوع مراسمها، این جاذبه هر چه بیشتر کم میشود. ازدواج میبایست وابسته به تاریخ و شخصیتهای خانواده باشد، نه وابسته با تاریخ و شخصیتهای دانشگاه. انواع راهکارها به نام ازدواج آسان ارائه میشود، در حالی که این سؤال مطرح میشود که آیا باید ازدواج آسان باشد؟ خانواده یک نهاد بسیار پیچیده و تأثیرگذار است، پس ازدواج یک امر مهم و حیاتی است، در نتیجه نباید آنچنان ساده هم باشد.
به طور کلی با توجه به مباحث مطرحشده باید گفت مداخله دولت در عرصه خانواده موفق به تقویت منطق فرهنگی و اجتماعی خانواده نشده است، در عوض باعث انتقال منطق سیاسی و اقتصادی خود به خانواده و در نتیجه ایجاد یک سری بحرانها در خانواده و در نهایت سرریز شدن این بحرانها به جامعه شده است.
*** متن نشست “خانواده و آسیبهای اجتماعی” در چهارمین پیش شماره داخلی مؤسسه رحمان به چاپ رسیده است.