نشست “رویکرد واقعگرا در برخورد با آسیبهای اجتماعی” با حضور سيدحسين سراجزاده در مؤسسه رحمان برگزار شد.
به نظر میرسد طرز برخورد با مسائل اجتماعی در جامعهی ما و البته تا حدی در ديگر جوامع “واقعگرا” نیست. در مقابل واقعگرایی میتوان “پندارگرا”، یا “مدينهی فاضلهای”را قرار داد. نتيجهی اين طرز تلقی، عدم برخورد مناسب با موضوع مورد نظر است. در جامعهی ايران طرح اين موضوع اهميت بيشتری دارد، چرا كه در مدت 30 سال انقلاب اسلامی با آرمانها و ایدهآلهای بزرگ دل مشغول بودهايم. اين گونه فرض میشد كه آسيبهای اجتماعی مختص نظام ويژهای است و اگر اين نظام به طور كلی تغيير كند، آسيبهای اجتماعی وجود نخواهد داشت. بر پايهی اين فكر كه آسيبهای اجتماعی در چنين نظامی نبايد وجود داشته باشد، وجود آنها را انكار و كتمان میكرديم. اين طرز برخورد به واقعيتهایی انجاميد كه بسيار تلخ و تكاندهنده است.
در عين حال موضوع آسيبهای اجتماعی با مسائل و جريانهای سياسی و ايدئولوژيك پيوند خورده است. يعنی میتوان گفت در قرون جديد اصلیترين مباحث فكری ايدئولوژيك چه در عرصهی عمل ايدئولوژيك و چه در عرصهی علم و دانشگاه معطوف به مسائل اجتماعی بوده است. به عبارت دیگر گرانيگاه تمام بحثها و گفتوگوهای مسلکی و ایدئولوژیک بر محور آسيبهای اجتماعی بوده است. اين امر (صبغهی سياسی در برخورد با آسيبهای اجتماعی) باعث شده كه واقعگرايی علمی تحت تأثير قرار گيرد.
به لحاظ نظري مباحث مطرح در حوزهها و رشتههای مرتبط با آسيبها و مسائل اجتماعی از قبيل جامعهشناسی، جرمشناسی و جامعهشناسی انحرافات اجتماعی از دهههای 1980 به بعد چرخشی به سمت واقعگرايی داشته است. از نظريههای دهههای 60 و 70 و قبل از آن در خصوص انحرافات اجتماعی، جرم و جامعهشناسی چه در حوزهی راست (محافظهكار و ليبرال) و چه در حوزهی چپ (سوسياليست و مارکسیست) با عنوان ايدهآليسم ياد میشود. اما از دههی 80 میلادی به اين طرف ديدگاههای واقعگرايی مطرح شدند. به عنوان يك مثال اين كه اگر در دورهای سرمايهداری را علت همهی مشكلات اجتماعی میدانستند که تا نابودی آن آسیبها و مسائل اجتماعی پابرچا میمانند و پرداختن به آنها کار روبنایی است، از دههی 80 به بعد با “واقعگرایی چپ”به اين ديدگاه تمايل پيدا شد كه بايد سعی كرد در همين چهارچوب سرمايهداری مسائل اجتماعی را كاهش داد.
با این مقدمه، در بحثی که اینجا مطرح میشود، تلاش میشود ويژگیهای رويكرد واقعگرا در برخورد با مسائل و آسیبهای اجتماعی، از جمله مسئله موادمخدر، به طور خلاصه به شرح زیر مطرح شوند:
1- واقعگرايی در ارزيابی مسألهی اجتماعی
در سطح توصيف بايد دانست با چه مسائلی روبرو هستيم و شدت اين مسائل چقدر است. اين امر بايد دقيق باشد. دقت علمی مورد نياز برای اين امر ممكن است تحت تأثير حرفهی خبرنگاری قرار گيرد. در سالهای اخير شاهد تيترهايی در روزنامهها بودهايم كه حاكی از بزرگنمايی يا كوچكنمايی بوده است. برای مثال تيترهايی مانند: “روزانه در تهران 5 تن مواد مخدر مصرف میشود” يا “حدود سه و نيم ميليون نفر معتاد زير 18 سال در كشور وجود دارد”. اين ارزيابیها دقيق نيستند و از روشهای علمی فاصله میگيرند. اين گونه بزرگنمايیها و كوچكنمايیهای تيترهای خبرنگارانه، چه سياسی و چه غيرسياسی، له يا عليه يك جريان خاص به حل مسائل اجتماعی كمك نمیكند. يكی از تبعات اين گونه برخورد ايجاد هراس اخلاقی نابجا در جامعه و احساس يأس و ناكامی است. منظور من اين نيست كه در جامعهی ما مسائل اجتماعی وجود ندارد يا بسيار كم است، برعكس متأسفانه در برخی زمينهها مانند اعتياد ركورددار هستيم، ولی با همهی اينها يك نوع واقعگرايی در ارزيابی مسأله بايد وجود داشته باشد.
