نشست “نقشه راه بالندگی؛ برنامهریزی درسی” از مجموعه نشست “راه و بیراهه آموزش و پرورش در ایران” دوشنبه 6 اسفند با حضور محمود مهرمحمدی و محمود امانی برگزار شد.
به اعتقاد دکتر محمود مهرمحمدی برنامه درسی با برنامهریزی درسی فرق دارد؛ برنامهریزی درسی، ناظر به فرآیند تولید برنامه و رسم نقشه تربیتیِ دانشآموزان است. اما برنامه درسی اهداف و محتوای آموزش و خودِ نقشه است. آموزشوپرورش هر کشوری میخواهد براساس انگارهها و ایدهای که از زندگی و جامعه خوب دارد، نسل آینده را پرورش دهد و زمینه ورودش را به زیست باکیفیت فراهم کند. مهمترین سند فرهنگی هر جامعهای، اسناد برنامه درسیاش است. برنشتاین میگوید برنامه درسی “ابزار تحول و تعیین حد تغییر و کمال انسانهاست.”
در ایران دو سند در این زمینه داریم: “سند تحول بنیادین” و “برنامه درسی ملی”. ما در این حوزه حرفِ خوب کم نزدهایم، اما از سال ۸۳ که تلاش جدی، عمیق و مبتنی بر مطالعات علمی جهت ارائه برنامه راهبردی برای آموزشوپرورش انجام شد، اصلا تصورش را نمیکردیم به اینجا برسیم؛ آسیبهای اجتماعی و نابسامانیهای گوناگون جامعه هنوز به قوت خویش باقیست.
این عضو هیئت علمی بازنشسته دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه افزود نوشتن سند برای درمان دردها لازم است، اما کافی نیست. پشتیبانی لازم در اجرای برنامههای درسیِ نوین در کلِ حاکمیت وجود ندارد. البته لازم است توجه داشته باشیم که آموزشوپرورش بهتنهایی نمیتواند در حل آسیبهای اجتماعی موثر باشد. تربیت را نمیتوانیم به آنچه در کلاس درس روی میدهد، تقلیل دهیم.
به تازگی آقای امانی طرح خوبی با هدف شنیدهشدن صدای دانشآموزان پیشنهاد دادهاند و آن هم این است که برنامه و اجرای دو ساعت در هفته را به خود مدارس بسپاریم. اما چندان عملی نیست؛ چون از حجم کتابهای درسی و تعهدات آموزگاران در برابر آموزش آنها کم نکردهایم. انتظارات ما با امکانات موجود، متناسب نیست.
ایشان با اشاره به اینکه یکسره تاکید میشود که مدارس باید کارگر ماهر تربیت کنند و مهارتهای شغلی را آموزش دهند، افزود اما به دلایل مختلف، آموزشوپرورش نه چنین وظیفهای دارد و نه آموزشهای فنیوحرفهایِ موجود، کارایی داشتهاند. آموزشوپرورش باید شهروند تربیت کند و مهارتهای فکری، مشارکتجویی، گفتوگو و… را در دانشآموز رشد دهد که نیاز به زمان و کار جدی دارد و بر کاهش آسیبهای اجتماعی تاثیر خواهد داشت. البته که باید زمینه ورود به مشاغل را آماده کرد؛ بهگونهای که خودشناسی دانشآموز به حدی برسد که پس از ۱۲ سال تحصیلی، بتواند علاقه و توانمندیهای خود را بشناسد.
ما ربط دانش را با حل مسائل اجتماعی و کاربستی که میتواند داشته باشد، تفهیم نمیکنیم. برنامههای درسی مسئله محور نیستند. درسهای مجزا و موضوعی را باید کنار گذاشت. باید دانش را پیرامون مسائل بچینیم و برنامههای درسی رویکرد تلفیقی پیدا کنند. لازم است مسائل کلان اجتماعی را بهعنوان تم و متناسب با ویژگیهای هر گروه سنی برگزینیم که ناظر بر نیازهای اجتماعی هستند و علاوهبر کاربردی بودن، برای بچهها جذابتر هم خواهند بود. کنکور نیز یکی از مهمترین گرفتاریهای ماست. اگر آموزشوپرورش برای هماهنگی با نیازهای اجتماعی ظرفیتی داشته باشد، کنکور این اندک ظرفیت را هم خراب میکند.
