نشست «ما و دین» از سری جلسات «واکنش ما به چالش های اجتماعی» با حضور عمادالدین باقی دوم تیر ماه 1399 در موسسه رحمان برگزار شد.
آنچه در این نشست اهمیت داشت از یک سو توجه به دین به عنوان یکی از ابعاد سلامت انسانها، از سویی دیگر ارتباطی است که انسانها در دنیای مدرن با دین به عنوان ساختاری سنتی برقرار میکنند و ظرفیتی که دین برای این ارتباط دارد.
عماد الدین باقی سخن خود با دو مسئله اساسی آغاز کرد. مسئله اول در رابطه با ارتباط ما و دین بود و در همین راستا سوالاتی را مطرح کردند: آیا دین موجودیتی غیر و مستقل از انسان دارد؟ آیا دین ظرفیت تابآوری فرد در جامعه را افزایش می دهد یا میکاهد؟ آیا دین منبع خشونت یا عدم خشونت است؟
برای پاسخ به این سوالات وی از ذات و خاصیت دین سخن به میان میآورد، او معتقد است نمیتوان دینی را ذاتا خشن و ناتابآور و دین دیگری را مهرورز و تابآور دانست و اساسا برای دین ذاتی قائل شد. زیرا ذات مربوط به مقولات عینی است و مفاهیمی چون دین باوجود اینکه مابهازای بیرونی دارند اما تنها یک رشته اصولی است که میتواند برای بحث تابآوری و ناتابآوری مناسب یا نامناسب باشد. وی در ادامه میافزاید خاصیت عقل، ذهن، تفسیر و قرائت انسانهاست که بر دین و متون مقدس افزوده میشود و از قرآن نیز آیاتی را در ارتباط با این تفسیربرداری از دین قرائت کردند. حال این تفاسیر مختلف از دین میتواند در راستای رضای خدا یا در راستای دستاندازی به حقوق دیگران باشد؛ البته در مقابل عنوان میکنند متون مقدس نیز صامت و ساکت نیستند با تحلیل محتوا میتوان آن را به حرف درآورد.
باقی از همین بحث استفاده کرده و وارد مسئله دوم شد. مسئله دوم در رابطه فهم ما از دین میباشد. وی با استفاده از آیههای از قرآن عنوان میکند که هر فرد برمینای شاکله خاص خود رفتار میکند و اعمال افراد تحت تاثیر آموختههای آنان و ویژگیهای فردی و روانی است. هر چند این شاکله لایتغیر نیست و کسی که شاکلهاش میل به ظلم است اگر اراده کند و خدا به وی کمک کند راه عدالت را مییابد. بنابراین نگاه قرآنی نه نگاه حقوقی (که تنها به دنبال شناسایی و تنبیه مجرم است) بلکه همراه با توجه به سجیه و خلق و خوی افراد است که در سوق دادن آنها به جرم نقش دارد. راهحل برخورد با مجرم نه حذف بلکه دورنگاهداشتن وی از جامعه و بازپروری مجرم میباشد. نتیجه دیگری که باقی از این بخش میگیرد از این قرار است که غالباً آموزههای دینی با سلوک پیروان دین متفاوت است. یکی از دلایل آن این است که آدمیان متاثر از ژن، تربیت، محیط، عوامل اجتماعی هستند و دین تنها یک عنصر فرهنگی است که با فطرت انسان سازگارتر است. پس میتوان گفت انسان بر اساس خلق و خو خودشان رفتار میکنند و تفسیری هم در راستا با خصایص دینی خود پیدا میکنند.
در بخش سوم نشست «ما و دین» باقی به بحث غایت دین میپردازد و عنوان میکند دین برای انسان آمده و باید در خدمت انسان باشد. پس غایتی که میتوان برای دین در نظر داشت از این قرار است که دین آمده تا ما را آدم کند، همانطور که پیامبر در حدیثی میفرماید: «مبعوث نشدم جز برای ارتقای مکارم اخلاقی.» پس با توجه به غایت دین و تاثیر خلقیات انسانها در فهم دین، آنچه خدا از انسان انتظار دارد جز تعقل، تفکر، تدبر نیست. خداوند در قرآن راه را نشان میدهد و به راه صراط دعوت میکند اما نمیگوید این راه چیست و تشخیص آن را به خود انسان محول میکند. به همین دلیل است که بالای 300 بار در قرآن، انسان را دعوت به تفکر و تدبر میکند.
در نهایت آنچه عمادالدین باقی از بحثهای خود پیرامون ارتباط دین و ما نتیجه میگیرد بدین شرح است که دین برخلاف فهم اکثریت افراد یک متغیر وابسته است نه متغیر مستقل. براساس همین فهم اشتباه از دین است که آن را عامل خوشبختی یا بدبختی میدانند و به مسائل به صورت تک بُعدی و تک علتی نگاه میکنند. در حالیکه دین تنها متغیر وابسته است و آنچه تاثیرگذار است ساختار ژنتیکی، بیولوژیکی و آموزش و تربیت، عوامل محیطی و اجتماعی است که به مرور در نهاد انسان رسوخ میکند. باقی از عوامل تربیتی، محیطی و اجتماعی با مفهوم طبیعت ثانویه یاد میکند؛ آن را طبیعتی میداند که ثابت و لایتغیر نیست بلکه معتقد است با تمرین و ممارست میتوان آن را تغییر داد هر چند این تغییر به سختی بدست آید.
در کنار آن وقتی از دین به عنوان متغیر وابسته نام میبرد به این نکته تاکید میکند که دین میتواند نقش تضعیف کننده یا تقویت کننده را ایفا کند. پس باید فهم خود را تصحیح کرد و آنچه برساخت خود انسان است را بر او مسلط نساخت. انسان متغیر مستقل است و دین متغیر وابستهایست که در خدمت اوست. پس در بحث مربوط به خشونت و تاب آوری، دین تنها کاتالیزور است نه اینکه ذاتا خشن و ناتابآور یا مهرورز و تابآور باشد. اگر خشونت و ناتابآوری هست متهم اصلی ما هستیم و باید از خودمان شروع کنیم و نباید دین را موجودیتی جدا از خود بدانیم.
در نهایت وی نتیجهگیری عامی نیز از بحثهای خود مطرح میکند. باقی میگوید این بحث در ارتباط ما و دین را میتوان به مسائل دیگری چون ما و قانون، ما و کشور، ما و نظام سیاسی و … تعمیم داد. تمام آنها در خدمت انسان هستند و غایتی که میتوان برای آنها متصور شد آسایش انسان است پس نباید بر او مسلط شوند. به عبارتی دیگر نباید برای امور انتزاعی که مفهومی ذهنی هستند واقعیت عینی و ذات قائل شد و امر اعتباری را به امر حقیقی تبدیل کرد.
پایان نشست «ما و دین» با پرسش و پاسخ همراه بود که عمادالدین باقی به سوالات مطرح شده در راستای بحث فوق، پاسخ داد.