2- واقعگرایی در تبيين مسأله
اين كه چه عواملی باعث شكلگيری مسأله میشود بايد با واقعگرايی علمی مورد بررسی قرار گيرد. عادتی كه قبل از انقلاب وجود داشته و هنوز هم وجود دارد، اين است كه مسائل اجتماعی را تبيين سياسی میكنيم. يك رويكرد واقعگرايانه از تبيين سياسی مسائل اجتماعی خودداری میكند.
بدون ترديد مسائل اجتماعی با مسائل سياسی آميخته است. حكومتها و دولتها بر اساس عملكردی كه در كنترل و مهار آسيبهای اجتماعی دارند، مورد ارزيابی قرار میگيرند. اما بايد توجه داشت كه مسائل اجتماعی خاص يك حكومت يا يك جريان خاص نيست. اين فرض كه با عوض شدن حكومت، مسائل اجتماعی برطرف میشود، نادرست است. يكی از عوامل ممكن است سياسی باشد، ولی عوامل ديگری از قبيل عوامل اقتصادی، ساختاری، فرهنگی و… نيز در اين امر دخيل هستند. بايد از تبيين صرف سياسی مسائل اجتماعی اجتناب كرد.
در همين چهارچوب نبايد از دولت توقع بيش از حد داشت. در جامعهی ما دولت بسيار بزرگ است و خودش را مسئول همه چيز میداند، مردم نيز همه چيز را از دولت میخواهند. اين در حالی است كه مواجهه با بسياری از مسائل اجتماعی بدون مشاركت فعال مردم امكانناپذير است يا حداقل موفق نيست. هنر دولت استفاده از ظرفيتهای مردمی و سازمان های مردمی (NGO) در راستای كاهش آسيبهای اجتماعی است.
3- واقعگرايی در تعيين هدف
ايدهآليسم یا آرمانگراییهای بلند تفكر ما را به سمت جامعهای عاری از فقر، اعتياد، فحشا و… پيش برده است. اين طرز تفكر، جهتگيری برای طولانی مدت افقهای دور و دراز برای رسیدن به یک مدينهی فاضله خوب است، ولی در مقام تعيين هدف برای برنامهريزی اجتماعی مناسب نيست. به دليل ساختارهايی كه ذاتی جامعه هستند، جامعهی عاری از آسيبهای اجتماعی حداقل در افقی دست یافتنی محقق نخواهد شد.
تعيين واقعگرايانهی هدف بسيار مهم است. براي مثال يك هدف واقعگرايانه در زمينهی اعتياد میتواند اين باشد كه جلوی سير تبديل مصرف استنشاقی به مصرف تزريقی گرفته شود. رويكرد كاهش زيان (harm reduction) در ارتباط با اعتياد مطرح شده است ولی میتوان آن را به ديگر مسائل اجتماعی نيز تعميم داد. مثلاً در مورد روسپيگری اين هدف كه طی 5 سال هيچ فرد روسپی در جامعه وجود نداشته باشد، غيرواقعگرايانه است. در عوض اين اهداف كه طی 5 سال رابطهی روسپيگری با فقر مزمن قطع شود و يا اين كه سن روسپيگری از حد مشخصی پائينتر نيايد، واقعگرايانه است.
4- واقعگرايی در تعريف مسألهی اجتماعی و طرز تلقی نسبت به جرايم
به صورت خلاصه اين بند به اين موضوع اشاره دارد كه برخي از مسائل اجتماعی جرم نيستند و جرم تعريف كردن آنها نه تنها گرهی از مشكل نمیگشايد، بلكه وضعيت را وخيمتر نيز میكند. يك مثال، در نظر گرفتن اعتياد به عنوان بيماری و نه جرم است.
با توجه به تنگی وقت، سخنم را پایان میدهم و حسن ختام آن را عبارتی از تذكرهالاوليای عطار که بیارتباط با این بحث نیست قرار میدهم:
نقل است كه صادق(ع) از ابوحنيفه پرسيد: عاقل كيست؟ گفت آن كه تمييز كند ميان خير و شر. صادق (ع) گفت بهايم نيز تمييز توانند كرد ميان آن كه او را بزند يا او را علف دهد. حنيفه گفت به نزد تو عاقل كيست؟ گفت آن كه تمييز كند ميان دو خير و دو شر، تا از دو خير، خيرالخيرين اختيار كند و از دو شر، خيرالشّرين.