دکتر محمود امانی مدیرکل دفتر تالیف کتب درسی گفت بهطور بسیار کوتاه، میتوان گفت برنامه درسی، مجموعه فرصتهای تربيتی نظاممند و طرحريزیشده برای دانشآموزان است. کتاب درسی، آینده یک ملت و موضوع برنامه درسی، تصمیمگیری درباره آینده یک ملت است.
عموم مردم، دانشگاهیان، خود آموزگاران، رئیس جمهور و وزیر از خروجیهای آموزشوپرورش راضی نیستند. درباره سودمند بودن محتوای آموزشی، نسبت آموزش با اشتغال و جامعه و مسائل اجتماعی دغدغه دارند. وضعیت نابهسامانی اخلاقی و گسترش آسیبهای اجتماعی، تا حد زیادی به پاي ناكارآمدي آموزشوپرورش نوشته میشود.
ایشان افزودند اقدامات مثبتی آموزشوپرورش انجام داده، اما بسترها و الزامات اجرایی شدن بسیاری از آنها هنوز فراهم نیست، چون دیدگاه آرمانی بر دیدگاه عملی و واقعی در بعضی بخشهای اسناد غلبه دارد. برنامههای درسی ما موقعیتهای یادگیری موثری که تولید میکنند، بسیار کم است. موقعیت یادگیری موثر، یعنی چارچوب فکری دانشآموز، پیش و پس از این موقعیتها تغییر کند. علاوه بر این، ما هنوز آموزگارانِ اجراکننده تغییرات را تربیت نکردهایم.
به اعتقاد ایشان، درسهای مرتبط با موضوعات اجتماعی و زندگی، درجه دو به حساب میآیند و در کنکور تاثیر چندانی ندارند، بسیاری از خانوادهها به این موارد درسی اهمیت نمیدهند. مدرسه را به کلاس تقلیل دادهایم. فرصت مدارس برای ورزش، بازی، نمایش، سرود و… کم شده است. به همه اینها، مقاومتهای صنفی آموزگاران را در برابر برخی تغییرات هم بیفزایید.
رضایت از آموزشوپرورش به عوامل مختلفی بستگی دارد. مانند: تنوع برنامههای درسی، عدالت آموزشی، مولد بودن تجهيزات و امکانات كالبدی برای فراهم آوردن موقعیتهای یادگیری موثر، دریافت پیامهای مثبت از محیط مدرسه (امنیت، سلامت، آرامش خیال، نشاط، امید، جدیت، دلسوزی، خیرخواهی و…)، رضایتمندی و انگيزه بالای معلمان و مديران، و…
بار آموزشوپرورش بسیار سنگین است؛ از تأمین معاش معلمان گرفته تا بحث منابع آموزشی و… اینها کار تحولی را بسیار دشوار میکند. بیآنکه فضای یادگیری، معلمانِ آماده برای تدریس آنها و… وجود داشته باشد، تغییرات کتب درسی میتوانند به نسبتی که نوآورانه شدهاند، شکاف با اجراییشدنشان را افزایش دهند. نمیشود به آموزشوپرورش بگوییم هم به آسیبهای اجتماعی برس، هم انتظار داشته باشیم مثلا ریزترین مسائل دینی را هم که کار مبلغان مذهبی است، یاد دهد. ما تنها میتوانیم یک بدنه کلی بسازیم.
در پایان نشست “نقشه راه بالندگی؛ برنامهریزی درسی” دکتر امانی گفت برای حل ایرادات موجود، باید یک بار برای همیشه این تصمیم شجاعانه را بگیریم که تنها، اهدافِ بیانشده در اسناد را که مفصل هم نیستند، مدنظر داشته باشیم و دیگر موارد را کنار بگذاریم. به باور من باید آموزشوپرورش تنها بر ۹ سالِ اول متمرکز شود و دوره دوم متوسطه را به دروس ملتساز و مرتبط با زندگی محدود کند و هیچ مداخله دیگری نداشته باشد.
یک پاسخ